تدبیر24 : اظهارنظر برخي از شخصيت ها در این روزها از ادعای خلاف واقع مخالفت حضرت امام (ره) با شعار مرگ بر آمریکا توسط آقای هاشمی رفسنجاني تا ادعای توهین آمیز نعیمه اشراقی در باره خانواده شهدا در محضر امام، مرا به یاد خاطره ای از مرحوم آیت الله اشراقی انداخت که حدود ۱۶ سال قبل روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی آن را منتشر کرده بود. بعد از کمی جستجو این خاطره را در کتاب مهر و قهر یافتم. این کتاب که که مجموعه ای از خاطرات درباره رفتارهای محبت آمیز و صلابت ها و برخوردهای غضب گونه امام راحل است با مجوز مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) به شماره ۷۴۹ مورخ ۷۹/۴/۵ منتشر شده است.
روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ شهریور ۷۸ : در سال ۵۹ آن روز که بنی صدر کودتای خزنده ای را علیه نظام اسلامی دنبال می کرد، یکی از نزدیکان امام (سید حسین خمینی، فرزند شهید آقا مصطفی) در سفری به مشهد در پشتیبانی از بنی صدر سخنرانی و از شهید رجایی انتقاداتی کرد. در این مراسم جمعی از مردم حاضر در سخنرانی، به دلیل حمایت از بنی صدر بر سخنران شوریدند و مراسم به تشنج کشیده شد. نیروهای کمیته آن روز برای حفاظت از این فرد منسوب به امام راحل، وی را از میان مردم به مکانی هدایت کردند و طی تماس تلفنی به دفتر امام در تهران اعلام کردند که سخنران مذکور مسلح است و دست به سلاح کمری خود دارد و ممکن است از روی عصبانیت به سوی تظاهرکنندگان شلیک کند. وقتی این خبر به امام رسید از آیت الله اشراقی که نزدشان بودند، خواستند به برادران حاضر در دفتر دستور دهد که بی درنگ با مشهد تماس بگیرند و پیام امام را اینگونه ابلاغ کنند:
نامبرده (سیدحسین خمینی) تحت الحفظ به تهران اعزام شود و مراقب باشند اگر بر آن بود که به سوی کسی شلیک کند، به او مهلت ندهند و بلافاصله به سوی او شلیک کنند و او ر از پای درآورند.
آیت الله اشراقی به دفتر آمدند و به حجت الاسلام رحمانی (رئیس عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی) که در آن ساعت شیفت کاریش در دفتر بود، بخش اول این پیام را دادند و از بخش دوم خودداری کردند. وقتی به حضور امام بازگشتند، ايشان از آقای اشراقی پرسیدند: پیام را رساندید؟ آقای اشراقی پاسخ مثبت داد و امام سئوال کردند: آیا گفتید که اگر خواست به سوی کسی شلیک کند به او مهلت ندهند؟ آیت الله اشراقی نتوانست دروغ بگوید، ناگزیر گفت: این را نگفتم . امام به ایشان دستور داد تا برگردد به دفتر و عین پیام را اعلام کند.
اين خاطره را از امام نوشتم تا به اين سئوال پاسخ دهم كه چرا در حالي كه سي و پنج سال از انقلاب اسلامي مي گذرد، آن هم سي و پنج سال همراه با تحمل سختي هايي كه نتيچه رفتارهاي غير انساني مستكبرين بود، سي و پنج سال همراه با شهادت برخي از عزيزترين فرزندان كشورمان و جانبازي و اسارت برخي ديگر، سي و پنج سال بي سرپرست بودن برخي خانواده ها و يتيم شدن برخي فرزندان، خلاصه سي و پنج سال تحريم و تهديد از سوي نظام سلطه از يك سو و خيانت برخي از چهره هاي داخلي از سوي ديگر... اما اين مردم، هنوز روح الله را دوست دارند! هنوز مشكلات كشور را تحمل مي كنند، نه فقط تحمل مي كنند كه باز هم حاضرند براي استقلال و زندگي بر اساس سياست نه شرقي نه غربي هزينه بدهند، باز هم حاضرند در بزنگاه هايي چون 22 بهمن و 13 آبان و 9 دي و روز قدس و هر انتخاباتي به ميدان بيايند، فقط چون هنوز خميني را حي و حاضر مي بينند آن هم در قامت سيد علي، با اين همه كاستي ها وقتي امام خامنه اي به استاني سفر مي كند چون نگيني در حلقه جمعيت قرارش مي دهند! چرا؟
پاسخ روشن است. تصويري كه مردم از خميني در ذهن دارند، اين است كه خميني هرگز بين خود و آرمان هايي كه صدها هزار شهيد درختش را آبياري كرده، خودش را انتخاب نكرد، خميني هرگز بين انقلاب اسلامي و فرزندانش و خانواده اي كه منسوب به او بود، منسوبينش را انتخاب نكرد! مردم بارها و بارها در بزنگاه هاي مختلف ديدند كه خميني با كسي تعارف ندارد حتي با خويشانش. بعد از امام (ره) هم باز چنين تصويري را از خامنه اي در ذهن دارند، اما ...
اما همين مردم چرا با برخي چهره ها چنين رابطه اي را ندارند؟ چرا برخي چهره ها علي رغم سي و پنج سال حضور در عرصه هاي مختلف و خدماتي كه داشته اند، هنوز وقتي در جمع مردم حاضر مي شوند، بايد خود را در هشت حلقه حفاظتي قرار دهند، چرا تمام ديدارهاي آنها دست چين شده و با گذراندن مدعوين از فيلترهاي مختلف است؟ حتي ديگر براي حضور در نماز جمعه آنها رغبتي از سوي مردم نيست الا كساني كه يا نماز نمي خوانند يا دست در دست دخترگان نماز مي خوانند و يا كفش و كف و سوت به نماز مي ايستند!
باز پاسخ روشن است. تصويري كه مردم از اين جماعت در ذهن دارند، اين است كه مواضع آنها با مواضع شفاف امامشان فرسنگ ها فاصله دارد، بوي از وصيت نامه شهدا در مواضعشان نيست، مواضع آنها جماعتي را دلخوش مي كند كه هيچ هزينه اي براي انقلاب اسلامي نداده اند. اين جماعت هرگز نتوانست بين فرزندان - آن هم فرزندان متخلفشان - و انقلاب اسلامي، جانب آرمان هايي را بگيرد كه خون شهدا پاي آن ريخته شده بود و ...
نمي دانم اگر آيت الله اشراقي (ره) در قيد حيات بودند، وقتي اظهار نظرهاي اين ايام دختران خود را مي شنيدند، چه برخوردي با آنها مي كردند اما ترديد ندارم كه خاطره اين برخورد امام خميني را با سيد حسين خميني به ياد مي آوردند و بعد تصميم مي گرفتند چون مي دانستند كه امام ما در اين مواقع، ملاحظه انتساب افراد را نمي كند، بگذريم كه مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام مهمترين وظيفه خود را توجيه رفتارهايي مي داند كه به دنبال دفن خط امامند تا احياي آن ...
با اين همه هرچند آقاي هاشمي و خانم اشراقي مواضعي را به امام نسبت دادند كه واقعيت نداشت و با سيره آن روح خدا هم فاصله داشت ولي از اين باب كه سبب خير شدند و مواضع آنها باعث شد تا دوستداران روح الله در صدا و سيما و ديگر رسانه ها به بازخواني مواضع امام در خصوص نفي رابطه با آمريكا و حتي لزوم انتشار شعار مرگ بر آمريكا از كليساهاي جهان و حرمت خانواده شهدا و ... بپردازند و عده اي كه تا ديروز سكوت كرده بودند، در برابر اين تحريفات هدفمند لب به اعتراض باز كنند و مردم در كرمانشاه غيرت انقلابي خود را به نمايش بگذارند، همه و همه نعمت شيريني كه تلخي اين بداخلاقي تاريخي را كم مي كند.