تدبیر24:-
پژمان گرامی- مطمئنم اگر جنگ به پایان میرسید و همت به شهادت نمیرسید، به مناطق جنگی باز میگشت و هر کاری میکرد در همان مناطق بود.
به نیمه اسفند که میرسم اگر عیدیها را ریخته باشند حالم بد نیست. دست بچهها را میگیرم و سرخوش راه میافتیم از این فروشگاه به آن بوتیک و از این قنادی به آن آجیلفروشی و در تدارک نوروز. عیدیها را هم که نریخته باشند حتماً مبلغی را حتی اندک کنار گذاشتهام برای این روزها که گریزی از خرید و باقی ماجراهایش نیست.
سررسید را بر میدارم و به روزهای تعطیل آخر سال نگاه میکنم و از روز اول سال جدید و ساعت سال تحویل مطلع یا مطمئن میشوم.
دوباره برگها را برمیگردانم به روزی که هستم؛ هفده اسفند. همه حس و حال و برنامههای نوروز و سفری که برایش برنامه میریختم گره میخورد با آنچه آن پایین به رنگ قرمز نوشته شده است؛ هفده اسفند سالروز شهادت محمد ابراهیم همت، محل شهادت: جزیره مجنون.
کامپیوتر روشن است و فکر میکنم، نه، شاید فکر نمیکنم، اما مینویسم ابراهیم همت که محل شهادتش دلم را لرزانده است. نمیدانم چرا این ساعت از روز خواندن از همت برایم مهم میشود.
گوشی را خاموش میکنم و صفحه پشت صفحه جلو میروم تا چند ساعت بعد همت فقط برایم بزرگراهی نباشد از غرب تا شرق تهران. هر بیشتر میخوانم از زندگی و خاطراتی که دربارهاش نوشتهاند بیشتر غمگین میشوم که چرا پیشتر از این سراغ او نرفته بودم با اینکه از معروفترینهای دوران جنگ بود. به گفتوگویی با همسر شهید همت میرسم و سؤال-جوابی که کلی سؤال بیجواب به ذهنم میرسد.
اگر من دوران جنگ زندگی میکردم چقدر ممکن بود مثل همت شوم؟ دوستان همت الآن کجا هستند؟ چرا همت را کم میشناسیم؟ همت برای چه شهید شد؟ واقعاً اگر همت شهید نمیشد الآن دزفول بود یا خوشحال از نماینده شدنش یا اینکه گوشهای بیسروصدا زندگی میکرد؟ «با شناختی که شما از شهید همت دارید، اگر ایشان شهید نشده بود و جنگ به پایان میرسید، بعد از جنگ با ایدئولوژی که داشت چه راهی را دنبال میکرد؟
یک زمان انسان ایدهآلی دارد و یک وقت با واقعیتهایی مواجه است. ولی من فکر میکنم اگر همت بعد از جنگ زنده میماند، نه به صورت شعار و تظاهر و ریاکاری بلکه واقعاً بیشتر وقت خود را برای خدمت به مردم میگذاشت و مطمئناً به ادامه تحصیل بسیار اهمیت میداد.
شهید همت به من میگفت بعد از پایان جنگ دوست دارم به دزفول برگردم و دوست دارم در دزفول زندگی کنم. الآن وقتی بچههایی که از خرمشهر و دزفول میآیند و از ویرانههای این شهرها میگویند، به یاد این گفته همت میافتم و واقعاً دلم میسوزد.
همت همیشه دلش در جنوب بود. هرچند ارادت خاصی هم به جنوب و هم به کردستان داشت ولی میگفت دوست ندارم در کردستان شهید شوم، شهدای کردستان خیلی مظلوم هستند و به شهادت رسیدن در کردستان ایمان بالایی میخواهد.
در کل مطمئنم اگر جنگ به پایان میرسید و همت به شهادت نمیرسید، به مناطق جنگی باز میگشت و هر کاری میکرد در همان مناطق بود.»