در این دوره ادبیات تغییر کرده و به نظر میرسد مذاکرات وارد جادهای شد که به حل و فصل مساله بینجامد. البته این حل مساله به معنای موفقیت در زمان کوتاه نیست. اما با توجه به پیشینهای که از آقایان روحانی، ظریف و عراقچی به عنوان سلسله نیروهای مذاکره کننده ایرانی و اوباما و جان کری به عنوان طرف اصلی مذاکره کنندههای غربی سراغ داریم و همچنین از واکنشی که دیگر کشورهای عضو 1+5 در مورد رویکرد جدید ایران به نمایش گذاشتهاند، به نظر میرسد این مسیر بهرغم همه سنگلاخها و مخالفتهایی که با آن وجود دارد در نهایت به مقصد خواهد رسید.
مهمترین مانع به نتیجه رسیدن این مذاکرات لابی قدرتمند صهیونیستی در آمریکا و البته دیگر کشورهای مذاکره کننده است. نتانیاهو و صهیونیستها میدانند توافق ایران و غرب و خروج ایران از فشارهای بینالمللی و عادیسازی روابط دیپلماتیک ایران و غرب به هیچ عنوان برای آنها خوشایند نخواهد بود و لذا سعی میکنند با انواع روشها دولت آمریکا را از مذاکره با ایران دلسرد کنند. واضح است که در صورت توافق ایران با آمریکا، توافق با فرانسه و انگلیس و آلمان نیز کار سختی نخواهد بود و روسیه و چین نیز عموما با ایران همراهی دارند. از سویی دیگر همانطور که در ایران «غضنفر»هایی وجود دارند که با زدن گل به خودی برای کشور دردسرآفرین میشوند، در آمریکا نیز غضنفرهای سیاسی وجود دارند که از سوار شدن بر موج اسلامهراسی و ایرانهراسی برای خود کاسبی راه انداختهاند و این افراد نیز به نوبه خود میتوانند در روند مذاکرات دردسرآفرین باشند. به نظر میرسد بعد از تاکید آقای روحانی مبنی بر اختیار تام در مذاکرات، مخالفان داخلی که شش سال بینتیجه بودن روشهای مذاکرات همفکران خود را دیدند شش ماه یا به قول آقای ظریف یک سال به تیم مذاکره کننده فرصت بدهند و بعد از چند دور نشست و مذاکره در مورد موفق بودن یا نبودن مذاکرات اظهارنظر کنند.
منظور البته رصد نکردن اقدامات دولت و جلوگیری از نقد منتقدان نیست. منظور حضور در یک اجماع برای حمایت از دولت و یک وفاق ملی برای به نتیجه رسیدن است. البته امیدوارم تیم مذاکره کننده نیز زیاد به این جوسازیها توجه نشان ندهد و با قدرت و اعتماد به نفس بالا در مذاکرات آینده شرکت کند.