تدبیر24 :سعید شمس- «مردم نشان دادند حوصله تنش و دعوا را ندارند و یک مجموعه معتدل را میپسندند. همچنین باید اذعان داشت، فضای تبلیغات را برخی دوستان ما خیلی تند کردند. اینکه در ایام تبلیغات انتخاباتی کسی برود افشاگری کند که فلانی رانت خورده و فلان کار را کرده، درست نیست.» این اظهارنظر صریح از محمدرضا باهنر که این روزها تلاش میکند تا خودش را به عنوان «ریش سفید» و «تصمیم گیر» در فضای اصولگرایی تثبیت کند، نشانگر واقعیتی تلخ برای جناح راست است، واقعیتی با این مضمون که جبهه اصولگرایی «عنان کار را از دست داده است» و دقیقا به همین دلیل در ۱۴ ماه منتهی به انتخابات مهم ریاست جمهوری ذوازدهم، دشواریهای زیادی را پیش روی خود میبیند و برای اینکه بتواند حسن روحانی را به عنوان اولین رییس جمهوری یک دورهای از پاستور خارج کند، مانعهای زیادی را پیش روی خود میبیند که در این گزارش اشارهای گذرا به آنها میشود.
تداومِ محالیِ اتحاد
اصولگرایان با وجود حضوری چند پارچه در انتخابات مجلسهای هشتم و نهم، به دلیل حاشیه نشینی آن روزهای جریان اصلاح طلبی، پارلمان نشینی خود را سه باره تمدید کرد. اما آنها در ۲۴ خرداد سال ۹۲ وقتی با چهرههایی چون ولایتی، سعید جلیلی، محمد باقر قالیباف وارد عرصه انتخاباتی شدند و در نتیجه پراکنده شدن رایهایشان حسن روحانی را جایگزین محمود احمدی نژادی دیدند، آنهم در شرایطی که با همه اشکالاتی که به رییس قبلی دولت وارد میدانستند، به هر حال به نوعی مهر اصولگرایی به پیشانی دولتش خورده بود و به طور قطع، برای آنها تحمل چنین چهرهای بهتر از کسی بود که با حمایت مستقیم هاشمی رفسنجانی و رییس دولت اصلاحات برنده شده بود. اصولگرایان اما با وجود از دست دادن دولت هم نه تنها حتی قدمی در راستای حل مشکل همیشگی (چند پارچگی) بر نداشتند که بلکه خودشان هم معترف هستند که چالشهای درون گروهی اعم از «نوع فعالیت لاریجانی در انتخابات مجلس»، «موضع سنتیها به تحرکات رادیکال پایداری چیها»، «عدم علاقه چهرههایی چون قالیباف، ولایتی، محسن رضایی به همنشینی درون اصولگرایی» و.... روز به روز بیشتر و پررنگتر میشوند تا بلکه بتوان از همین حالا با قاطعیت اینطور گفت که اصولگرایان نمیتوانند با یک کاندیدای واحد برای به دست گرفتن دولت دوازدهم وارد عرصه انتخاباتی شوند.
جای خالی ریش سفیدِ متکلم الوحده
با نگاهی به آنچه در خرداد ۹۲ و اسفند ۹۴ برای جریان اصلاح طلبی و طیف اعتدال گرا افتاد، میتوان «ضرورت حضور و فعالیت ریش سفیدی» را قانون نانوشتهای در فضای سیاسی و انتخاباتی جریانهایی دانست که هر کدام به هر دلیلی اصرار به حضور در متن اتفاقات دارند. همچنین با نگاهی هم به شرایط جریان اصولگرایی در این چند سال گذشته برای هر مخاطب عام هم معلوم است که آنها به شدت با فقدان ریش سفیدی مواجهاند. فقدانی که دقیقا از ۱۴ آبان ۹۲ با مرگ حبیب الله عسگراولادی شروع و در خرداد ۹۳ با کمای بیپایان آیت الله مهدوی کنی تکمیل شد.
حالا جبهه اصولگرایی که متشکل از گروههای مختلفی چون موتلفه، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، جبهه پایداری و... است، گزینهای ندارند که به عنوان «قیم» و حتی در صورت نیاز «تصمیم گیر» مورد تایید و قبول همه گروهها باشد و این دقیقا، همان پاشنه آشیلی است که فعالیت چهرههایی چون مصباح یزدی، موحدی کرمانی و حتی محمدرضا باهنری که آشکارا در تلاش است تا پا در جای مرحوم عسگراولادی بگذارد، افاقه نکرده است. آنهم در شرایطی که علی اکبر ناطق نوری شاید متحملترین و مناسبترین گزینه برای ریش سفیدی اصولرگرایان باشد که همه میدانند، ترجیحش حاشیه نشینی است و با اینکه «قهر سیاسی به دلیل اتفاقات سال ۸۸» را بارها و بارها انکار کرده، واضح و معلوم است که کمترین رغبت و انگیزهای برای ورود به فضای روز و جاری سیاسی ندارد. باید منتظر نشست و دید که این خلاء چه زمانی و از چه طریقی پر خواهد شد. خلائی که پر شدنش «ّباید» ی است که تحت هیچ شرایطی نباید از دستور کار اصولگرایان خارج شود تا بلکه بتوانند از «عادت با باختن» در انتخابات دوری کنند.
پدیدهای به نام محمود احمدینژاد
«من اصولگرا نیستم و هیچگاه ادعای اصولگرایی نکردهام» این اظهارنظر بارها و بارها از لثان رییس پیشین دولت طرح شد. او که سوار بر اریکه قدرت بود و قدرت را وسیلهای برای رفتار و تصمیمهای عجیب و غریب قرار داد، حالا به خوبی میداند که «ّبازگشت به قدرت فقط با بالارفتن از شانههای اصولگرایی میسر شود» چرا که شاید، تاکید میشود شاید بتواند از این طریق مجوز حضور در متن را برای بار دیگر به دست بیاورد، والا خودش هم واقف است که به خودیِ خود، جایی در عرصه ندارد. در نگاه اول احمدینژاد را میتوان گزینهای مناسب یا شاید تنها گزینه رای آوری دانست که در انتخابات سال ۹۶ بتواند به دادِ جبهه اصولگرایی برسد و آنها از این طریق قطار حسن روحانی را از ریل کابینه خارج کنند. اما همین احتمال که اتفاقا احنمالی ضعیف هم هست، اما و اگرهای زیادی را پیش روی خود میبیند. اول اینکه آیا نهاد نظارتی حاضر میشود به رییس پر حرف و حدیث دوباره شانس حضور در انتخابات یا پاستور را بدهد؟ مساله مهم دیگر این است که آنهایی که به دلیل نوع عملکردی که داشت آستینهایشان را برای «تخریب» ش بالا زدند، چطور میتوانند دوباره به او رجعت کنند و از افکار عمومی بخواهند تا به محمود احمدینژاد رای بدهند؟ دغدغه مهم دیگر هم این است که اصلا چه تضمینی وجود دارد که محمود احمدینژاد بعد از راه یابی سه باره به مجلس «خانه نشینی»، «میدان دادن به چهرههایی چون مشایی و بقایی»، «فراهم کردن فضا برای فعالیت جریان انحرافی» و.... را تکرار نکند؟ همه اینها نشان از این دارد که او را نمیتواند در محاسبات انتخاباتی جریان اصولگرایی جدی گرفت، حتی اگر دوستان و نزدیکانش وعده یارانه دویست و پنجاه هزار تومانی را برای تحت تاثیر قرار دادن ذهنها مطرح کنند.
اصولگرایان خودشان را مالک نظام میدانند
«اصولگرایان خودشان را مالک و صاحب اختیار نظام میدانند و حتی یکی از ژنرالهای مجلس که در این دوره رای نیاورد گفته بود» آنهایی که با ما نیستند، با انقلاب نیستند «همین تفکر باعث شد تا مردم و دغدغههای مردم را فراموش کنند»
پرویز کاظمی چهره اصولگرای دولت نهم که توسط احمدینژاد از کابینه اخراج شد با طرح این گفتهها به آستان گفت: اصولگرایان اینطور فکر میکنند که باختشان به اسفند سال ۹۴ مربوط است، در حالیکه آنها در خرداد ۸۴ که نتوانستند، همصدایی را در انتخابات دولت نهم تجربه کنند، نشان دادند که انسجام لازم را از دست دادهاند.
او همچنین اظهار داشت: واقعا برای همه این پرسش به وجود آمده است که یک جریان ریشه دار سیاسی تا به این حد با چالش درون گروهی مواجه است و چرا نمیتوانند همدیگر را بر بتابند. با این وضعیت آنها در انتخابات سال ۹۶ هم شاهد توفیق رقیب خود خواهند بود. اما اگر دنبال این هستند که راهی به پاستور پیدا کنند، باید بنشینند و ایرادات موجود را که کم هم نیستند، برطرف کنند.
کاظمی با اشاره به تندرویها و رفتارهای رادیکال مشاهده شده اظهار داشت: در قدم اول، اصولگرایان حتما و قطعا باید از چهرههای افراطی تبری بجویند و دنبال این باشند تا فضای دعوا و جنجال را به حداقل ممکن برسانند. چرا که مردم ریشه بسیاری از تهدید و تهدیدهای فعلی را افراطیگری میدانند و میبینند.
منبع:آستان