تدبیر24 :دو برادر که به خاطر زن برادر بزرگترشان دست به جنایت زده بودند، در دادگاه کیفری استان تهران ابراز پشیمانی کردند. آنها درست پس از یک پیامک ناشناس چنین جنایتی را رقم زدند.
چهارم آبانماه سال گذشته، به ماموران پلیس ورامین خبر یک جنایت رسید. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور در محل حادثه به تحقیق در اینباره پرداختند. با حضور ماموران آنها با جسد یک پسر جوان روبهرو شدند که با ١٧ ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات در این رابطه آغاز شد. با شروع تجسسها پس از اظهارات شاهدان، ماموران جنایی متوجه شدند که این پسر از سوی دو برادر به قتل رسیده است.
در ادامه دو برادر که دوست و هممحله مقتول بودند، دستگیر شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند.
یکی از آنها که عامل اصلی جنایت بود به ماموران گفت: «مقتول به نام سهراب و دوستش به نام کریم با زن برادر بزرگترمان در ارتباط بود و وقتی من و برادرم این موضوع را متوجه شدیم، با آنها قرار گذاشتیم. بعد از آن دعوایمان شد و من هم سهراب را با ضربات چاقو به قتل رساندم.»
با اعترافات این پسر، کریم نیز به اتهام شرکت در نزاع دستگیر شد و در بازجوییها هرگونه ارتباط با زن دیگری را انکار کرد. در ادامه پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز هر سه متهم در مقابل هیأت قضائی این شعبه ایستادند. در ابتدای این جلسه پس از قرائت کیفرخواست، خانواده اولیای دم تقاضای قصاص کردند. مادر مقتول به هیأت قضائی گفت: «پسر من بیگناه بود و با کسی ارتباط نداشت. به او تهمت زدند و این قاتلان پسرم را از مغازهاش بیرون کشاندند و بیرحمانه کشتند. برای همین از قصاص گذشت نمیکنم.»
در ادامه متهم اصلی در جایگاه ایستاد. او به هیأت قضائی گفت: «من با سهراب و کریم دوست و هممحلهای بودم. سهراب سر کوچه ما مغازه داشت و نقاش ساختمان بود. من اصلا با او هیچ اختلافی نداشتم. تا اینکه یک شب پیامک ناشناسی به من فرستاده شد. در آن پیامک فردی به من گفت که همین الان به خانه برادرت برو و ببین که روی پشتبام یک کبوتر است. من متوجه نشدم. با این حال به خانه برادرم رفتم و پشتبام را نگاه کردم. ولی خبری از کبوتر نبود.
میخواستم به خانه برادرم بروم و دستانم را بشویم که زن برادرم مخالفت کرد و گفت دوستانش در خانه هستند. من هم به خانهمان برگشتم؛ اما باز هم همان فرد ناشناس به من پیامک زد و گفت که تو چقدر به این موضوع بیاهمیت هستی. زن برادرت دارد به برادرت خیانت میکند و تو اصلا به آن اهمیت ندادی. امروز سهراب و کریم در خانه زن برادرت بودند. من از شنیدن این حرفها خیلی تعجب کردم. باورم نمیشد. با این حال فکرم مشغول شد و باز هم به آپارتمانی که برادرم در آنجا زندگی میکرد، رفتم. از دختر ١٠ساله برادر دیگرم که با آنها زندگی میکرد پرسیدم که تو دیدهای افراد ناشناسی به خانه زن عمویت رفت و آمد کنند. دختر برادرم گریه کرد و حرفهایم را تأیید کرد. همزمان برادر کوچکترم به نام امیر نیز با من تماس گرفت و گفت که همان پیامکها برای او هم ارسال شده است. برای همین دیگر مطمئن شدم و با سهراب و کریم قرار گذاشتم. دختر برادرم با دیدن آنها گریه کرد و فهمیدم این حرفها حقیقت دارد. برای همین به آنها این موضوع را گفتم. ولی هردویشان با من و امیر درگیر شدند و کتکمان زدند. همان لحظه یکی از دوستانم که همراه ما بود به من چاقویی داد و گفت خودت میدانی چکار کنی. در حالی که داشتم از سوی سهراب کتک میخوردم، نفهمیدم چه شد که او را با ضربات چاقو کشتم.»
در ادامه امیر نیز صحبتهای برادرش را تأیید کرد و گفت: «وقتی این پیامکها برای ما ارسال شد، با سهراب و کریم قرار گذاشتیم تا با هم صحبت کنیم؛ ولی آنها درگیری را آغاز کردند و همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. حتی کریم نیز به جان من افتاد و مرا کتک زد.»
پس از آن کریم نیز با رد صحبتهای دو متهم اصلی به قضات گفت: «این دو برادر بیدلیل با ما قرار گذاشتند و کتکمان زدند. آنها به ما تهمت میزدند در صورتیکه ما هیچ ارتباطی با کسی نداشتیم. اصلا نمیدانم چرا دست به این کار زدند.»
در پایان هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی در این رابطه را صادر کنند.
منبع: روزنامه شهروند