عروس جوان كه قصد داشت از مادر شوهرش زهر چشم بگيرد، مهريه چند صد ميليونياش را به اجرا گذاشت. پايان اين انتقامگيري بازندهاي جز نوعروس نداشت.
تدبیر24: به نوشته ایران، همه اعضاي فاميل آمده بودند تا در مراسم بدرقه خانوادهاي به خارج از كشور شركت كنند. جشن بسيار باشكوه برگزار شده بود و شور و همهمهاي در آن جريان داشت تا اينكه دعواي عروس و مادر شوهر همه را شوكزده كرد. همه چيز خوب پيش ميرفت تا اينكه شوخيهاي افراطي مادرشوهر خوشخنده شروع شد. بهناز كه ديگر به رفتارهاي تمسخرآميز، طعنه و كنايههاي مادر شوهرش عادت كرده بود در ابتدا سعي كرد با رويي گشاده به مادرشوهر پاسخ بدهد اما تمسخرهاي وي تمامي نداشت و سكوت عروس خانم هم نميتوانست به طعنه و كنايههاي مادر شوهر پايان دهد. هر چه زمان بيشتر سپري ميشد بهناز بيشتر احساس حقارت ميكرد تا اينكه با كيف دستياش به سمت مادرشوهر حملهور شد. در اين ميان تازه داماد كه از همه جا بيخبر بود با ديدن صحنه كتككاري خودش را به آن دو رساند و همسر و مادر را از هم جدا كرد. امير كه از رفتارهاي بهناز حيرتزده شده بود فريادزنان از وي خواست به اين آبروريزي پايان دهد. دعوت امير از بهنار براي حفظ آرامش فضاي مهماني كافي بود تا عروس خانم اين صداي فرياد را به پاي هواخواهي امير از مادرش بگذارد.
حكم بازداشت داماد بدشانس
سكوت سنگيني در تالار مخصوص مهمانان حاكم بود و مهمانان شوكزده تالار را ترك كردند.
آن شب امير از مادرش خواست خودش به خانه برود تا بهناز را به خانه پدرش برساند.
بگومگوهاي اين زوج كه هنوز زندگيشان را زير يك سقف مشترك شروع نكرده بودند در بين مسير بالا گرفت.
فرداي آن شب تلخ بهناز همه چيز را براي مادرش تعريف كرد و برخلاف اصرارهاي وي به دادگاه خانواده ونك رفت و مهريهاش را به اجرا گذاشت. همه چيز حاكي از آن بود كه داماد بدشانس خانه و ملك و املاكي براي توقيف ندارد به همين خاطر بهناز با حكم جلبي كه در دست داشت به همراه ماموران پليس راهي محل كار شوهرش شد تا وي را بازداشت كنند. امير اگرچه خانواده مرفهي داشت ولي خودش كارمند بود بنابراين با تقاضاي اعسار از دادگاه مهريه همسرش را قسطبندي كرد ولي نه وي از حق طلاق كوتاه آمد و نه بهناز راضي شد مهريهاش را فداي عمر با ارزشش كند.
زمان سپري ميشد و عروس و داماد كه حتي تجربه يك روز زندگي در كنار هم را نچشيده بودند به دهه چهارم زندگي خود نزديك ميشدند. سرانجام آخرين برگ دفتر خاطرات امير و بهناز در حالي رقم خورد كه هيچ كسي جز آن دو قرباني اين جدايي نشدند. بهناز فرصت بچهدارشدنش را از دست داد و امير نتوانست به خاطر سكههايي كه هر ماه مجبور بود به همسرش بپردازد، ازدواج كند.
سماجتهاي عروس و داماد باعث شد هر دو فرصتهاي زيادي را از دست بدهند، فرصتهايي كه شايد هرگز پول نميتوانست آنها را جبران كند.
نظر كارشناس
زينب كاشيپزها حقوقدان در اين باره ميگويد: اگر كسي توانايي مالي لازم براي پرداخت مهريه را نداشته باشد و تقاضاي اعسار كند و قصد ازدواج مجدد داشته باشد، دادگاه ممكن است اينگونه استدلال كند كه چنين شخصي به خاطر اعسار يا ناتواني مالي نميتواند همزمان دو زن را اداره كند. اگرچه قانون در اين باره چيزي نگفته اما دادگاه ميتواند به خاطر اعسار اجازه ازدواج به وي را ندهد. حق حبس يك نوع استثنا است كه در عقود معاوضهاي يا قراردادهاي مربوط به خريد و فروش وجود دارد (در اين عقود يكي از طرفين قرارداد در مقابل چيزي كه از طرف مقابل ميگيرد، پولي را پرداخت ميكند.) به اين معني كه فروشنده تا زماني كه پول را دريافت نكرده از دادن كالا يا مال به طرف مقابل امتناع ميكند، به اين امر حق حبس ميگويند. حق حبس تنها در عقود معاوضهاي وجود دارد ولي در عقد نكاح به صورت استثنا حق حبس وارد شده است. با اينكه عقد نكاح جزو عقود معاوضهاي نيست ولي يك استثنا است.حق حبس در نكاح به اين معني است كه زوجه بعد از ازدواج و قبل از شروع زندگي مشترك و بدون ايفاي وظايف زناشويي ميتواند اين وظيفه را به دريافت مهريه موكول كند. به اين معني كه تا زماني كه او مهريهاش را دريافت نكرده، ميتواند تمكين نكند.
اگر مهريه به جاي عندالمطالبه، عندالاستطاعه باشد حق حبس زن ساقط شده و نميتواند در اين باره ادعا كند.
مسأله مهم ديگر در حق حبس اين است هر چند زن در خانه جداگانهاي زندگي كند و مهريهاش را دريافت كند، ميتواند نفقهاي را همزمان با مهريه دريافت كند. چنانچه پيش از رابطه زناشويي و شروع زندگي مشترك طلاق واقع شود نصف مهريه به زن تعلق ميگيرد ولي چون به مجرد عقد زن مالك همه مهريهاش است اگر قبل از شروع زندگي مشترك و ايفاي وظايف زناشويي تقاضاي مهريه كند و بيش از نصف مهريهاش را بگيرد و سپس طلاق جاري شود بايد مابقي آن را به مرد برگرداند.