جنجال سخنان اخیر نادر قاضیپور همچنان ادامه دارد؛ شاید واکنش تند او که گفته بود «بیدی نیستم که با این بادها بلرزم»، اوضاع را برایش سختتر کرده باشد. در کنار برخی اظهارات توهینآمیز و خاطرات بیادبانۀ او، میتوان به بخشهای سیاسی اظهارات او نیز نگاهی انداخت.
تدبیر24:روزنامه «قانون» نوشت: اظهارات آقای نادر قاضیپور جنجال بزرگی است که عمق فاجعه اخلاقی «بخش کوچکی» از جامعه ما را نشان میدهد. این موضوع بهویژه در سطح برخی مدیران که چسبندگی به «قدرت» برای آنها جزو «اصول» است، بیشتر نمود پیدا میکند.
جامعه ما دوران هشتساله احمدینژاد، دچار «اخلاقزدایی» عمیقی شد و برای همین بود که در میانه همه هیاهوها ناگهان کسی گفت: «ادب مرد، به ز دولت اوست»، اما خیلیها توجه نکردند؛ چراکه دولتها میآیند و میروند اما «ادب» و «اخلاق» از آدمها اسطورهای میسازد که از پشت دیوارها نبض جامعه را میبیند.
متاسفم از اینکه به تعبیر حضرت امام(س)، قرار بود مجلس «عصاره فضایل ملت» باشد، اما به وضعی درآمده که آقای نماینده مدعی میشوند: «مجلس جای زنان نیست». البته با آقای قاضیپور موافقم. اگر قرار است مجلسی تشکیل شود که نمایندگانش به جای حل مسائل کشور در صحن علنی، دغدغهشان روکمکنی دیگران باشد، اصلاً جای زنان که هیچ جای مردان هم نیست!
من با بخش بسیار سخیف اظهارات آقای قاضیپور کاری ندارم؛ تنها اعلام اشمئزاز از آن کفایت میکند. راهحل مقابله با قاضیپور و قاضیپورها، ندیدن آنهاست، چراکه «شهوت شهرت» و «شوق دیدهشدن» آنها را وادار میکند تن به بیان هر گفتۀ سخیفی بدهند؛ حرفهایی که نگرانی از پاره شدن پردههای شرم و حیا اجازه نمیدهد آنها را هیچ روزنامهای منتشر کند.
مردم میگویند چه کسانی به مجلس بروند
با این حال به نظرم باید به یک بخش دیگر از حرفهای او توجه کرد که مشکل ریشهداری را نشان میدهد. بخشی که نشان میدهد این افراد مملکت را نه از آن مردم، بلکه از آن خود میدانند و حاضرند به خاطرش خیلی گفتهها را به مردم و منتخبان آنها روانه کنند. قاضیپور میگوید: «مملکت را به آسانی به دست نیاوردهایم که ... به مجلس بروند!» این چه نگاهی است که این جماعت به کشور دارند؟ مملکت را مِلک طِلق خود تصور کردن، نتیجهاش همین میشود که برای حفظ ملکی که پشت قباله خودشان میپندارند، دست به هر کاری بزنند که کوچکترینش اهانت به مردم است.
مملکت متعلق به یک گروه و دسته و قشر خاص نیست، متعلق به مردم است و همانها تعیین میکنند که چه کسی بماند و چه کسی برود. در میان اعراب معروف است که به این گونه افراد که فکر میکنند «مملکت را به دست آوردند» میگویند «داءالکرسی»، یا بیماری صندلی. انگار دچار بیماریای هستند که به هیچ عنوان قصد جدا شدن از صندلی را ندارند. وقتی حضرت امام(س) در مورد خودش میگفت: «من هم هیچ حقی ندارم، ما هیچ حقی نداریم، ما باید برای شما خدمت کنیم، خودمان نباید استفاده کنیم!» این دوستان چه توقعی دارند که رأی مردم را مترادف با رأی به بیگانگان دانسته و نمایندگان و حتی کاندیداها را به حیوانات تشبیه میکنند؟
دیکتاتوری خاموش
خودکامگی از همین ایستادن در مقابل رأی مردم بر میآید. دیکتاتوری از همینجا آغاز میشود که مردم را نه «نور چشمان و اولیای نعم» دانسته بلکه با حیوانات همتراز کنید. اهانتها و توهینهای قومی و قبیلهای نیز ریشه در همین نوع تفکر دارد؛ تفکراتی به شدت متحجرانه که همهچیز را نه در قالب ایران اسلامی بزرگ، بلکه از زاویه لهجهها و زبانها میبینند و به آنها اهانت میکنند؛ آنهم از زبان یک نماینده که مردم به او اعتماد کردند.
مجلسی که میخواهد عصاره فضایل ملت باشد باید در قدم اول، دنبالهروی مردمی باشد که در رأیها نشان دادند پالایشگر هستند. وقتِ بررسی اعتبارنامهها باید مشخص شود چه کسانی بدون وابستگی جناحی و حزبی حاضرند تنفر خودشان را از چنین تفکری ابراز و با ممانعت از ورود این افراد مجلسی در خور شأن ملت ایران پیراسته کنند. بررسی اعتبارنامه قاضیپور باید به محلی برای ابراز انزجار عمومی از این نوع تفکر مبدل شود.