تدبیر24 :مهمترين دستاوردهاي حضور معنادار مردم در پاي صندوقهاي رأي در روز هفتم اسفند چه بود؟ آيا مجلس دهم ميتواند منشأ تحولات مهمي در عرصه سياسي ايران شود؟
بنده چنين شرايطي را براي انتخابات هفتم اسفندماه پيشبيني ميكردم. استدلال من اين بود كه اصلاحطلبان براي حضور در انتخابات هفتم اسفند با ردصلاحيتهاي گسترده روبهرو خواهند شد و چهرههاي شاخص اين جريان اجازه حضور در رقابتهاي انتخاباتي را پيدا نخواهند كرد. ردصلاحيتهاي صورتگرفته براي انتخابات اسفندماه نوعي احساس نگرانی در بين مردم به وجود آورد و به همين دليل مردم به صورت جدي در پاي صندوقهاي رأي حضور پيدا كردند. «حق انتخاب» و «آزاديخواهي» از مهمترين حقوق انسان و جامعه است. اگر اين حقوق ناديده گرفته شود و كرامت انسان زير سوال برود واكنشهاي متناسب را در جامعه به وجود خواهد آورد و انسان به دنبال احقاق حقوق از دست رفته خود حركت خواهد كرد. با اين وجود من حضور معنادار مردم در پاي صندوقهاي رأي را به فال نيك ميگيرم و معتقدم اين انتخابات طليعه مباركي براي آينده سياسي ايران خواهد بود.
يكي از نقاط عطف ثبتنام شخصيتهاي سياسي در انتخابات مجلس دهم ثبتنام شما از شهر شيراز بود كه اميدواري زيادي را در بين طرفداران جريان اصلاحات به وجود آورد. انگيزه شما از ثبتنام در انتخابات هفتم اسفند چه بود؟ چرا شيراز را انتخاب كرديد؟
نگاه من به مقوله سياست، اعتقادي، اخلاقي و علمي است. انسان براي حضور در عرصه سياسي بايد نيت خود را خالص كند و مشخص كند براي «منيت» خود وارد عرصه سياسي ميشود يا اينكه براي مردم در اين عرصه حضور پيدا ميكند. مخاطب اصلي بنده در جامعه نسل جوان است. بیشك سرمايه اصلي يك كشور جوانان آن كشور هستند. كشوري كه داراي جوانان شايسته و تحصيلكرده باشد ميتواند به آيندهاي روشن اميدوار باشد. بنده در ابتدا هيچ تمايلي براي حضور در رقابتهاي انتخاباتي نداشتم. يكي از دغدغههاي اصلي من براي فعاليت در عرصه عمومي توسعه اجتماعي كشور است. به نظر من توسعه اجتماعي مقدم بر توسعه سياسي يا حتي توسعه علمي است. در روزهاي پاياني مهلت ثبتنامها نوعي احساس نگراني در من به وجود آمد و دغدغههاي جديدي در من شكل گرفت. اين دغدغهها هم جنبه ملي داشت و هم اينكه به شهر شيراز مربوط ميشد. بنده در دوران دانشجويي حدود ۱۰سال در شيراز زندگي كردم و خاطرات تلخ و شيرين زيادي از مردم اين شهر دارم. اين در حالي است كه من در نخستين دوره مجلس نيز از شهر شيراز به عنوان نماينده انتخاب شدم. استان فارس مهد تمدن و فرهنگ ايراني است. مردم اين استان همواره دوستدار ادب، عرفان، شعر، صلحجويي و عقلانيت هستند. نكته ديگر كه بنده را ترغيب به حضور در انتخابات كرد تعدد كانديداهاي اصولگرا و بهويژه طيف منتسب به جبهه پايداري در استان فارس بود كه فضاي تصميمگيري متعادل و منطقي را از بين برده بود. به همين دليل فكر كردم ممكن است با حضور بنده و برخي از چهرههاي اصلاحطلب فضاي انتخابات در اين استان شكل متعادلتري به خود بگيرد و از حالت تكبعدي خارج شود. از سوي ديگر دعوت گستردهاي از سوي اقشار مختلف مردم شيراز براي حضور من در انتخابات صورت گرفته بود و تقاضاهاي زيادي در اين زمينه مطرح شده بود. بنده در سخنرانيهاي زيادي كه در مناطق مختلف كشور داشتم متوجه شدم كه اميد در بين دانشجويان تا حدود زيادي كمرنگ شده است. اين وضعيت نوعي نگراني را در من به وجود آورده بود. من تا روز پاياني ثبتنامها نيز قصد ثبتنام در انتخابات را نداشتم. با اين وجود در ساعتهاي پاياني احساس گناه كردم. من از قبل پيشبيني ميكردم اگر در انتخابات ثبتنام كنم توسط شوراي نگهبان ردصلاحيت خواهم شد. با اين وجود اين مساله نميتوانست از بنده سلب وظيفه و مسئوليت كند. به همين دليل در انتخابات ثبتنام كردم تا يك موج اميد در بين مردم و به ويژه جوانان شكل بگيرد.
دليل ردصلاحيت شما چه بود؟ آيا ردصلاحيت شما به همان دليلي بود كه در انتخابات رياستجمهوري سال۸۴ صورت گرفته بود؟
تاكنون دليل اين مساله به بنده اعلام نشده است. با اين وجود پس از اينكه از فرمانداري شيراز استعلام صورت گرفت متوجه شديم كه به دليل ماده ۲۸ قانون انتخابات اين ردصلاحيت صورت گرفته است.
پس از اعلام ردصلاحيتها شما از معدود كساني بوديد كه با نوشتن نامه به شوراي نگهبان نسبت به ردصلاحيتهاي صورت گرفته اعتراض كرديد. دليل اين اعتراض چه بود؟
اعتراض من به دليل اين بود كه كسي نبايد از حق طبيعي خود براي حضور در انتخابات به دلايل نامشخص محروم شود. بنده دغدغه شخصي براي اعتراض نداشتم. دليل اصلي اعتراض من براي موج اميدي بود كه با حضور من در انتخابات در بين مردم به وجود آمده بود و من دوست نداشتم اين اميدواري در نهايت به نااميدي و يأس تبديل شود.
يكي از اصول گفتمان اصلاحات بازتوليد اين گفتمان در مقاطع مختلف زماني با توجه به مقتضيات زماني است. چرا گفتمان اصلاحات در دو سال اخير مجبور شده در جغرافياي مشترك گفتماني با اعتدالگرايان و اصولگرايان معتدل زيست كند؟ چرادر شرايط كنوني گفتمان اصلاحات به جاي اينكه به درون نگاه كند به بيرون نگاه ميكند و آينده خود را در بيرون از درون گفتمان اصلاحطلبي جستوجو ميكند؟آيا گفتمان اصلاحات نيازمند بازنگري و تئوريزه شدن به شكلي جديد است؟
دليل اين مساله را بايد در مفهوم اصلاحات، مصلح بودن و اصلاحگري جستوجو كرد. مفهوم اصلاحات بيانگر اين مساله است كه نبايد تمام نگاهها به سمت گذشته و حال باشد و بلكه بايد به آينده نيز نگاه كرد و مسير صحيحي را براي آينده در نظر گرفت. در كنار اين مساله بايد وضعيت كلي جهان و تحولات جهاني را نيز در نظر گرفت. نكته ديگر اينكه يك جريان سياسي علاوه بر اينكه در مقاطع مختلف بايد خود را مورد آسيبشناسي و تجديد نظر قرار بدهد، بايد وضعيت جريانهاي ديگر را نيز زيرنظر داشته باشد و از تحولات جريانهاي ديگر به خوبي آگاهي داشته باشد. اين دغدغهها در جريان اصلاحات تا حدود زيادي وجود دارد اما متاسفانه در جريان اصولگرايي مشاهده نميشود. بنده از كلمه متاسفانه استفاده ميكنم چرا كه معتقدم حضور اصولگرايان اصيل در فضاي سياسي كشور لازم و ضروري است و به رشد جامعه كمك ميكند. جريان اصلاحات نميتواند تنها به درون نگاه كند و با توجه به مقتضيات زماني بايد به بيرون از خود نيز توجه داشته باشد. اصلاحطلبان از مدتها قبل به اين نكته آگاهي داشتند كه ممكن است بسياري از چهرههاي شناختهشده اين جريان ردصلاحيت شوند و به همين دليل به دنبال آلترناتيو و راهحل مناسب ميگشتند. با اين وجود اصلاحطلبان بر حضور در انتخابات با ارائه يك ليست كامل اصرار ميورزيدند. در نتيجه، مساله ردصلاحيتها و همچنين رويكرد اصلاحطلبان كه در سالهاي اخير در جامعه تعميق شده است اتفاق هفتم اسفند را پديد آورد. بنده در برخي از جلسات اصلاحطلبان براي حضور در انتخابات حضور داشتم. در ابتدا قرار بود اصلاحطلبان به صورت هماهنگ و به شكل يك جبهه متحد و واحد وارد رقابتهاي انتخاباتي شوند. اين جبهه پتانسيل اين را داشت كه علاوه بر اصلاحطلبان گروههاي ديگر عقلگرا و اعتدالگرا را نيز در خود جاي بدهد. اصلاحطلبان تلاش كردند با يك نگاه دموكراتيك و همهجانبه اهداف اصلاحگرايانه خود را با كمك گروههاي اعتدالگرا جلو ببرند كه به نظر من در اين زمينه موفقيتهاي خوبي نيز به دست آوردند.
چه انتقاداتي را به دولت آقاي روحاني وارد ميدانيد؟ آيا آقاي روحاني موفق شده فضاي سياسي پويا و بانشاطي را كه در دوران مبارزات انتخاباتي وعده داده بود محقق كند؟ به نظر شما آقاي روحاني پس از فراغت از برجام بايد چه مسائلي را در دستور كار خود قرار بدهد؟
بنده سابقه آشنايي و دوستي قديمي با آقاي روحاني دارم و ايشان را از دوره اول مجلس شوراي اسلامي كه همكار بوديم ميشناسم. ايشان انسان باهوش و باتدبيري است كه از سعه صدر و درايت كافي در حل مشكلات مختلف برخوردار است. به نظر من آقاي روحاني نياز به يك اتاق فكر بسيار قوي دارد. تشكيل اين اتاق فكر نيز بايد توسط خود رئيسجمهور صورت بگيرد. در شرايط كنوني در برخي كشورها روساي جمهور از مشاوران بسيار زبدهاي بهره ميبرند كه برخي از آنها در زمينه تخصصي خود برنده جايزه نوبل شدهاند.
در دو سال گذشته آقاي روحاني فاقد اين اتاق فكر بودهاند؟
بله، تاحدودي اين وضعيت وجود داشته است.
آقاي روحاني در چه زمينههايي بايد اتاق فكر تشكيل بدهد؟
به نظر من آقاي روحاني بايد در همه حوزهها اتاق فكر تشكيل دهد. مسئوليت يك رئيسجمهور تنها به حوزههاي سياسي، حقوقي و اقتصادي محدود نميشود. رئيسجمهور در زمينههاي علمي، فرهنگي، اجتماعي و اخلاقي نيز مسئوليت دارد. در اين زمينه حق تقدم با مسائل اجتماعي است و آقاي روحاني در ابتدا بايد يك اتاق فكر منسجم و كاربردي در زمينه مسائل اجتماعي تشكيل بدهد و سپس به مسائل اقتصادي و سياسي بپردازد. متاسفانه بسياري از انرژي دولت آقاي روحاني در دو سال گذشته معطوف به حل مشكلات اقتصادي باقيمانده از دوران هشت ساله دولت قبلي شده است. به همين دليل دولت در رسيدگي به مسائل ديگر با مشكل مواجه شده است. در شرايط كنوني يكي از مهمترين چالشهاي پيش روي دولت آقاي روحاني مساله بيكاري و اشتغال جوانان است.
دولت آقاي روحاني به چه ميزان در زمينه توسعه سياسي موفق عمل كرده است؟
اين مساله به تازگي در دستور كار دولت قرار گرفته است. دولت آقاي روحاني به دليل تحريمهاي بينالمللي مجبور شد در ابتدا انرژي خود را معطوف به حل سياست خارجي كند و سپس به مسائل داخلي توجه كند. آقاي روحاني به دليل سابقه ممتازي كه در زمينه سياست خارجي داشت تلاش كرد موفقيت در زمينه سياست خارجي را پشتوانهاي براي حل مسائل داخلي قرار بدهد. به نظر من اگر آقاي روحاني مسائل خارجي و داخلي را به صورت همزمان پيگيري ميكرد و يك تعادل در اين زمينه به وجود ميآورد با شرايط مساعدتري براي حركت در آينده مواجه ميشد. دليل اصلي انتخاب اين استراتژي نيز پسلرزههاي باقيمانده از سوءمديريت در دوران هشت ساله دولت گذشته بوده است. آقاي روحاني بايد به افكار عمومي نشان دهد در راستاي وعدههايي كه در دوران کارزار انتخاباتي داده است حركت ميكند. به همين دليل ايشان بايد مساله آزادي در زمينههاي مختلف را در دستور كار خود قرار بدهد. هفتم اسفندماه ميتواند منشأ تحولات بزرگي در آينده شود و نوع نگاه بسياري از افراد را نسبت به حل مشكلات كشور تغيير دهد. نگاه به مقوله «انسان» بايد در ايران تغيير كند. انسان داراي چند حقوق اساسي و مسلم است كه در رأس آنها مساله آزادي قرار دارد. انسان ذاتا آزاديخواه خلق شده است. انسان عدالتخواه و توحيدي آفريده شده و خواستار حقوق برابر با همنوعان خود است. در نتيجه اين مسائل بايد در دستور كار دولت آقاي روحاني قرار بگيرد.
حسن روحاني در كجاي بازي اصلاحطلبان قرار گرفته است؟ وي در تاريخ اصلاحطلبي چه نقشي خواهد داشت؟ آيا وي يك ابزار براي عبور جريان اصلاحات از موانع كنوني است يا اينكه يك هدف به شمار ميرود؟
آقاي روحاني در برخي مسائل مانند تدبير و عقلانيت، نگاه جهاني، نگاه به آينده و ايجاد اميدواري در بين مردم با جريان اصلاحات اشتراك نظر دارد اما خاستگاه سياسي ايشان با اصلاحطلبان متفاوت است و به يك جريان ديگر سياسي تعلق دارد. با اين وجود محل تلاقي آقاي روحاني با جريان اصلاحات در يك مقطع مهم تاريخي مانند انتخابات رياستجمهوري سال۹۲ بوده است. در چنين شرايطي اصلاحطلبان با حمايت سياسي و اجتماعي خود نقش تعيينكنندهاي در پيروزي آقاي روحاني در انتخابات داشتند. در دو سال گذشته نيز جريان اصلاحات هيچگونه چشمداشتي نسبت به آقاي روحاني نداشته و از هيچگونه كمك و مشورتي نيز دريغ نكرده است. اين مساله كه آينده به چه صورت پيش خواهد رفت به مردم و عملكرد آقاي روحاني بستگي دارد. اين مردم هستند كه آينده سياسي كشور را رقم ميزنند. اگر آقاي روحاني موفق شود به وعدههايي كه به مردم داده به خوبي عمل كند مردم دوباره از ايشان حمايت خواهند كرد. اما اگر چنين رويكردي وجود نداشته باشد ممكن است مردم تصميم ديگري اتخاذ كنند.
يكي از سوالهاي مهم تاريخي براي نسل جوان دليل تشتت بين اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري سال۸۴ بود كه در نهايت سبب ظهور محمود احمدينژاد شد. شما يكي از مهمترين بازيگران سياسي انتخابات رياستجمهوري سال۸۴ بوديد. چرا اين تشتت به وجود آمد؟چه موانعي براي وحدت اصلاحطلبان وجود داشت؟آيا بحث كنار رفتن يكي از كانديداها مطرح شد؟
در پاسخ به اين سوال مهم بايد عنوان كنم قضاوت افكار عمومي و به ويژه نسل جوان در اين زمينه بايد معطوف به اتفاقات و شرايط سياسي سال ۸۴ باشد و نبايد درباره اين مساله تاريخي با توجه به شرايط سياسي سال۹۴ تحليل و قضاوت كرد. فضاي سياسي ايران در هشت سال دوران احمدينژاد به كلي دگرگون شد و به همين دليل پديدههاي سياسي را بايد در ظرف زمان خود مورد تحليل و بررسي قرار داد. به نظر من براي بررسي اتفاقات سياسي سال۸۴ بايد تمامي بيانيههاي ستادهاي انتخاباتي، كنش و واكنش كانديداهاي انتخابات و همچنين شرايط اجتماعي و سياسي آن مقطع زماني را مورد تحليل قرار داد. در اين زمينه حتي بايد عملكرد دولت اصلاحات را نيز مورد تجزيه و تحليل قرار داد. با اين وجود بنده پيگير اين مساله هستم كه داستان انتخابات رياستجمهوري سال۸۴ را به صورت يك كتاب منتشر كنم و در اين كتاب تمامي اتفاقات و چرايي اين اتفاقات را مورد بررسي قرار بدهم.
آيا مسائل پشت پردهاي وجود داشته كه در كتاب شما براي نخستين بار مطرح خواهد شد؟
خير، الزاما چنين اتفاقي نخواهد افتاد. با اين وجود برخي مسائل پشت پرده را بازگو خواهم كرد. اين نكته را نيز اضافه كنم كه اتفاقاتي كه درباره خود بنده در سال۸۴ رخ داد تاحدود زيادي شفاف بوده و كمتر داراي پشت پرده بود. يكي از مهمترين اتفاقاتي كه در سال۸۴ رخ داد سرخوردگي و بيانگيزگي در سطح عمومي جامعه بود. دلايل زيادي نيز براي اين بيانگيزگي وجود داشت. يكي از اين دلايل بحرانسازي نه روزهاي بود كه مخالفان براي دولت اصلاحات به وجود ميآوردند. اين بحرانسازيها مردم را دچار نوعي بياعتنایی و بيانگيزگي سياسي كرده بود. نخبگان جامعه و تشكلهاي دانشجويي نيز به همين دليل دچار بيانگيزگي سياسي شده بودند. تحليل برخي به اين صورت بود كه اگر ما در انتخابات مشاركت كنيم و اينكه تحريم كنيم در نهايت يك شخص خاص به رياستجمهوريخواهد رسيد. به نظر من اين تحليل غلط بود و هيچگونه پشتوانه محكم فكري و سياسي نداشت. دليل دوم روي كارآمدن احمدينژاد همانگونه كه شما اشاره كرديد تشتت در بين اصلاحطلبان بود كه به تقسيم آرا بين كانديداهاي جريان اصلاحات منجر شد. ائتلاف يا كنار كشيدن به سود رقبا بايد براساس معيارها و قواعد خاصي صورت بگيرد. يكي از قواعد كنار كشيدن به سود رقبا استفاده از نظرسنجيهاي عمومي است. بنده در سال۸۴ در دو مرحله پيشنهاد برگزاري نظرسنجي براي مشخص شدن عيار شخصيتهاي اصلاحطلب در بين افكار عمومي را مطرح كردم. با اين وجود پيشنهاد بنده مورد موافقت قرار نگرفت. بنده نخستين كسي بودم كه در مصاحبههاي خود عنوان كردم در هر مرحله از انتخابات اگر احساس كنم گرايش مردم به سود شخصيتهاي ديگر جريان اصلاحات است انصراف خواهم داد. براي من رسيدن به رياستجمهوري هدف نبود، بلكه يك وسيله براي خدمت به مردم كشورم بود. مساله ديگر اينكه رئيس دولت اصلاحات نميتوانست به صورت صريح و شفاف درباره شخصيتهاي موجود در صحنه سياسي كشور اظهارنظر كند. با اين وجود براي همه مشخص شده بود كه نظر ايشان روي شخص بنده است. دليل اين مساله نيز اين بود كه پس از ردصلاحيت اوليه بنده، ايشان به صراحت موضعگيري كردند و عنوان كردند دكتر معين بايد به صحنه انتخابات برگردد. مساله مهم ديگر اينكه اگر قرار بود يكي از كانديداها به سود ديگري كنار بكشد كدام كانديدا يا كانديداها بايد به سود ديگري كنار ميكشيد؟ شرايط و شواهد سياسي و اتفاقات رخ داده در آن مقطع زماني نشان ميدهد كه كانديداهاي ديگر بايد به سود من از صحنه انتخابات كنارهگيري ميكردند. تمامي شعارهاي من در سال ۸۴ مبتني بر واقعيتهاي جامعه و صداقت اخلاقي بود.
برخي اصلاحطلبان معتقدند در شرايط كنوني علي لاريجاني گزينه مناسبتري براي رياست مجلس دهم خواهد بود و بهتر ميتواند مطالبات اصلاحطلبان را مديريت كند. اين در حالي است كه عده ديگري بر اين باورند که حضور آقاي عارف به عنوان يك اصلاحطلب اصيل در رأس قوه مقننه يك پيروزي بزرگ و يك برگ برنده براي جريان اصلاحات خواهد بود. به نظر شما جريان اصلاحات در چنين شرايطي چه تصميمی بايد اتخاذ كند؟
بنده در ماههاي گذشته پيشبيني ميكردم كه اگر اصلاحطلبان ردصلاحيت نشوند مجلس دهم يك مجلس كاملا اصلاحطلب خواهد بود كه بيش از ۹۰درصد كرسيهاي مجلس را به خود اختصاص خواهد داد. با اين وجود معتقد بودم اگر جريان اصلاحات با ردصلاحيتها مواجه شود مجلس آينده شكل متوازني به خود خواهد گرفت و نيروهايي از جريان اصلاحات را در كنار اصولگرايان سنتي و طرفداران دولت در درون خود جاي خواهد داد. خوشبختانه جريان پايداري در انتخابات هفتم اسفند تا حدود زيادي نيروهاي خود را از دست داد و اين اتفاق مباركي براي مجلس دهم خواهد بود. به نظر من مساله رياست مجلس مسالهاي فرعي براي مجلس دهم است. متاسفانه جريانهاي سياسي در ايران اعم از اصلاحطلب و اصولگرا از استراتژي و برنامهريزي مدون و حساب شده براي بزنگاههاي سياسي برخوردار نيستند. رئيس مجلس بايد برآمده از خرد جمعي نمايندگان مجلس آينده باشد. بیشك اصالت در اين زمينه با مردم و جامعه است. نمايندگان بايد حضور معنادار مردم در پاي صندوقهاي رأي را سرلوحه كار خود قرار بدهند و سپس براساس مطالبات مردم رئيس مجلس آينده را انتخاب كنند.
استراتژي اصلي جريان اصلاحات براي انتخابات هفتم اسفند حذف تندروها از فضاي سياسي كشور بود. با اين وجود در كنار حذف تندروها، عدهای از چهرههاي مطرح اصولگرا نيز با عدم اقبال عمومي مواجه شدند. تحليل شما از حذف چهرههاي مطرح جريان اصولگرا و آينده اين جريان با توجه به اتفاقات رخ داده در انتخابات هفتم اسفند چيست؟
من اين مساله را نوعي رويش جديد اجتماعي ميدانم. «الخير في ما الوقع». به نظر من، ما با يك توفيق اجباري اجتماعي مواجه شدهايم. خوشبختانه افرادي وارد مجلس شوراي اسلامي شدهاند كه با وجود اينكه چهره شناخته شدهاي نيستند اما داراي نيروي جواني و نشاط سياسي هستند كه ميتواند نويددهنده روزهاي خوبي براي آينده كشور باشد. نسل ما داراي شور انقلابي بود اما نسل جديد خردگراتر و جهانگراتر از گذشته شده است. به نظر من جريان اصلاحات در هفتم اسفند با يك رويش جدي اجتماعي مواجه شده و در مقابل جريان اصولگرا يك ريزش جدي را تجربه كرده است. من به اصولگرايان توصيه ميكنم در رويكرد خود تجديدنظر كنند و جايگاه مهمتري براي مردم و دغدغههاي مردم در برنامهريزيهاي خود قائل شوند.
منبع: آرمان امروز