تدبیر24 :روزنامه قدس در شماره چهارشنبه يكم ارديبهشت در يادداشتي به بهانه سالروز درگذشت «ملك الشعراي بهار» شاعر و نويسنده اديب معاصر ايراني، نوشت: «مرغ سحر ناله سركن، داغ مرا تازه تر كن ... اين قفس، چون دلم تنگ و تار است...»در ادامه اين يادداشت كه به قلم مجيد تربت زاده منتشر شده است مي خوانيم: باور نمي كنم اگر بگوييد تا امروز ،تصنيف «مرغ سحر» را نشنيدهايد. همان طور كه كسي باورش نمي شود اگر بگوييد «محمد تقي بهار» را نمي شناسيد؛ البته براي جوانهاي امروزي و ديروزي و حتي ديروزي تر، مرغ سحر بيشتر نام خوانندگان مختلفي را به ذهن ميآورد كه اين تصنيف را خوانده اند. اما براي آنهايي كه با شعر و ادبيات و يا حتي تاريخ و سياست اين مرزو بوم، صميمي ترند، مرغ سحر يادآور سالهاي استبداد و خزان سياسي در ايران است. امروز كه «مرغ سحر» به 90 سالگي رسيده است ،65 سال از درگذشت «ملك الشعراي بهار» ميگذرد. مرغ سحرِ سالهاي سياه آغاز حكومت رضاخان، روز يكم ارديبهشت سال 1330 به دنبال سالها تحمل درد و رنج بيماري سل از قفس تنگ و تار دنيا پريد.
** ملك الشعرا به روايت «بهار»
محمد تقي بهار، زندگينامه «خود نوشت» هم دارد. شايد شما سبك و سياقش را در نوشتن نپسنديد، يعني خيلي با حال و هواي «گزارش از شخص» هاي ما جور در نيايد اما براي زمان خودش يك گزارش از شخص متفاوت و درست و حسابي به شمار ميآيد. بگذاريد با همين نثر صفحه «ايستگاه» بخشهايي از آن را برايتان بازنويسي كنيم: دوازدهم ربيع الاول سال 1304 هجري قمري در مشهد به دنيا آمد (سال قمري را به هجري تبديل كرديم، شد 18 آذر سال 1265، حالا درست و نادرست بودنش هم گردن نرم افزار تبديل تاريخ) پدرش حاج ميرزا كاظم، متخلص به «صبوري» و ملك الشعراي آستان قدس رضوي و بعدها ملك الشعراي ناصر الدين شاه بود.
بيشتر وقتها كه به خانه ميآمد، مينشست به زدن حرف هاي علمي، ادبي و تاريخي با زن و فرزند. فكرش را بكنيد. پدر 130 سال پيش، از آن مردهايي نبود كه زن و بچه را هيچ حساب كند و علم و ادب و تاريخ و سياست را مردانه بداند و بزرگانه؛ البته تنها صحبت كردن نبود. بعد از شام آثار ترجمه شده مانند سه تفنگدار، كنت مونت كريستو، شيطانه و... را بلند بلند ميخواند و هرجا خسته ميشد همسرش كار را دنبال ميكرد. به قول خود محمد تقي بهار «پدر با اين كار بر مدارج معلومات مادر و فرزند ميافزود و در واقع به عوالم اخلاقي فرزندان دخالتهاي مفيد ميكرد...».
ملك الشعراي آن دوران گاهي كه سردماغ نبود و از اوضاع كشور نااميد ميشد از هيبت يك پدر فرهنگ دوست و فاضل دور ميشد. آن وقت فرزندان را سخت به باد ناسزا ميگرفت و دست بزن از آستين بيرون ميآورد و حسابي خدمت آنها ميرسيد!
** «بهار» شاعر «بهار» پژوهشگر
شفيعي كدكني درباره شعر و توانايي هاي شاعري «بهار» ميگويد:« او واپسين تجلي يكي از ارجمند ترين صورت هاي شعر فارسي است. صورتي كه از رودكي آغاز و به «بهار» ختم ميشود». ساده اش اينكه بهار در قصيدههايش توانست همان زبان فصيح شاعران پيش از خودش را به شكلي دل انگيز، زيبا و به روز به كار ببرد، يعني زبان ادبي كهنه و قديمي شعر را با به كار بردن كلمات رايج پارسي جاني دوباره بخشيد. براي موضوعات شعري اش از فضا هاي تنگ و فشرده و تكراري اشعار گذشته خارج شد و انديشه هاي فلسفي، اجتماعي و سياسي دوران خود را وارد اشعارش كرد؛ از اينها كه بگذريم، بهار، پژوهشگري توانا بود . در باره كتاب «سبك شناسي» اش اهل فن معتقدند هنوز هيچ اثري نتوانسته با آن رقابت كند.
** «بهار» روزنامه نگار و سياستمدار
از سال 1287 با همكاري در انتشار روزنامه نيمه مخفي «خراسان» روزنامه نگاري را آغاز كرد. 6 ماه بعد و پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان، آشكارا به روزنامه نگاري پرداخت. مدتي بعد نيز خودش روزنامه هاي «بهار» و «تازه بهار» را در مشهد منتشر كرد كه هر دو در نهايت توقيف شدند. آثار چاپ شده «بهار» در روزنامههاي كشور به راحتي قابل شمارش نيست، ضمن اينكه «زبان آزاد، ايران، مجله دانشگاه تهران» و دهها روزنامه و مجله ديگر را به صورت پنهاني سرپرستي و منتشر ميكرد.
هم در عرصه نوشتن و سرودن و هم در عرصه عمل، مردي اهل سياست بود؛ البته زندگي سياسي «بهار» مانند روحيه شاعرياش بسيار پر فراز و نشيب است. كمتر كسي را ميتوان پيدا كرد كه مانند او همزمان نويسنده، شاعر، روزنامه نگار، محقق و معلم باشد و با همه اينها در مبارزات سياسي و آزاديخواهانه نقش مؤثر داشته باشد و چندين بار بر كرسي نمايندگي مجلس هم نشسته باشد؛ البته به دليل همان روحيه شاعرياش، در رفتار سياسي او تندرويها و كندروي هايي نيز ديده ميشود.
گاهي رو در روي رژيم حاكم آرام است و كوتاه ميآيد و گاهي يكدندگي و سرسختي نشان ميدهد. در كابينه راست گراها به مقام وزارت ميرسد و چند ماه بعد از مسؤوليتها كنار ميكشد و چپ گرايي ميكند. در كنار اينها كتاب « تاريخ احزاب سياسي» را هم مينويسد كه همه محققان اين عرصه خود را مديون و نيازمند به آن ميبينند. با وجود همه اين فراز و فرودها و چپ و راستها، بهار در نهايت همچنان آزاديخواه ،وطن پرست ،ملت خواه و پاكدامن باقي ميماند.
** توصيه هايي كه اثر نكرد
يكي از آن روزهايي كه پدرش كيفور نبود به محمد تقي گفت: من نمي خواهم تو شاعر شده و جاي مرا احراز كني...وضع مملكت تغيير كرده و مواجب به كسي نخواهند داد و شعرا مرا مسخره خواهند كرد... برو عقب كاسبي كه در آن روزگار محتاج به دوست نشوي...».
نه توصيه پدر در باره جانشيني فرزندش كارگر افتاد و نه اينكه محمد تقي دنبال كاسبي رفت... تحصيل را از مكتبخانه هاي قديم آغاز كرد و اگرچه مدتي پدر او را پي كسب و كار فرستاد اما با آنچه از اصول ادبيات نزد پدرش آموخته بود، شاگردي اديب نيشابوري را كرد و سفت و سخت درس خواند و هم شاعر شد و هم ملكالشعرا.
منبع: روزنامه قدس