داوري همچنين علت باخت اصولگرايان را نبود احمدينژاد در اين انتخابات ميداند. پيشتر احمدينژاد در تحليلي گفته بود يك نفر هم از ليست اصولگرايان راي نميآورد.
تدبیر24:عبدالرضا داوري يكي از نزديكان محمود احمدينژاد است كه قبل از انتخابات اين دوره مجلس از عدم حضور او در انتخابات بارها سخن گفت. اميد ايرانيان نوشت؛ اين در حالي بود كه برخي رسانهها همچنان از فعاليت طيف احمدينژاد در شهرستانها سخن ميگفتند. با اين حال اما اكنون هيچيك از ياران احمدينژاد حداقل در تهران وارد مجلس نشدهاند. دليل اين را از داوري جويا شديم. هر چند او گفت كه فضا براي ورود احمدينژاد مناسب نبوده است اما به نكته مهمتري نيزاشاره كرد؛ نكتهاي كه از حضور سياسي احمدينژاد در سال ۹۵ خبر ميدهد. داوري همچنين علت باخت اصولگرايان را نبود احمدينژاد در اين انتخابات ميداند. پيشتر احمدينژاد در تحليلي گفته بود يك نفر هم از ليست اصولگرايان راي نميآورد. داوري تحليلهاي عجيبي از آينده و احمدينژاد دارد كه در پي ميآيد:
آقاي داوري تحليل شما درباره اينكه اصولگرايان بخش زيادي از كرسيهاي مجلس را كه در اختيارشان بود از دست دادند، چيست؟ فكر ميكنيد كه اصولگرايان شكست خوردهاند؟
دليلش اين است كه اصولگرايان از سال ۹۰ به بعد دچار اشتباهات محاسباتي شدند و با آقاي احمدينژاد و دولت سابق مرزبندي كردند. سال ۸۱ آقاي احمدينژاد به عنوان يك كنشگر سياسي در انتخابات شوراي شهر دوم وارد صحنه شدند كه از آن سال تا سال ۹۰ كه اصولگرايان كنار آقاي احمدينژاد بودند، طي اين مدت جريان اصولگرا توانست از اين همراهي استفاده كند و مناصب مهمي را در دستگاههاي اجرايي از آن خودش كند. بعد از مرزبندي كه بين اصولگرايان و جريان آقاي احمدينژاد به درخواست خود اصولگرايان اتفاق افتاد، باعث شد كه جريان اصولگرا از ظرفيت آقاي احمدينژاد محروم شود و در دو انتخابات متوالي يعني خرداد ۹۲ و اسفند ۹۴ شكست بخورد و اگر اين رويه را اصلاح نكنند، ديگر امكان بازگشت اين جريان به مناسبات قدرت با شيوه انتخابات وجود ندارد.
آقاي داوري فكر نميكنيد كه اين مرزبندي از طرف خود آقاي احمدينژاد كليد خورد و دليلش اين بود كه او هيچوقت خودش را اصولگرا ندانست؟
اين طور نيست. يك همافزايي از سال ۸۱ بين احمدينژاد و اصولگرايان ايجاد شده بود. آقاي احمدينژاد بالقوه حدود ۵۰درصد از آراي عمومي را باتوجه به ويژگيهاي فردي و گفتمانيشان در اختيار دارند و اين كف آرايي است كه آقاي احمدينژاد در نظرسنجيهايش نشان داده است. اصولگرايان بهطور سنتي حدود ۱۵ و نهايتا ۲۰درصد رأي جامعه را دارند كه وقتي اين رأي در همافزايي با آقاي احمدينژاد در مقابل اقبال عمومي قرار ميگيرد، يك پايگاه رأي ۶۵درصدي براي اين ائتلاف شكل ميگيرد. اما اصولگرايان با اشتباه راهبرديشان خودشان را از اين ظرفيت رأي محروم كردند.
در ليست اصولگرايان و در ائتلاف اصولگرايان، افرادي كه نزديك به طيف آقاي احمدينژاد بودند هم حضور داشتند مانند پايداريها. اين مساله حتي مسبب اين موضوع شد كه آقاي لاريجاني بهدليل مرزبندياش با آقاي احمدينژاد از ائتلاف با اصولگرايان كنارهگيري كند. اگر قرار بود كه مردم اقبالي داشته باشند، بايد ظرفيت آقاي احمدينژاد حداقل در ليست رأي ميآورد.
اين طور نيست. اتفاقا ليست ائتلاف اصولگرايان بهشدت ليست ضداحمدينژادي بود و حضور خانم مرضيه وحيددستجردي، احمد توكلي، زاكاني و خود آقاي ابوترابي اين مساله را اثبات ميكند. درباره حضور پايداريها هم اين مساله را بايد در نظر داشت كه محور ليست جايي بسته شد كه كانون جريانهاي «نه به احمدينژاد بود» حتي آقاي حدادعادل هم صراحتا اعلام كردند كه مهمترين معيار ما مرزبندي با جريان انحرافي است كه منظورشان با تيم آقاي احمدينژاد بود. شما وقتي حرفهاي ليست اصلاحطلبان را با اصولگرايان كنار هم ميگذاريد، ميبينيد كه وزن ضديت با احمدينژاد در ليست اصولگرايان به مراتب بيشتر از اصلاحطلبان بوده است. اصلاحطلبان به برخي از رويههاي اجرايي برخي افراد در دولت قبل نقد داشتند اما در ليست ائتلاف اصولگرايان، احمدينژاد و اطرافيانش را به انحراف متهم ميكردند. معتقدم كه اصولگرايان ليست ضداحمدينژادي بستند و حضور افرادي مثل نبويان اگر مواضع قبليشان را ببينيد، متوجه ميشويد كه بيشترين حملات را به احمدينژاد داشتهاند. اگر صحنه را واقعي ببينيد، عدمحضور احمدينژاد و ضديت اصولگرايان با احمدينژاد شكست اصولگرايان را رقم زد و باعث شد كه تودههاي محروم و مستضعف كه بهطور كلاسيك در سبد رأي احمدينژاد بودهاند، به ائتلاف اصولگرايان رأي ندهند. حتي ميبينيد كه ليست ائتلاف اصلاحطلبان در جذب آراي طبقات محروم موفق بود.
فكر نميكنيد كه بهدليل عملكرد اصولگرايان در دولت آقاي احمدينژاد بود كه اتفاقا مردم به اصلاحطلبان رأي دادند؟
نه. به نظرم در انتخابات ۹۲ وقتي گفتمان آقاي قاليباف را با آقاي احمدينژاد بررسي ميكنيد، ميبينيد كه بيش از ۵/۲برابر آقاي قاليباف گفتمان ضداحمدينژادي بيشتري نسبت به آقاي روحاني داشته است. من معتقدم كه مرزبندي با احمدينژاد بود كه زمينه شكست اصولگرايان را چه در ۹۲ و چه الان فراهم كرد.
اگر آقاي احمدينژاد اينقدر رأي داشت چرا كانديداي او در سال ۹۲ رأي نياورد؟
آقاي احمدينژاد كانديدايي نداشت. آقاي مشايي بود كه رد شد. آقاي جليلي هم هرگز كانديداي آقاي احمدينژاد نبود. هيچ سندي هم در اين راستا نبوده كه آقاي جليلي كانديداي آقاي احمدينژاد بوده است. آقاي جليلي در همان انتخابات يكي از خطاهايشان اين بود كه با آقاي احمدينژاد مرزبندي كردند. او حتي ديدگاه نزديك به آقاي احمدينژاد هم نداشت. موقعي ما تصويرسازي ميكنيم به عنوان نماينده آقاي احمدينژاد كه بحثش جداست اما واقعيت امر اين نبوده است. ايام منتهي به انتخابات صراحتا آقاي احمدينژاد اعلام كرد كه من كانديدايي را حمايت نميكنم.
فارغ از اين قضيه، اگر آقاي احمدينژاد اينقدر رأي دارند، چرا او در انتخابات ليست نداد يا چرا كانديداهاي نزديك به طيف او ليست مستقل ندادند؟
به اين دليل كه فضاي سياسي كشور مهيا نبود براي فعاليت انتخاباتي آقاي احمدينژاد يا نزديكان او. هنوز هم اين فضا فراهم نيست.
فضا فراهم نيست يعني چه؟ مگر دنبال چه فضايي براي فعاليت هستند؟
بايد بدنه نيروهاي انقلابي و حزباللهي به سطح آگاهي از تحولات كشور برسند و متوجه شوند كه گفتمان آقاي احمدينژاد ميتواند گفتمان پيش برنده انقلاب و مقابله با تجديدنظرطلبان باشد. در صحنه اين رشد در حال اتفاق افتادن و شكلگيري است. اما هنوز به نقطهاي نرسيدهايم كه منجر به يك سازمان سياسي و يك ائتلاف سياسي شود. اما اين فضا در حال شكلگيري است. باوجود اينكه اين فضا اكنون وجود ندارد اما فكر ميكنم كه در سال ۹۵ با تحولاتي كه در صحنه بينالمللي و ملي اتفاق ميافتد، اين ائتلاف و تفاهم شكل ميگيرد.
فكر ميكنيد كه در سال ۹۵ كشور به چه سمتي ميرود كه فضا براي ورود آقاي احمدينژاد مهيا ميشود؟
معتقدم ائتلافي حول محور آقاي هاشمي شكل گرفته است. يعني آقاي هاشمي به عنوان يك محور دو بازوي خود را به صحنه آوردهاند. بازوي چپشان اصلاحطلبان هستند و بازوي راستشان هم كساني هستند كه خود را اصولگرا ناميدند. بهنظرم ما در صحنه سياست در سال ۹۵ با يك جغرافياي جديدي روبهرو ميشويم، يعني اصولگرايي و اصلاحطلبي متعارف تبديل ميشود به طيفبندي جديد در صحنه سياسي كه يك طرف آقاي هاشمي با تئوري بقا و ادغام سياست همراهي با نظام جهاني را دنبال ميكند و طرف ديگر هم جبههاي كه برنامه صيانت از انقلاب را دارد، طيف جديدي را شكل ميدهد.
آقاي احمدينژاد كجاي اين دستهبندي هستند؟
بهنظرم مهمترين فردي كه ميتواند محوريت جبهه مقابل هاشمي را در دست بگيرد، شخص احمدينژاد است، يعني فرد ديگري اين جامعيت را ندارد كه بهصورت همزمان هم در حوزه سياست خارجي و هم عدالتخواهي منافع انقلاب را نمايندگي كند.
برنامه اين روزهاي آقاي احمدينژاد چيست؟
هيچ برنامهاي ندارد و علاقهاي هم ندارد. حتي گاهي كه در جلسات هم بحثهاي انتخاباتي ميشود او از اظهارنظر پرهيز ميكند. الان او نزديك به دو سال است كه جلسات را در قالب گفتمان حضرت امام (ره) و در واقع تدوين ديدگاه حضرت امام در اداره كشور دنبال ميكند. او احتراز دارد كه درباره مسائل كشور اظهارنظر كند، معمولا هم اگر بحثي شود در سطح بينالمللي اظهارنظر ميكند. يعني درباره سياستهاي آمريكا در منطقه نظرهايي دارد كه در جلسات خصوصي مطرح ميكند. بعضي از اين ديدگاهها را در چند سفر اخيرشان هم مطرح كردند. اما فارغ از اين موضوع او اكنون در زمينه مديريت جهاني نقدهايي دارد كه در غالب يك نظريه در حال تدوين آن است.