تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۵۸۰۹۱
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۸
سالمندانی که زمانی حرمت داشتند؛

بعداز رها کردن بیماران دربیابان نوبت به سالمندان رسید

سالهاست که در سوئد زندگی می کنم وبارها برای مادرم هم از کشور سوئد تقاضای اقامت کردم ولی قبول نکردند مجبور شدم برای اینکه مادرم کمی آرامش داشته باشد، وی رابه سرای سالمندان محبت ببرم که خاله ام هم درآنجا زندگی می کند تا کمی راحت تر باشد واحساس غریبی نکند اما چند وقت پیش که به ایران برگشتم متوجه شدم به بهانه افزایش شهریه مادرم را به اسم ملاقات با من آوردند به مادرم گفتند ژیلا گفته ببریمت خانه وآوردند در کوچه رهایش کردند حتی داروهایش را هم نیاوردند، مادرم براثر لیز خوردن قادر به راه رفتن نیست نمی دانم به کجا شکایت ببرم هیچ کس پاسخگو نیست!! در قبال این مسائل نه انجمن کلیمیان ایران ونه هیچ نهاد دیگری پاسخگو نیست.
تدبیر24 : در کشوري مانند ايران و در بين مردمي ‌که به مهرورزي و عواطف لطيف انساني شهره اند، جای تعجب دارد که سالمندان مرد و زني را در کوچه و خيابان‌هاي تهران و ديگر شهرهاي اين ديار ببينيم که بوسيله فرزندان يا افراد خانواده آن سالمند رها شده، مات و مبهوت و نگران سرنوشتش و در حالي که چشمهايش از حدقه بيرون آمده به عابران و اطراف نگاه مي‌کند تا ببيند که در اين لحظات پايان عمر و روزگارش مواجه با چه ماجرايي شده، بايد راه به کجا ببرد و چه بر سرش بيايد و آيا نيکوکاري از دودمان جوانمردان و خيرخواهان دست عنايتي از آستين به درمي‌آورد که زير بازويش را براي بدرقه باقي عمر بگيرد و چند صباح زنده بودن مرارت بارش را سپري کند چرا چنين اتفاقاتي پيش مي‌آيد و خانواده يا فرزنداني پدر و مادر خود را از کانون خانواده طرد مي‌کنند

 همين پدر و مادري که خداوند در همه کتب آسمانی درباره آنها فرموده که خداوند را بپرستند و به پدر و مادر نيکي کنند؛ آن هم پدر و مادري که هستي خود را فداي فرزندان خود کرده‌اند.
در گذشته پدراني را مي‌ديديم که نه به صورت تکدي گري بلکه براي سرگرمي ‌و تحرک و بيرون آمدن از خانه جعبه اي را که حاوي کبريت، دستمال کاغذي کوچک، آدامس و امثال اين ريزو پاش بود به گردن و سينه خود داشتند و بدين صورت بيرون از خانه و در گذرهاي شلوغ و پر از ازدحام سرگرم بودند واز محالات بود که فردي يا خانواده‌اي پدر و يا سالمندي از خانواده خود را در کوچه و خيابان رها کند و اينگونه آنها را مورد بي مهري و بي‌اعتنايي قرار دهد که هزاران سب و لعنت نثارش مي‌شد.بازتاب امروز:  در کشوري مانند ايران و در بين مردمي ‌که به مهرورزي و عواطف لطيف انساني شهره اند، جای تعجب دارد که سالمندان مرد و زني را در کوچه و خيابان‌هاي تهران و ديگر شهرهاي اين ديار ببينيم که بوسيله فرزندان يا افراد خانواده آن سالمند رها شده، مات و مبهوت و نگران سرنوشتش و در حالي که چشمهايش از حدقه بيرون آمده به عابران و اطراف نگاه مي‌کند تا ببيند که در اين لحظات پايان عمر و روزگارش مواجه با چه ماجرايي شده، بايد راه به کجا ببرد و چه بر سرش بيايد و آيا نيکوکاري از دودمان جوانمردان و خيرخواهان دست عنايتي از آستين به درمي‌آورد که زير بازويش را براي بدرقه باقي عمر بگيرد و چند صباح زنده بودن مرارت بارش را سپري کند چرا چنين اتفاقاتي پيش مي‌آيد و خانواده يا فرزنداني پدر و مادر خود را از کانون خانواده طرد مي‌کنند.
 همين پدر و مادري که خداوند در همه کتب آسمانی درباره آنها فرموده که خداوند را بپرستند و به پدر و مادر نيکي کنند؛ آن هم پدر و مادري که هستي خود را فداي فرزندان خود کرده‌اند.
در گذشته پدراني را مي‌ديديم که نه به صورت تکدي گري بلکه براي سرگرمي ‌و تحرک و بيرون آمدن از خانه جعبه اي را که حاوي کبريت، دستمال کاغذي کوچک، آدامس و امثال اين ريزو پاش بود به گردن و سينه خود داشتند و بدين صورت بيرون از خانه و در گذرهاي شلوغ و پر از ازدحام سرگرم بودند واز محالات بود که فردي يا خانواده‌اي پدر و يا سالمندي از خانواده خود را در کوچه و خيابان رها کند و اينگونه آنها را مورد بي مهري و بي‌اعتنايي قرار دهد که هزاران سب و لعنت نثارش مي‌شد.



اما گویا پیشرفت فناوری های نوین وورود  تکونولوژی به ایران نه تنها باعث تقویت ارزشهای حاکم بر جامعه نشد بلکه حتی سبب از هم گسیختگی جامعه ایرانی ومحو شدن  ارزشهای درونی جانعه شد کاررا به جایی رسانید که فرزندان به جای نگهداری از پدر ومادر سالمند خود با سپردن آنها به سراهای سالمندان به نوعی از زیر بار مسِولیت شانه خالی کنند وبا محصور کردن کسانی که تمام عمر خود را برای آنها صرف کرده بودند، به لذتهایی روی بیاورند که زمانی پدر ومادرهایشان از همین لذتها برای شاد نگه داشتن آنها گذشته بودند.
اما کاش می شد که این قصه تلخ را به همین جاختم کرد وازآن گذشت وتنها برخورد فرزندان با پدر ومادر را نقد کرد، اما متاسفانه این نوع برخورد گویا به جای جای جامعه ما سرایت کرده ودیگر خبری از حفظ حرمتها وارزشهای اخلاقی چندان به گوش نمی رسد، یک سال خبر می دهند که کارکنان یک بیمارستان دو تن از بیماران خود را به دلیل عدم توان در پرداخت هزینه ها در حاشیه بزرگراه رها کرده ویک بار خبر می دهند که کارکنان بیمارستانی دیگر یک معلول بدون سرپرست را در بیابانهای کهریزک به امان خدا پرت کرده اند تا شاید کسی برای نجاتش قدمی بردارد واین اتفاقات تلخ در شرایطی رخ می دهد که بانیان این اعمال خلاف اخلاق وعرف وقانون بدون هیچ نوع هراسی از عقوبت و بازخواست توسط مقامات مسئول نه تنها از کار خود نادم وپشیمان نیستند بلکه حتی با نگاهی طلبکارانه با منتقدین اندک خود هم بر خورد می کنند.



چند روز پیش برای دیدار یکی از دوستان قدیمی به بهزیستی تهران رفتم، گرم صحبت بودیم که زنی میانسال از اقلیتهای کلیمی کشورمان وارد شد وبا گفتن شرح حال وبلایی که بر سر مادر85ساله اش آورده بودند دردمان را تازه کرد، خانم امین که سالهاست ساکن کشور سوئد است وتنها برای ملاقات با مادر پیرش گاهی به ایران می آید در حالی که اشکهای خود را از روی گونه هایش پاک می کند، می گوید: سالهاست که در سوئد زندگی می کنم وبارها برای مادرم هم از کشور سوئد تقاضای اقامت کردم ولی قبول نکردند مجبور شدم برای اینکه مادرم کمی آرامش داشته باشد، وی رابه سرای سالمندان محبت ببرم که خاله ام هم درآنجا زندگی می کند تا کمی راحت تر باشد واحساس غریبی نکند اما چند وقت پیش که به ایران برگشتم متوجه شدم به بهانه افزایش شهریه مادرم را به اسم ملاقات با من آوردند به مادرم گفتند ژیلا گفته ببریمت خانه وآوردند در کوچه رهایش کردند حتی داروهایش را هم نیاوردند، مادرم براثر لیز خوردن قادر به راه رفتن نیست نمی دانم به کجا شکایت ببرم هیچ کس پاسخگو نیست!! در قبال این مسائل نه انجمن کلیمیان ایران ونه هیچ نهاد دیگری پاسخگو نیست.
به خانم داور پناه وآقای ساسانی(هیئت امنای سرا) هم می گویم لبخند فقط می زنند وجواب سربالا می دهند.

در انجمن هم که شکایت کردم راه به جایی نبردم سرانجام گفتند برودست مدیر سرای سالمندان راببوس شاید اجازه داد مادرت به سرا برگردد؛ مادرم پیر وافسرده شده یک زن 84ساله وقتی می بیند مثل یک موجود اضافی با وی برخورد می شود به هم می ریزد واندک امیدش به زندگی را هم از دست می دهد، انجمن کلیمیان هم سکوت اختیار کرده وحاضر نیستند به مدیر سرای سالمندان محبت تذکر دهند می گویند ما به آقای سرافراز اطمینان داریم ودر اخرین باری که برای پیگیری بازگشت به سرای سالمندان محبت رفتم، به دلیل اینکه من ماجرارا به سازمان بهزیستی اطلاع دادم برخورد بسیار زشت تری نسبت به دفعات قبل با من داشتندوحالا من مانده ام ومادر پیرو افسرده ای که نمی داند به چه گناهی با وی چنین برخوردزشت وخلاف اخلاقی شده است.
منبع: بازتاب امروز
برچسب ها: تدبیر 24 سالمندان
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: