تدبیر24 :محمود دولتآبادی میگوید که «افتخار جعل کلنل متعلق به دوران دولت تدبیر و امید است». او همچنین معتقد است که «یک مثلث کثیف، مسئول نشر نسخه جعلی کلنل هستند».
به گزارش ایسنا، گزیدهای از اظهارات دولتآبادی در گفتوگو با دوهفتهنامه «روبهرو» را در ادامه میخوانید:
- من 20 فروردین 62 نقطه پایان «کلیدر» را گذاشتم، پیش از آن «روزگار سپریشده مردم سالخورده» را برای نوشتن در ذهنم آماده میکردم که بعد از کلیدر کار آن را شروع کنم، البته آن زمان روزگار ... اسامی دیگری داشت.
- وقتی نوشتن کلنل را شروع کردم، در مسیر نوشتن به تدریج یادم آمد که یک شب بخشهایی از این کتاب را در خواب دیدهام. خواب به سال 1359 برمیگشت. جالب است که تا در نوشتن پیش نرفته بودم، خاطرم نبود چنین خوابی دیدهام.
- هرگز نمیتوانستم سراغ «روزگار سپریشده مردم سالخورده» بروم و تمامش کنم مگر با نوشتن این کار؛ کلنل. و دو سال طول کشید تا نوشتنش به اتمام رسید، تا پایان این سال اجازه انتشار کلیدر جامع هم با تلاش دکتر محمد خاتمی که وزیر ارشاد بود، علیرغم تمام مخالفتها، صادر شد.
- حالا به آقایان میگویم اگر میخواستم بهرهبرداری سیاسی از این کتاب (کلنل) کنم، همان زمان بهترین دوره بود. در آمریکا به من گفتند اگر بمانی، کلیدر ترجمه میشود و اگر ترجمه شود، نوبل میگیرد. حالا تصور کنید میماندم و میگفتم علاوه بر کلیدر، اثر جدید و منتشرنشدهام هم هست و مسلما که در آن شرایط بهتر میتوانستم از کلنل بهرهبرداری سیاسی کنم اما من حرفش را هم هیچ کجا نزدم و به خواست خودم برگشتم و در آن شرایط به کارم در روزگار سپری شده ... ادامه دادم.
- روحانی باید به این مسئله رسیدگی کند که اینها چه کسانی هستند؟ چرا چوب لای چرخ میگذارند؟ به چه حقی پای سپاه پاسداران را وسط کشیدند؟ آن هم در شرایطی که من تنها نویسندهای هستم که همیشه و با صراحت از نیروهای نظامی کشورم دفاع کردهام. حالیا چه شد که سپاه را مجبور به عکسالعمل علیه من کردند؟
- معاون وزیر ارشاد از من دعوت کرد که به دیدنش بروم. ما دو ساعت صحبت کردیم. ایشان گفت من در هواپیما این کتاب را خواندهام. گفتم حالا که خواندید، به نظرتان کجاها را باید تغییر دهم؟ ایشان گفت من نمیتوانم چیزی بگویم و شما خودت برو یک بار دیگر کتاب را نگاه کن. من آن پینوشت یا همان شرحی که بر کتاب نوشته بودم را به ایشان نشان دادم و گفتم من برای راحتی کار شما، این توضیح را هم نوشتهام. ایشان گفت شما یک بار دیگر کتاب را بازبینی کن تا ما برای شب عید به کتاب مجوز نشر دهیم. اسفندماه بود ... گفتم من هم به شما قول میدهم بعد از آن 15 روز عید که مطبوعات تعطیل هستند، یک ماه به سفر بروم و با هیچ رسانهای صحبت نکنم. جلسه تمام شد و به خانه برگشتم اما انگار آنجا شنود بود! فردا صبح یکی از آقایانی که در مطبوعات کار میکرد، به من زنگ زد و ماجرا را پیجو شد. گفتم این کتاب هنوز اجازه نگرفته و شما نباید هیچ خبری را منتشر کنید، اما به رغم آنچه من تأکید کرده بودم، در روزنامه فردا آن عکس تمامقد و آن تیتر «کلنل از سد سانسور گذشت» را منتشر کردند و درست روز بعد، کتاب جعلی کلنل را به بازار دادند.
- گفتم اجازه نشر کتاب را که ندادید، چرا جلوی جعلیاش را نمیگیرید؟ گفتند ما که نیروی اجرایی و انتظامی نداریم. در حالی که وزارت ارشاد همهچیز دارد. حراست دارد ... چند جوان رپ میخوانند، ظرف 4 ساعت پیدایشان میکنید. آنوقت در این مورد، کاری از دستتان برنمیآید؟ چه بگویم جز اینکه فکر کنم دزد و داروغه یکی است.
- خود قانونگزاران ما به قانون پشت پا زدهاند. وقتی متولی احترام امامزاده را نگه نمیدارد، چه توقعی از دیگران است ... آقایان هر سال میآیند و از قانون میگویند، اما ضدقانون عمل میکنند و بعد از دورهای میروند. باید پرسید پس شما مسئول انجام چه قانونی هستید آقا؟
- آقای روحانی، اشتباه مرا ببخشید که به شما امید بسته بودم. چون در دوره آقای احمدینژاد، اگر اجازه نشر کتابم را ندادند، اجازه هم ندادند کسی کتاب مرا جعل کند. شاید این تدبیر به خاطرشان نرسیده بود! افتخار جعلشدنش متعلق به دوران تدبیر و امید آقای روحانی است و البته افتخار هیچ کاری نکردن. وزارتخانه ایشان هم!