شما زمانی مدیرعامل ایرنا بودید، یعنی مهمترین خبرگزاری دولتی ایران و البته موثرترین آنها؛ با توجه به سوابق خود وضعیت رسانهها در ایران را در این مقطع چگونه ارزیابی میکنید؟
طبيعتا رسانهها در ايران جايگاه مطلوبي نسبت به وضعيت جهاني ندارند. علتش هم نه عدم توانايي دستاندركاران رسانه و صاحبان رسانه است و نه نبود فناوري و امكانات تكنولوژيكي. مهمترين عامل كه جايگاه ما را در عرصه رسانه نسبت به سطح جهاني پايين آورده است، نگاهي است كه نسبت به اطلاعرسانی وجود دارد. ببینید اصل 3 قانون اساسي تكليف دولت را ارتقای سطح آگاهي ميداند، اصل 24 بر آزادي بيان در رسانه تاكيد دارد و اصل 9 تاكيد بر پيوستگي و تفكيكناپذيري آزادي و استقلال كشور. يعني به بهانه استقلال كشور نميتوان آزادي را مخدوش كرد و به بهانه آزادي هم نميتوان استقلال را. همين اصولي كه برشمردم در واقع بيانگر رويكرد واضعان و نويسندگان قانون اساسي و آن ميثاق ملي كه مردم به آن راي دادند بوده است. بهنظرم در جمهوري اسلامي به این رویکرد خیلی توجه نشده است. هميشه يكي از بزرگترين دغدغهها آزادي پس از بيان و امنيت اطلاعرساني بوده است. در دوران اصلاحات تجربه خوبي شكل گرفت و با رويكردي كه بنيانگذار جبهه اصلاحات آقای سيدمحمد خاتمي داشت و عملا قوه مجريه و متعاقب آن مجلس ششم با اين رويكرد به سمت قانونگذاري رفتند و دولت هم رويكردش را در حوزه اجرايي برهمين اساس گذاشت، ولي از همان ابتدا با مخالفتهاي جدي حوزهها و بخشهاي ديگر روبهرو شد. ديديم بهطور جدي از يك طرف چه کسانی با اين رويكرد به مبارزه و مخالفت پرداختند و مهمتر از این رسانه به اصطلاح ملي كه به تعبير برادر عزيز و فرهيختهمان دكتر احمد پورنجاتي، كماكان اصرار داشت كه احساس كند يك معبد مقدس است و اين معبد مقدس نبايد هيچ قداستش مخدوش شود در ترویج این نگرش ضداصلاحی فعال شد. وقتي در مجلس ششم و در دولت اصلاحات بحث توسعه و تنوع رسانههاي سمعي - بصري در دستور كار دولت قرار گرفت تا در چارچوب منطبق با قانون اساسي بحث شود و قانونگذاري شود باز مورد مخالفت قرار گرفت. آنچه از روح كلي قانون اساسي برميآيد اين است كه صداوسيما اگر چه نهادی است با ویژگیهای خاص اما به اين معنا نيست كه بايد یگانه باشد و چندگانه نباشد.
پس صدا و سیما باید به چه شکلی باشد و چه رویکردی داشته باشد؟
صداوسيما ميتواند تحت نظر حاكميت چندگانه و در واقع متنوع باشد و در يك فضاي رقابتی فعالیت کند. بههر صورت رسانه ملي در دوره اصلاحات با اتخاذ يك موقعيت انتقادی در برابر دولت و رويكردش كه رويكرد اصلاحطلبي بود، ظاهر شد و به مخالفت پرداخت و عملا به همين جهت هم بود كه در پايان هشت سال فعاليتهاي اساسي دولت در حوزههاي مختلف آنچنان مخالفتخوانيهاي رسانه ملي گسترده بود كه خيلي از افكار عمومي اين ارزيابي را داشتند كه دولت اصلاحات دولت خوب، شريف، پاك و رئيس دولت آدم خوبی است؛ اما كار اساسي صورت نداده است. درصورتي كه بزرگترين گامها درراستاي توسعه پايدار و متوازن در دولت اصلاحات برداشته شد. به هر صورت با هزينههايي كه در دوره اصلاحات پرداخته شد يك فضاي جديدي درحوزه رسانهاي ايران شكل گرفت، اما بعد از سال 84 اتفاقي كه افتاد و مدیریت اصولگرایان يكدست شد، شاهد يك محدودیت رسانهاي و يك افت رسانهاي بوديم. تا اين رويكرد عوض نشود و هماهنگ با روح کلی قانون اساسی با رسانه تعامل نکنیم شاهد توسعهیافتگی رسانهای نخواهیم بود حالا گاه وقتي فضا انتخاباتي ميشود يا دستاوردي از نتيجه يك انتخابات مثل انتخابات رياستجمهوري اخير به دست ميآيد يك مقدار تغيير ميكند اما واقعيت اين است كه نگاه به خبر و اطلاعرساني و گردش آزاد اطلاعات در ايران خيلي نگاه مطلوبي نيست. تجربه خبرگزاری رسمی در دوره اصلاحات را عرض بكنم، خبرگزاري جمهوري اسلامي بهعنوان خبرگزاري رسمي کشور در دوره اصلاحات پيشقدم شد براي تاسيس نهادهاي رقيب در كنار خودش، اين كاري بود كه حتي در داخل خبرگزاري هم با مخالفت روبهرو شد. اين از اتفاقات بسيار مثبت بود كه صورت گرفت. آئيننامهاي تدوين شد، مجوزهايي داده شد و خبرگزاري براي خودش رقبایی ايجاد كرد. حتي پشتيباني علمي-آموزشي فراهم كرد و تدارك ديد براي آنها مثل خبرگزاري فارس است. من و همکارانم معتقد بودیم كه تنوع و تكثر مجاري خبر خيلي به توسعه كشور كمك ميكند، همان موقع كه اين سياست در پيش گرفته شد خيليها به ما اعتراض ميكردند كه چرا اين همه خبرگزاري، اين همه روزنامه و اين همه رسانه؟
یکی از شاخصهای دوران اصلاحات رسانههای گسترده و فراگیر آن بود؛ در دوره اخیر هم زمزمه پیدایش تعداد زیادی رسانه مطرح شده است. در دولت یازدهم، وزارت ارشاد باید چه کار کند تا رسانهها جایگاهشان ارتقا پیدا کند؟
مهمترين اتفاقي كه بايد در ايران رخ دهد تا گام جدي در راستاي ارتقاي رسانه بهنظرم برداشته شود، اين است كه هرچه بيشتر رسانهها از كانونهاي قدرت فاصله بگيرند و مستقل باشند. ما رسانه مستقل در كشور كم داريم و اساسا رسانهها وابسته به كانون قدرت هستند. بهياد دارم حدود سالهاي 70 يا 71 در نشريه معروف رسانه که متعلق به ارشاد بود مصاحبهاي با ويليام بوركي، خبرنگار سياهپوست معروف آمريكايي كه شهرت جهاني داشت و مبارز بود و چند باري به تهران آمده بود، انجام شد. ويليام بوركي معتقد بود اساسا به ميزاني كه رسانه از قدرت فاصله ميگيرد، اخلاقيتر ميشود و اخلاق رسانهاي را بيشتر دنبال ميكند. معتقد بود كه مطبوعات بهمراتب بيشتر ميتوانند در ميان نخبگان اثر بگذارند. اگرچه تلويزيون فراگير است و بيشتر جامعه عمومي را مورد توجه توجه قرار ميدهد اما اثربخشي مطبوعات در حوزه نخبگان بسيار بيشتر است. او معتقد بود كه رسانه هرچه مخاطب بيشتري داشته باشد، در واقع اثرگذارتر است و تيراژ و به تبع آن بنيه مالي خيلي مهم است. يكي از مشكلات اساسي كه رسانه آزاد در كشور و رسانههاي مستقل در کشور دارند، بحث توانمندي ماليشان است. هيچ وقت نميتوانند از يك توانمندي مالي برخوردار شوند تا بتوانند سطح روزنامههايشان را ارتقا دهند. روزنامههايي مانند همشهري يا ايران كه وابسته به بودجه عمومي هستند، عملا تيراژ گستردهتري دارند و اگر الان برخي از روزنامههاي آزاد ما واقعا بتوانند وضعيت مالي مشابهی ایجاد كنند و تيراژ خودشان را وسيعتر كنند و قيمت را پايين بياورند، در جامعه مورد توجه بیشترقرار ميگيرند. اگر بخواهم اين بحث را جمعبندي كنم بايد بگویم كه ما خيلي با وضعيت فعلی در دنيا فاصله داریم. اگرچه يك جاهايي رسانههاي ايران مثلا شكارهاي خبري داشتهاند كه در سطح جهان خيلي درخشيده است، مثل خبر دستگيري صدام بعد از حمله آمريكا به عراق که آن را خبرگزاري جمهوري اسلامي داد و خبر اول دنيا بود و رسانههاي دنيا خيلي غافلگير شدند يا در دهه 60 ترور ريگان جزو خبرهايي بود كه يكي از خبرنگاران ايراني در لندن براي نخستينبار منتشر کرد اما اين موارد خيلي نادر است. اساسا چون خبرنگاري را در ايران شغل جديای نديدهاند و توانمنديهاي مالي خوبي برای آن پيشبيني نشده است، كمتر شغل حرفهاي ديده شده است. بنابراين تا رویکردها عوض نشود و حفظ جایگاه رسانه و خبرنگار و روزنامهنگار بهطور جدي برقرار و نهادينه نشود نميتوان به ارتقای رسانهاي در ايران اميدوار بود.
تا قبل از اين فضاي رسانهاي ملي ما، فضايي يكطرفه بود كه همين الان هم تقريبا همينگونه است. با وجود اين فضاي يكطرفه دولت چه كاري ميتواند بكند؟ دولت اگر بخواهد همان برخوردي كه زمان آقاي خاتمي داشت را انجام دهد قطعا دستاوردهايش مشاهده نميشود یا حتي بد بازتاب داده ميشود. دولت روحانی چه کاری انجام دهد؟
بهنظرم دولت دو كار بايد انجام دهد؛ يكي اينكه حتما سازوكارهاي قانوني را براي توسعه رسانههاي سمعي-بصري متنوع پيدا كند. از روح كلي قانون اساسي و مذاكرات شوراي بازنگري قانون اساسي و هم از هدف جمهوري اسلامي اين تنوع و تكثر رسانهاي مستفاد میشود. بايد دولت اين راهكار را پيدا كند .اولا دولت و خيلي از ارگانهاي ديگر در درون حاكميت ميتوانند رسانه سمعي، بصري يا راديو تلويزيون داشته باشند يا حداقل اينكه با همان سازوكار مشابه صداوسيماهاي مختلف داشته باشيم. در دوره اصلاحات صداوسيما به نظرم خيلي آشكار، نقش منتقد دولت را داشت اما نجابت آقاي خاتمي و دولت اصلاحات مانع ميشد كه راهكارهايي براي کنترل اين رويكرد اتخاذ كند. معتقدم آقاي روحاني اين نجابت را بايد كنار بگذارد. چون بودجه راديو و تلويزيون دست دولت است و بخش اعظمي از اين بودجه با ماليات مردم، با حق و حقوق مردم است و بايد بهطور جدي اين رويكرد و نگرش را در صدا وسیما کنترل كند، اگر به پيام مردم در انتخابات خرداد 92 توجه كنيم، اتفاقي كه افتاد و پيامي كه مردم دادند متناسب با اين پيام بايد در بخشهاي ديگري از كشور بايد اتفاقاتي شكل بگيرد. بهنظرم صداوسيما نيز بايد از مديريت صرفا با کارکرد سياسي فاصله گيرد و اين هم به نفع مردم و هم به نفع کشور است. تا اين اتفاق هم نيفتد، فضاهاي مجازي خيلي اثرگذارتر خواهند بود در عرصه اجتماعي و رسانههاي غيرملي و خارجی بيشتر مورد استناد قرار ميگيرند.
محدود کردن رسانهها چه زیانهایی دارد؟
امروز تغذيهكننده افكار عمومي آحاد مردم در همه دنيا، رسانه است. بيترديد بايد گفت دولت و حكومت در هيچ كجاي دنيا بدون ابزار رسانه نميتواند هيچ هدفي را دنبال كند. رسانه نقش اول را دارد و در دهكده جهاني و دنياي شيشهاي امروز رسانه است كه همه چيز را ميسازد. حتي پيامها و آرمانهاي ديني و اعتقادي را بخواهيد تعقيب كنيد نميتوانيد بدون مدد رسانه كار چنداني صورت دهيد لذا به يك معنا ميتوان گفت جامعه بيرسانه كاملا جامعه ابتدايي و بدوي است. شكي در نقش رسانه نيست. اما نكته ديگري كه بايد به آن توجه كرد اينكه متولي تامين حقوق و صاحبان رسانه كيست؟ بزرگترين نقش را دولت دارد. سه ارگان اساسي اگر در چارچوب شعارهاي دولت فعلي هماهنگ باهم عمل كنند؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، وزارت اطلاعات و دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملی تا حدود زیادی میتوان این حقوق را تضمین کرد. تجربه خوبي در دوره اصلاحات بود. ارشاد بهعنوان مجموعه مادر و درواقع راس اهتمام جدي داشت براي بحث و تبادلنظر بين نهادهاي امنيتي و حتي نيروي انتظامي با رسانهها. در دولتهاي نهم و دهم اين كار منتفي شد چون خود وزارت ارشاد در چارچوب يك رويكرد جديد قرار گرفت، چه در دولت نهم و چه در دولت دهم. رويكردي كه آقای صفارهرندي و تيم تحت نظارتشان در وزارت فرهنگ و ارشاد داشتند، در عرصه كتاب، سينما، تئاتر يا مطبوعات كاملا رويكردي با سوءظن بود. بنابراين كار اصلي را معتقدم كه دولت باید انجام دهد و این انتظار از دولت انتظاري منطقي است، دولت ابزارهاي مطلوبي در اختيار دارد، امروز هم دولت آقاي روحاني ميتواند با وزارت اطلاعات مطلوب و معقولش و طبيعتا شوراي عالي امنيت ملی و وزارت فرهنگ و ارشاد خيلي از مشکلات گذشته اصحاب رسانه را برطرف كند و فضا را بازتر تا اين آزادي كه امروز در دنيا از آن سخن گفته ميشود، «آزادي رسانه» و آزادي گردش اطلاعات در ايران نهادينه شود.
در حوزه رسانه دولت يازدهم اكنون باید چهكار كند؟
ببينيد ما هنوز در بخشهايي از کشور يك بدبيني نسبت به دنيا داريم. يعني يك نگاه افراطي به دنيا مخصوصا غرب. این نگرش تنفر كامل و جامعي ازغرب دارد. اين نگاه دور از واقعيت است. اين نگاه بايد ابتدا اصلاح شود. حتما تصوير مطلوب از جامعه و تفكر ايراني و جمهوري اسلامي، مردم ايران و فرهنگ اسلامي ايران وقتي صورت ميگيرد كه تبادل اطلاعات، تبادل توريسم، تبادل نخبگان صورت بگیرد به صورت مستقیم. به تعبير ديگري عرصه گردشگري و جهانگردي فعال شود و همينطور ديپلماسي عمومي و ديپلماسي فرهنگي. ما در اين عرصهها ضعيف عمل كرديم و این به همان نگاه برميگردد. خبر نداریم که مثل عموم غربیها گرفتار دوگانه «من و دیگری» هستیم. این نگاه در تعامل با رسانه غیر هم حاکم است. فكر ميكنند رسانههاي غربي چون طبيعتا مثل هر رسانه ديگري چارچوبي دارند و هدفي را دنبال ميكنند چون اساسا پروسه اطلاعرساني بايد هدفمند باشد. لذا بسیاری از آنها در ایران حضور دائمی ندارند. امروز هر رسانهاي در هر كجاي دنيا بهراحتي ميتواند به اطلاعات و اخبار دسترسی پیدا کند بنابراين بهترين كار این خواهد بود كه بياييم و خودمان فضا را در اختیار رسانه خارجی قرار دهیم تا آن هم ملزم شود به رفتار رسانهای بهتر و دقیقتر. امروز خبرنگار صداوسيماي ما در کشورهای مختلف با ميكروفن و آرم صداوسيما در حال تهيه خبر است. كشورهایي كه بارزترين و آشكارترين دشمنیها را با ما کردهاند. چطور ما به آنها اجازه نميدهيم كه اينجا حضور داشته باشند. اين اتفاق بايد در ايران بيفتد و اين هم باز به همان رويكرد در بخشهايي از کشور نسبت به دنيا، جهان، رسانه و گردش اطلاعات وجود دارد، برميگردد و تا اين اصلاح نشود، اتفاق خاصي نميافتد، بار اصلي اين كار بر دوش دولت است. چون دولت آقاي روحاني با شعارهاي جديدي بعد از هشت سال وارد عرصه شد و مشخصا هم متولي ايجاد فضا براي حضور رسانههاي خارجي در ايران و توسعه ديپلماسي رسانهاي، ديپلماسي عمومي، ديپلماسي فرهنگي، ديپلماسي آموزشي، گردشگري است همه اينها توسط وزارت خارجه، وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملی زمینهچینی شود.
این روزها بحث مذاکره با آمریکا به بحث روز کشور در میان سیاستمداران تبدیل شده است. نظر شما چیست؟
مذاكره مستقيم با آمريكا بهنظرم کمی دير هم شده است. هر روز كه اين اتفاق زودتر صورت بگيرد، بیشتر به نفع مردم است، البته براساس سه اصل اصولی عزت، حکمت و مصلحت. اين خواست مردم است، به يك اتفاق در دوره اصلاحات برميگردم كه شايد يادتان باشد. كميسيون سياست خارجي مجلس ششم يك نظرسنجي عمومي را در سطح ملي در اين چارچوب شكل داد. همان نظرسنجي كه بعد خبرش اشتباها روي خروجي خبرگزاري جمهوري اسلامي رفت و مسائلي را پيش آورد. ولي واقعيت نهفته در اين نظرسنجي مهم بود كه قريب 80 درصد افكار عمومي جامعه در سطح ملي در اين نظرسنجي معتقد بودند كه ما بايد وارد گفتوگو و مذاكره مستقيم با آمريكا شويم. در عين حال همين مقدار از افكار عمومي تقريبا حدود 71، 72 درصد كماكان با بدبيني اهداف و منویات آمريكا رانگاه ميكردند. اما نكته مهم اين بود كه جمهوري اسلامي ايران بهعنوان يك جامعه پيشرفته و باسابقه فرهنگي و تمدن تاريخي وارد گفتوگوي مستقيم با آمریکا بشود. اگر آن دوران در عصر اصلاحات براساس اصول مصرح و مورد تائید مقام معظم رهبری مذاکره مستقیم دنبال میشد امروز شاید از تحریم خبری نبود. اگر الان همان نظرسنجی در سطح ملی صورت بگیرد بهمراتب نتيجه و درصدش بالاتر است. مردم معتقدند با حفظ استقلال، عزت و خردمندي بايد منافع مليمان را اولويت قائل شويم و این اقتضا میکند که با تمام دولتهاي جهان غیر از رژیم صهیونیستی مذاکره مستقیم داشته باشیم.
بحث ديگري كه وجود دارد اينكه الان دولت آقاي روحاني روي كار است. اگر اين دولت شكست بخورد، آيا پروژه اصلاحطلبي شكست خورده است؟
چرا؟
چون دولت آقاي روحاني یک دولت شبهاصلاحطلب است و دو سال آینده انتخابات مجلس است. بهنظر شما دولت دکتر روحاني میتواند وعدههای خودر ا محقق کند یا خیر؟
من اساسا به موفقيت آقاي روحاني و دولتشان خوشبین هستم. دلیل اصلي اين كه بالاخره بهرغم همه مشكلات، تحریمها و شرايط حاد بينالمللي و اقتصادي كه كشور داشته تاريخ اين كشور و تاريخ دوره جنگ نشان داده كه اگر قوه مجريه كه كار اصلي كشورداري برعهده آن است دست آدمهاي بيتدبير نباشد، خيلي از مشكلات را ميتواند پشت سر بگذارد. چینش كابينه آقاي روحاني درمجموع بهنظرم چينش خوبي است البته یکی دو مورد دور از انتظار بود ولی افراد کاردان زیادی در کابینه هستند. مهمتر از آن در سطوح بعد از وزرا، مديران ارشد و مياني كه عموما نیروهای توانمند و باتجربههای آموخته از دوره جنگ و بعد از جنگ هستند. من درمجموع خوشبين هستم. یک نکته را باید اشاره کرد، حتما آقاي روحاني به اين مساله باید توجه كند كه در عين حال كه كابينه باتدبیری را مديريت ميكند، واقعيتهاي روز كشور را باید با افکار عمومی درمیان بگذارد. آقای روحانی به هيچ وجه نبايد عملكرد دولتهای نهم و دهم را از مردم دریغ کند. با صداقت و با شفافیت و اخلاق و منطق باید به مردم بگويد كه چه تحويل گرفته و چه اتفاقاتي در 8 سال افتاده است و بايد دو قوه ديگر مخصوصا قوه مقننه را متقاعد كنند در همكاري با سياستهاي كلان که مطلوب مردم است. نهادهاي ديگر اثرگذار در روند امور كشور را باید توجیه کنند. بعضی از کوتاه آمدنهای ایشان هم لازم است برای مردم استدلال شود، البته من شخصا بعضی را قبول ندارم .مثلا معرفی نکردن دکتر توفیقی را برای مدیریت آموزش عالی، در عین حال که معرفی دکتر فرجیدانا هم ستودنی است. اتفاقا با همين رويكرد بود که اصلاحطلبان قبل از انتخابات وقتی بحث ائتلاف پيش آمد منطبق بر واقعيتهاي اجتماعي به سمت ائتلافي رفتند كه خروجیاش آقای روحانی بود. واقعيتها نشان ميداد و همينطور در نظرسنجيها منعکس شد و فضای عمومی جامعه نیز همین را در واقع انتخاب كرد و راي 24 خرداد هم همين بود كه كسي بيايد كه به يك عبارت اصلاحطلب نيست اما گفتماني را كه دنبال كرده که كاملا برگرفته از آموزههاي اصلاحطلبي است. کاری که كيهان و ديگر رسانههاي طرفدار این گفتمان ميخواستند دنبال کنند این که آقای روحانی گفتمانی غيراصلاحطلب است، آقاي روحانی شخصا به لحاظ تشكيلاتي هم عضو يك نهاد غیراصلاحطلب بوده اما رويكرد او در انتخابات كاملا يك رويكرد اصلاحطلبانه بود. مهمترین چیزی که افکار عمومی را به سمت آقای روحانی جلب کرد، حقوق شهروندي بود. بحث اقوام، مذاهب و توده جوانان و زنان بود. همه اينها مانیفستهای دوران اصلاحات است و حتما اگر بخواهد موفق شود بايد اين رويكرد را دنبال كند. معتقدم اعتدالي كه مطرح كرد برخلاف برداشت خيليها که نگاه سطحی به اعتدال دارند، اعتدال يك بازخواني همان گفتمان اصلاحطلبی بود. هرچند آقای عارف ماحصل نهایی و تنها نیروی تعریف شده اصلاحاتی بود اما بالاخره ظرفيتها، رايآوريها و اقبال عمومي به آقای روحانی بيشتر شد و نظرسنجيها هم همينطورحکایت میکرد مخصوصا بعد از مناظرهها. نهایتا خروجي اصلاحطلبان شد آقاي روحاني. من به هيچوجه معتقد نيستم چون اصلاحات گفتمان نهادينهشدهای در سطح کشور دارد بنابراين اگر خدايناكرده آقاي روحاني موفق نشود، عدم موفقيت ايشان به معناي شكست گفتمان اصلاحطلبي خواهد بود اصلا، البته همه ما و نیز آقای روحانی به نکتهای بايد توجه كنيم، اين نشاط اجتماعي و سياسي كه در جامعه ایجاد شده مخصوصا در حوزه جوانان، زنان و نخبگان بايد محفوظ بماند تا از اين فضا براي انتخابات مجلس دهم به نحو احسن اصلاحطلبان استفاده كنند.
اشاره کردید که انتخابات ریاستجمهوری گذشته است؛ اينكه اصلاحطلبان چطور به اجماع رسيدند و آقاي روحاني را بهعنوان گزينه نهايي انتخاب كنند. راجع به شوراي مشورتي آقای خاتمی میخواسته بپرسم که از چه زمانی درمورد انتخابات رياستجمهوري سال 92 تصميمگيريهاي خود را شروع كرد و درنهايت به آقاي روحاني ختم شد؟
مثل همه انتخابات تقريبا از يكسال قبل از انتخابات همین موقعها یا كمي عقبتر این بحث مطرح شد در جلسات شوراي مشاورين آقاي خاتمي و آقاي خاتمي این دغدغه را مطرح کردند که پيامهايي كه از سطح کشور ميآيد نسبت به انتخابات رياستجمهوري آينده بخشهایی از جامعه دغدغه دارند، اگرچه بخشی از احزاب سياسي هنوز جمعبندي نداشتند و خيلي خوشبين به این انتخابات نبودند. این مطالب که از سراسر کشور میرسید خاتمي را نسبت به اين مساله حساس و پردغدغه کرد و اين در واقع ايده اصلي خود ایشان بود كه فضاي بزرگتری شكل بگيرد كه همه احزاب را نمايندگي كند. در سال 91 جمع شوراي مشورتي شكل گرفت با نظر خودشان كه البته این شوراي مشورتي الان كمي بزرگتر از ترکیب سال 91 شده است. نهايتا كار خودش را شروع كرد و جلو رفت. مدتي به تحليل اوضاع، شرايط و ضرورتهايي كه به شكلگيري فضاي انتخاباتي كمك كند، پرداخته شد. بحثهای زیادی شد و از صفر تا صد این بحثها در شوراي مشورتي میشد. نظرياتي مبني بر اينكه به هيچ وجه نمیتوانیم در انتخابات حضوری جدی داشته باشیم با استدلالها و تحلیلهای خودش تا این كه باید تحت هر شرایطی در انتخابات شركت كنيم، نظراتی مبنی بر اینکه آقاي خاتمي ولاغیر؛ نظراتی مبتنی بر اینکه غير از آقاي خاتمي. شورا با اين استدلالها نهايتا جلو رفت و روند خوبي را پيش برد. در آن جلسات با اينكه اكثريت افكار عمومي، احزاب و گروهها خواستهشان اين بود كه آقاي خاتمي وارد انتخابات شوند، اما افراد و گروههایی هم این تحلیل را داشتند که با استدلالهای مشخصی نباید آقای خاتمی وارد شود. نهایتا نیز آقاي خاتمي با جمعبنديای كه خودشان داشتند، در این عرصه ورود نكردند. بالاخره تحليل اول كه تحلیلی كمطرفدار بود، اما بعدا طرفداران بیشتری پیدا کرد که پیروز شد؛ این تحلیل که به دلايل مشخصی آقای خاتمی نبايد بيايد و بهتر است آقاي هاشمي بيايد. اين تحليل نهايتا در شوراي مشورتی غالب شد. آقای هاشمی آمد و ثبت نام کرد و بهرغم تصوری که نمیشد، صلاحیتشان احراز نشد. البته قبل از ثبتنام آقاي هاشمی چهرههای دیگری مشخصا در جبهه اصلاحات مطرح بودند، مثل آقایان عارف، جهانگيري، مهرعليزاده و محمد شريعتمداري، نمایندگان این 4 نفر با نمایندگان آقای خاتمی قبل از ثبتنام آقای هاشمی جلساتي داشتند تا با يك شاخصها و منطق قابل دفاعي به نامزد واحد برسند. اين روند ادامه داشت و شاخصها مشخص شد و روز آخر که آقاي هاشمي ثبتنام كردند اين روند متوقف شد و بعضی از آنها پذیرفته بودند که در صورت ورود آقاي هاشمي کنار بکشند.
صلاحیت آیتا... هاشمی به هر دلیلی احراز نشده اعلام شد؛ شورای مشورتی چه کار کرد؟
آقایهاشمی ردصلاحيت شد و طبيعتا تعدادي ثبتنام كردند. افرادی مانند آقای شریعتمداری که ثبتنام کرده بودند، ردصلاحيت شدند. نهايتا آقاي عارف و آقای روحانی که دکتر عارف مشخصا نامزد جبهه اصلاحات بود و آقاي روحاني به عنوان نامزد مستقل اما مورد توجه بخشي از جریان اصلاحطلب بود. وقتي طرح اين دو نفر در درون جبهه اصلاحات شكل گرفت بحثهاي مختلفي شد و دلايل مطرح و پذيرفته شد كه بايد اتفاق سال 84 ديگر صورت نگيرد. (تکثر نامزدها) فضاي عمومي جامعه نيز خيلي از سال 84 درس گرفته بود. بهگونهای که خبرهاي زيادي در سطح استانها از نخبگان و حتي از اعضاي ستادها بود كه اگر اين دو نامزد به ائتلاف نرسند، عملیات تبلیغاتی انتخابات را دنبال نخواهند كرد و کنار خواهند کشید! فضاي جالبي شد و سرانجام همه پذيرفتند كه بايد اين اتفاق بيفتد. منطقيترين و قابل دفاعترين مکانیزم، نظرسنجي بود ،گروهي تعيين شدند، یک گروه حرفهاي نظرسنجي را انجام داد در سطح 11 استان. در اين نظرسنجيها جمعبندي نهايي اين بود كه موقعيت آقاي روحاني بالاتر است. حین تصميمگيريهاي نهايي، مدتي از تبليغات رسمي نامزدها هم گذشته بود و افكار عمومي تا حدودي قضاوتی داشت. گفتمان، تعابیر، صلابت در برخورد و دفاع نه خيلي صريح اما منطقي از پایگاه اصلاحطلبي و قانون اساسی. همه اينها اتفاقاتي بود كه شورا را به اين سمت ميبرد كه باید بین این دو، يك نفر را انتخاب كرد و نهایتا آقاي روحاني نامزد پيروزاین روند در جبهه اصلاحات و شورای مشورتی شد. اين اتفاق وجه دیگر تاریخی داشت واين بود كه با موقعيت خوبي كه دكتر عارف داشت اخلاقمدار به این روند تن داد و با همه تلاشهايي كه جناح رقيب كرد براي ايجاد فضاسازي و حتی کارهایی پشتپرده انجام داد که آقای عارف از این ائتلاف بيرون نيايد و درواقع ادامه دهد كار خودش را اما خوشبختانه هوشیاری و هوشمندی ایشان مانع اين روند شد و آقاي عارف از انتخابات كنار رفت و بيانيه داد و این واقعا عامل بزرگی بود در پیروزی بدون ترديد. به همين جهت اصولگرايان این برگ قصه را نخوانده بودند و تا روز آخر با تنوع نامزد آمدند. جمعبندي آنها اين بود كه دو نامزد از آنها به مرحله دوم خواهند آمد یا اینکه نامزد آنها در مرحله اول پيروز خواهد شد! اما آنچه اتفاق افتاد بالاخره آقایان خاتمی، هاشمی و سیدحسن خمینی و ناطقنوری آمدند و عقلاي جبهه اصولگرایی نامزد جبهه اصلاحات را انتخاب کردند، فضاي اجتماعي بهطور كلي تغيير كرد و آقاي روحاني پيروز انتخابات شد. اين تجربه بسيار تجربه متفاوتي بود، یعنی همه حسرت ميخوردند كه اي كاش اين اتفاق سال 84 نيز رخ داده بود.
آيا شوراي مشورتي آقاي خاتمي در قضيه انتخاب وزرا ورود كرد؟
نه. شوراي مشورتي اساسا بعد از انتخابات ریاستجمهوری كار خود را تمامشده ميدانست. البته آقايان جهانگيري، نجفي و توقیفی و خانم ابتکار از اعضای شورا بودندکه در كابينه واردشدند. از ناحيه اين شورا پيشنهادات كلي ارائه شد برخي از اعضای اين شورا دو، سه مرحله با دكتر روحاني ملاقات داشتند. نقطه نظراتشان را بیان کردند اما نهايتا از حوزه آقاي خاتمي و شوراي مشورتي چیزی رسما مطرح نبود. اين واقعيت هم وجود داشت كه كارگروههايي كه زيرنظر خود دكتر روحاني شكل گرفته و شاخصهاي تعيين وزرا را تعيين ميكرد، خیلی از این اعضای کارگروهها، اعضای همان شوراي مشورتي بودند.
اكنون شوراي مشورتي روال كاري دارد كه اعضا دور هم جمع شوند. راجع به مسائلی بحث کنند یاپروژهاي داشته باشند كه با هم بررسي كنند؟
شوراي مشورتي بعد از انتخابات تعدادشان بيشتر شده و جلساتش ساختاري را پيدا كرده و چندين كارگروه را در درون خودش شكل داده و كارگروهها كارشان را شروع کردهاند و اميدواری زیاد است اين شورا و آقاي خاتمي انشاءا... همین تجربه مثبت را پيش ببرد براي انتخابات آينده مجلس اما كار اساسي در قالب نقد شرايط و بررسي و تحليل وضع موجود و ارائه برنامههای مدون حتي براي نامزدهاي احتمالی مجلس دهم، كماكان مثل گذشته در نهادي به همين منظور شكل گرفت؛ «بنياد باران» که به رياست خود آقاي خاتمي دنبال خواهد شد. بنياد باران يك نهاد غيرسیاسی است. یک نهاد علمی، فرهنگي، اجتماعي و هدف آقاي خاتمي اين بود كه در بنیاد باران تجارب چندين ساله كشور جمع و نهادینه شود و عملكرد دولتهاي حاكم رصد شود و يك جایگاه مشورتي در خارج از دولت شود براي دولت و حكومت. اميدواريم در دوره جديد حوزه فعاليت بنياد باران افزايش يابد، در بقيه استانها هم شعبی شكل گيرد و بتواند ماموریتی راکه دارد دنبال كند. ثمره تلاش اين شوراي مشورتي ،مشورت سیاسی است برای آقای خاتمی و برای جامعه اصلاحطلبي، اما نهادهاي قبلي كماكان فعاليتهاي خود را انجام خواهند داد. ازجمله شورای هماهنگی جبهه اصلاحات که بيش از 15 سال فعاليت خود را دنبال ميكند، اين شورا كماكان كارش را ادامه خواهد داد. امید است برای انتخابات مجلس هم دستاورد خوبی داشته باشد.
سعید سیف