تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 04
کد خبر: ۶۰۵۷۱
تاریخ انتشار: ۰۲ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۳

همه روزگار تو نوروز باد

نوروز در شاهنامه فردوسی جلوه خاصی دارد. در حقیقت یکی از مهمترین آثاری که از نوروز و چگونگی بنیادگزاری این جشن یاد می کند، شاهنامه است.
تدبیر24: مرضیه نگهبان مروی-ایرانیان پیدایش نوروز را به جمشید («ییما»ی اوستا و «یاما»ی وداها) نسبت می‌دهند. اما در خود اوستا یا کتاب‌های کهن پهلوی اشاره‌ای به آن نیست. تنها در متن‌های پهلوی دوران میانه به این جشن و آیین‌های آن اشاره شده است. روایت ایرانی نوروز به گونه‌ای که امروز درمیان ایرانیان رواج دارد، در شاهنامه آمده است. در این کتاب فردوسی پس ازشمردن هنرها و کارهای شایان جمشید می‌گوید: جهان انجمن شد برِ تختِ او - فروماند از فرّۀ بخت او // به جمشید بر گوهر افشاندند – مر آن روز را روز نو خواندند ... چنین جشن فرّخ از آن روزگار – به ما ماند از آن خسروان یادگار.
اما برخی از ایرانشناسان که دربارۀ خاستگاه این جشن باستانی تحقیق کرده‌اند، معتقدند که ایرانیان آن را از تمدن‌های همجوار گرفته‌اند. به عقیدۀ آرتور کریستن‌سن، ایرانشناس دانمارکی، این جشن در اصل جشنی بابلی بوده که در آغاز بهار به مدت 12 روز در پرستشگاه اساگیلای مردوک (خدای باروری و آفرینش و نگهبان بابل در عصر حمورابی) در حضور شاه بابل با شکوه تمام برپا می‌شده است و به آن زگموک (جشن آغاز سال) می‌‌گفتند. کورش پس از گشودن شهر بابل در سال 539 پیش از میلاد برای دلجویی از مردم بابل این جشن را در نخستین روز بهار سال 538 پیش از میلاد با حضور کاهنان شهر ومردم برپا کرد. از آن زمان این جشن رفته رفته در امپراتوری هخامنشی معمول شد. سال ایرانیان باستان، چنان که از سنگنوشته‌های بیستون برمی‌آید در پاییز آغاز می‌شد. اما زنده‌یاد مهرداد بهار معتقد است که جشن نوروز پیش از هخامنشیان در میان بومیان ایران رواج یافته بود و هخامنشیان آن را از بومیان ایران گرفته‌اند. نشانه‌هایی از برگزاری آیین نوروز درکاخ آپادانا در تخت جمشید وجود دارد که نشان می‌دهد پادشاهان هخامنشی به این آیین کهن گرویده بودند. در این روز شاه نمایندگان مردمان گوناگون را به حضور می‌پذیرفته و هدایایی از آنان می‌گرفته است. به گفتۀ کریستن‌سن، در زمان ساسانیان این جشن بیش از پیش اهمیت پیدا کرد چنان که واژۀ نوروز به تنهایی یا با افزوده شدن به واژه‌های دیگر نام چندین آهنگ موسیقی شد، مانند نوروز، سازنوروز، نوروزبزرگ، نوروزقباد که نظامی و منوچهری در اشعار خود از آن‌ها یاد کرده‌اند. به نوشتۀ سیدحسن تقی‌زاده در عهد ساسانیان نوروز، یعنی روز اول سال ایرانی و اول فروردین‌ماه چنان که در زمان ما معمول است، در آغاز بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید قربان در فصول سال می‌گشت، البته نه به آن سرعت که عیدهای عربی می‌گردند. در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و همزمان با جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، بر تخت پادشاهی است، نوروز در 16 حزیران رومی (ژوئن) یعنی نزدیک به اول تابستان بود. از آن تاریخ نوروز به تدریج هر چهارسال یک روز عقب‌تر ماند تا در سال 467 هجری، در 13 برج حوت یعنی 17 روز مانده به آخر زمستان واقع شد که جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی ترتیب تقویم جدید جلالی را بنیان گذاشت و نوروز را در روز اول بهار ثابت نگاه داشت. از آن زمان تاکنون این جشن در اول فصل بهار برپا می‌شود.
نوروز در شاهنامه فردوسی جلوه خاصی دارد. در حقیقت یکی از مهمترین آثاری که از نوروز و چگونگی بنیادگزاری این جشن یاد می کند، شاهنامه است. در شاهنامه 33 بار از نوروز وباز چند بار دیگر به گونه "سرسال نو" و "ماه فروردین" که مراد همانا نوروز است،گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایرانی برقرار است : ایران افغانستان ازبکستان تاجیکستان ترکمنستان آذربایجان ارمنستان کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی و سرور در این زمان ،چندان دور از ذهن نیست زیرا جهان رنگی دیگر به خود می گیرد و زمان ،زمان زایش زمین است و تولد گیاه .

پس اساس به وجود آمدن این جشن آغاز بهار ،و در واقع شادی طبیعی از پایان فصل سخت سرماست .در این فصل ،تمامی ناخوشی های مربوط به سرما از بین رفته و جای آن را سبزی و طراوتی وصف نشدنی فرا می گیرد. زمین لباس تازه در برمی کند و زمینی دیگر می شود و شاید ،آدمیان همین دید را نسبت به خود نیز داشته اند.
 هنگامیکه گیو بیژن را نمی یابد ،به چاره جوئی نزد کیخسرو رفته و از او می خواهد که او را دریافتن گمشده اش یاری نماید. کیخسرو بدینگونه پاسخ می دهد که :

بمان تا بیاید مه فرودین

که بفروزد اندر جهان هوردین

بدانگه که برگل نشاندت باد

چو برسر همی گل فشاندت باد

بگویم ترا هر کجا بیژنست

بجام اندرون این مرا روشنست

تا زمانی که نوروز فرا نرسیده کیخسرو نمی تواند به جام جم نگاه بیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است که تغییراتی کاملاً محسوس جهان را فرا گرفته ،زندگی بار دیگر آغاز می گردد.(البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره (مشی و مشیانه ) و (یم ویمگ ) برگردد که اولین جفت انسانی اند.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: