اسنپ‌بك و تداوم ابهام راهبردي

اسنپ‌بك و تداوم ابهام راهبردي

ابراهیم متقی - فشارهاي بين‌المللي و محدوديت‌هاي اقتصادي ايران پس از 5 مهر افزايش بيشتري پيدا مي‌كند. اين امر به‌گونه اجتناب‌ناپذير تأثير خود را بر زندگي اقتصادي و قابليت‌هاي تاكتيكي ايران به‌جا خواهد
اقتصاد دیجیتال و تاب‌آوری زنجیره ارزش پتروشیمی زیر فشار تحریم

اقتصاد دیجیتال و تاب‌آوری زنجیره ارزش پتروشیمی زیر فشار تحریم

محمدمهدی محمدی- صنعت پتروشیمی ایران، به‌عنوان قلب تپنده صادرات غیرنفتی کشور، بارها این آزمون را پشت سر گذاشته و هر بار با زخمی تازه، اما همچنان زنده و ایستاده به مسیر خود ادامه داده است. اما امروز ماجرا پیچیده‌تر از همیشه است
شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - 2025 October 04
کد خبر: ۶۱۸۱۹
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۷

تبریک عجیب به مهراوه

تدبیر24 :ملیکا شریفی نیا با انتشار عکس زیر نوشت:

بچه که بودیم تفریحاتِ خیلی جذابی داشت و طبیعتاً مثل همه ی خواهر برادرا سوژه ی تفریحاتشم من بودم !
از خیلیاشون بگذریم بهتره ! ولی یکی از تفریحاتش که هنوز هم برای من جذاب ترین و صد البته که ترسناک ترینشونه اینه که :
یادمه هر وقت می نشستیم رو به روی هم ، یا بهتره بگم من میرفتم مثل بختک می نشستم جلوش ببینم داره چیکار می کنه تا حوصله م سر نره ، همینجوری که داشت نگام می کرد که آخه تو چی میگی این وسط و اینا... یهو نگاهشو می نداخت پشت سرم و با به قیافه ی نگران و عجیب غریبی زیر لب به یکی می گفت مثلا برو !
منم سریع بر می گشتم پشت سرم ببینم کیه ! هیچکس نبود.. بعد آروم برمی گشتم ببینم هنوز داره به طرف نگاه می کنه یا اشتباه کردم ، که می دیدم خیلی عادی سرش تو کتابشه و انگار نه انگار !

منم همینطور یه چشم به پشت سر و یه چشم به خودش می موندم ببینم بازم کسی رو می بینه یا نه.. تا وقتی حرف نمی زدم همه چی عادی بود ! تا می گفتم : خواهر جون.. سریع به جای اینکه منو نگاه کنه ، با اخم به اون آقای روح (!) نگاه می کرد و این دفعه بهش اشاره می کرد که بیا !

منم که از ترس زبونم بند اومده بود تا میومدم بگم اون چچچیییه ، با لبخند می گفت جان؟ هیچی عزیزم هیچی! یه دو تا سرفه ی نمادین هم می نداخت پشتش و دوباره می رفت سراغ کتابش!
خلاصه که بنده روزی صد بار از ترس می مردم و زنده می شدم تا بالاخره اونقدر بزرگ شدم که بفهمم هر وقت مزاحمش می شم اینکارو می کنه تا بترسم و برم پی کارم ! منم که ماشالا با روح و این چیزا هم قدرتِ سیریش وارم رو از دست نمی دادم همچنان هر روز می رفتم پیشش و با اون روحِ مرحوم دست و پنجه نرم می کردم و حالا جالبی قضیه اینه که اون اصلا اهل فیلم ترسناک و این حرفا نبود و من همیشه عاشق این چیزا بودم!

طوری که هر بار از جلوی تلویزیون رد می شد جیغش در میومد که اینا چیه می بینی و صداشو کم کن و فلان! یکی نبود بگه خودت شروع کردی! واقعا هنوزم فکر می کنم علاقه ای که تو اون سن به کشفِ جن و روح داشتم به خاطر همون بازىِ آقای روحِ خودش بوده!

خلاصه که با تمام این بازی ها و مزاحمت هایی که براش ایجاد می کردم یک عمر در کنارش به من خوش گذشته، چون درنهایت من کار خودمو می کردم و اونم بالاخره مجبور می شد باهام بازی کنه!
عزیزترینم
مرسی که به دنیای من اومدی
مرسی که همیشه مراقبم بودی
برام خواهری کردی
مادری کردی
حتی دیده شده پدری هم کردی!
هر کاری که تونستی و نتونستی
برای من انجام دادی
خواهر مهربونم
همدم همیشه گیم
مرسی که به دنیا اومدی
عاشقانه دوستت دارم
تولدت مبارک

مهراوه_شریفی_نیا_35_ساله_شد،_تبریک_ملیکا_شریفی_نیا_به_خواهرش_+_تصاویر_ا

مهراوه_شریفی_نیا_35_ساله_شد،_تبریک_ملیکا_شریفی_نیا_به_خواهرش_+_تصاویر_

مهراوه_شریفی_نیا_35_ساله_شد،_تبریک_ملیکا_شریفی_نیا_به_خواهرش_+_تصاویر_

منبع: صفحه اجتماعی ملیکا شریفی نیا

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: