رضا رشیدپور، روایتی از گفتوگوی خود با وزیر امور خارجه کشورمان را منتشر کرد.
تدبیر24: رشیدپور نوشت: «خوشحالم که گفتوگو با دکتر ظریف توجه بخش عظیمی از شما مخاطبان فرهیخته را جلب کرده. البته برخی نظرهای منتقدانه را هم خواندم که اگر لازم باشد در فرصتی دیگر پاسخ خواهم داد. فعلا میخواهم چند نکته جالب از پشت صحنه برنامه بگویم. طبیعی است که حاشیههای گفتوگو با مهمان ارزشمندی مانند وزیر خارجه مملکت، برای اقشار مختلف مخاطبان جذاب باشد.
یک) تیم حفاظت ایشان بسیار مودب بود. برای بازدید از هر قسمت از دفتر کار من، 10 بار اجازه میگرفتند. این شکل برخورد واقعا تعیینکننده و فرهنگساز است.
دو) حضور نیروهای حفاظتی در کوچه استودیو شک همسایهها را برانگیخته بود. هرکدام سعی میکردند که اصل ماجرا را بفهمند. صبح روز بعد در اطراف محل کارمان شایعه شده بود که دیشب رئیسجمهور به دیدار رشیدپور آمده! فکر کن ...
سه) پس از ورود وزیر خارجه، فیلمبردار پشت صحنه با جدیت ایشان را تا دم در سرویس بهداشتی تعقیب کرد! دکتر ظریف لبخند زد و گفت اگر اجازه بدهید دست و صورتم را بشویم!
چهار) مهمان برنامهمان نه اهل چای بود و نه نسکافه ولی تا دلتان بخواهد میوه را دوست دارد.
پنج) آقای ظریف مشغول پوستکندن میوه بود که آقای جابرانصاری تماس گرفت. چند نکته مهم درباره مراسم تقدیر از خبرنگاران هماهنگ کردند. آقای وزیر جناب سخنگو را «جابر جون» خطاب میکرد.
شش) آقای دکتر گفتوگوهای سیاسی دید در شب را دیده بودند و نظرهای جالبی در مورد برخی از آنها داشتند. مثل ست بودن رنگ عبای آقای رسایی با مبلهای دکور برنامه.
هفت) قبل از شروع ضبط، دکتر ظریف گفت که هیچ خط قرمزی برای طرح پرسش ندارد. گفتند که هر چه دوست دارید بپرسید. بعد از پایان برنامه هم هیچ حساسیت و ملاحظهای نسبت به مطالب مطرحشده نداشتند.
هشت) اواسط کار، شارژ لبتاپ متصل به الایدیهای برنامه تمام شد. من نگران بودم که چگونه کلام پر حرارت جناب وزیر را قطع کنم که ایشان با طنازی خاص اصفهانیها ناگهان گفتند بینندگان محترم ظاهرا شارژ لبتاپ تمام شده و باید این چند جمله را مجددا ضبط کنیم.
نه) عکاس برنامه قبل از آغاز ضبط به مهمان گفت که آقای ظریف لطفا بخندید. از همان خندههای معروف. آقای ظریف هم پاسخ داد که آخر خنده دلیل میخواهد و البته بلافاصله با صدای بلند خندید!
ده) پس از پایان ضبط با حوصله فراوان و علیرغم خستگی با تکتک عوامل برنامه عکس یادگاری گرفت و با لبخند و شوخی استودیو را ترک کرد.»