تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۶۴۱۷۵
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۱

چرا رامبد جوان به سراغ پاشایی رفت؟

تدبیر24 :هفته گذشته وقتی مخاطبان خندوانه پای گیرنده‌های‌شان نشستند تا در ساعت همیشگی تماشاگر این برنامه باشند، با مهمانان متفاوتی مواجه شدند.

این بار مهمانان رامبد جوان نه آدم‌های موفق و شناخته شده بودند نه بازیگران یا هنرمندانی که خاطره‌های خوشی از آن‌ها داریم، مهمانان او، سه جوان بودند که خود را به شکل و شمایل زنده‌یاد مرتضی پاشایی خواننده پاپ درآورده بودند.
داستان مرتضی پاشایی و طرفدارانش حالا اگرچه داستانی تکراری‌ست اما همچنان اهمیت خودش را دارد.خواننده‌اي که مراسم تشییع پیکرش به یکی از پديده‌های اجتماعی کشور تبدیل شد و باعث شد کارشناسان بسیاری در حوزه‌های مختلف جامعه‌شناسی، روانشناسی و ... درباره آن سخن بگویند. این بار اما رامبد جوان می‌خواست از منظر دیگری به این موضوع بپردازد. موضوعی که تحت عنوان بحران هویت می‌توان آن را دسته بندی کرد.


بدل های پاشایی چه گفتند؟
در این برنامه رامبد جوان با دعوت از چند جوان و یک کودک که تیپ و ظاهر خود را به مرحوم مرتضی پاشایی شبیه کرده بودند از آنها درباره این تقلید و علتش پرسید و اینکه انگیزه شان برای چنین حرکتی چه بوده است.غالب جواب ها البته قابل پیش بینی بود؛علاقه زیاد به پاشایی ،شخصیتش ، خوانندگی و موسیقی اش و اینکه قصد دارند یاد و خاطره او را زنده نگه دارند.این وسط البته اشاراتی هم به وجه اسطورگی پاشایی شد و اینکه هم در زمینه اخلاق هم خوانندگی وی اسطوره بوده که با نگاه متعجب رامبد جوان مواجه شد.این افراد البته همگی تاکید داشتند که توجه مردم به این شباهت برایشان مهم نیست و فقط به عشق پاشایی دست به چنین کاری زده اند اما برای مجری خندوانه عجیب بود که چرا آنها از هویت خودشان فاصله گرفته اند.جوان سعی می کرد به آنها بقبولاند که ظاهر و هویت خودشان را حفظ کنند و ظاهر شدن با هویت خودی در جامعه کار بهتر و درست تری است.به همین خاطر او به کودکی که خود را شبیه به پاشایی کرده بود کمک کرد تا قیافه و تیپ خودش را داشته باشد و البته تاکید کرد که با قیافه خودش بدون عینک و شال و کلاه شبیه به آنچه پاشایی به تن می کرد خیلی زیباتر است.


واکنش ها و اعتراض ها، سکوت رامبد
اما بلافاصله بعد از این برنامه هواداران مرتضی پاشایی حمله سفت و سختی را علیه رامبد جوان آغاز کردند و البته این برنامه و آنچه در آن گذشت با واکنش هایی از سوی برادر و پدر مرتضی پاشایی همراه شد.در واقع جدا از حمله هواداران پاشایی به صفحه اینستاگرام جوان و بحث هایی که طی چند روز گذشته در این صفحه بین موافقان و مخالفان برنامه در گرفت پدر و برادر پاشایی این برنامه را بی حرمتی به خواننده فقید دانسته و از عوامل برنامه ساز خواستار توضیح شدند.
اولین واکنش را مصطفی پاشایی (برادر مرتضی پاشایی) فردای پخش برنامه نشان داد و در صفحه شخصی اش نوشت: «خداوند خواست که مرتضی را عزت ببخشد و این در سایه دل پاک و بی آلایش و هنر بی بدیلی که از ذات هنرمندش سرچشمه می‌گرفت میسر شد. تمامی خصوصیت‌های اخلاقی و هنر مثال‌زدنی مرتضی پاشایی بود که میلیون‌ها ایرانی عاشقانه دوستش دارند. به این نکته باید توجه کرد که خداوند مهر مرتضی را در دل مردم نهاد و هیچ شخصی نمی‌تواند این محبت را از دلشان خارج کند.»
متعاقب این واکنش پدر پاشایی هم در نامه ای به محتوای برنامه خندوانه اعتراض کرد و نوشت:«دیدیم که در برنامه ای طنز در یکی از شبکه ها با دعوت کردن از چند نفر از اشخاصی که الگوی خود را مرتضی عزیزم معرفی کردند حواشی جدیدی بعد از گذشت حدود دو سال از پرواز فرزندم ایجاد شد .دو نکته در اینجا قابل تامل است.اولا اشتباه برنامه سازان و مجری برنامه ای که مد نظر است در این است که درک کردن احساس مردمی که به مرتضی عشق می ورزیدند کار ساده ای نیست و از عهده هر شخصی بر نمی آید . و این سوال که شما چرا مرتضی پاشایی را اسطوره خود می دانید سوال بجا و صحیحی نیست . تفاوت دیدگاه های به ظاهر روشنفکرانه ای که به دنبال دلایل جامعه شناسانه و منتقدانه این هستند و دید گاه مردمی که عاشقانه مرتضی را دوست دارند که میلیون ها نفر هستند در این است که عشق دلیل نمی خواهد ، اینکه مرتضی نغمه غم انگیزِ وجود انسانها را شنیده بود و با صدای آسمانی و ملودی های کم نظیرش ترکیبی دلنشین را به مردم ارائه می داد.

خوشبختانه مردم کشور ما بسیار ریزبین و نکته سنج و دقیق هستند و صداقت در رفتار و گفتار و آثار هنرمندان را بسیار خوب می فهمند. مرتضی پاشایی نمونه کامل یک فرد صادق و درستکار و مهربان بود که بی هیچ « شو » و تظاهری کارهای خیرخواهانه ای انجام می داد که حتی در بعضی موارد خانواده اش هم از آن اعمال خیر بی خبر بودند که ما در عصر جاری کمتر کسی را اینگونه می بینیم.حال اینکه قصد برنامه ساز و مجری برنامه مذکور از اختصاص دادن یکی از قسمت های این برنامه به موضوع مرتضی پاشایی چه بوده خداوند شاهد وعالم است اما این نکته محرز است که در برنامه دیشب عمدا یا سهوا به خیل عظیم طرفداران مرتضی پاشایی بی حرمتی شد و اینگونه برداشت شد که مجری برنامه قصد در تخریبِ عشقِ طرفداران میلیونی مرتضی پاشایی دارد. امیدواریم عوامل برنامه ساز توضیحی برای رفع سو تفاهم در این خصوص داشته باشند.»


خندوانه انجام وظیفه کرد

پدیده مرتضی پاشایی پیش از اینکه یک پدیده هنری باشد بیشتر به چشم یک پدیده اجتماعی نگاه می شود چرا که واکنش ها به مرگ او نگاه جامعه شناسان را به خود جلب کرد و آنها تلاش کردند این پدیده را از منظر جامعه شناسانه بررسی کنند تا به فهم بهتری از جامعه ایرانی امروز و بخصوص نسل جوانش برسند.این درست همان کاری بود که رامبد جوان در برنامه اش انجام داد .فارغ از هر نوع قضاوت درباره درست و نادرست بودن این کار اگر قائل به این موضوع باشیم که یکی از وظایف یا نقش رسانه بررسی و تحلیل اتفاقات اجتماعی است کاری که رامبد جوان در برنامه سه شنبه شب انجام داد تنها انجام وظیفه ای بود که خیلی پیش از این باید در رسانه ملی به آن پرداخته می شد .
خندوانه جدا از اینکه یک برنامه مفرح و شاد به حساب می آید و کارکرد سرگرمی دارد همواره دغدغه های اجتماعی را هم مد نظر قرار داده و در پی اصلاح برخی رفتارهای اجتماعی است.به همین خاطر پرداختن به پدیده پاشایی،بحث هویت اجتماعی جوانان و اینکه چرا خواننده ای مثل مرتضی پاشایی در جامعه فعلی تبدیل به اسطوره می شود از جمله دلایلی است که می توان حضور بدل های پاشایی در برنامه خندوانه را قابل قبول دانست و توجیه کرد.

در این میان به سراغ بهرنگ صدیقی، جامعه‌شناس رفتیم تا نظر او را درباره این برنامه والبته پدیده پاشایی بپرسیم. او در این باره می‌گوید: «این موضوع حتما زوایای متفاوتی دارد، اما یکی از وجوهی که به‌ نظر می‌آید می‌شود به آن پرداخت بحث هویت است. در جامعه‌شناسی این بحثی جدی است و گفتمان‌های متفاوتی درباره‌اش وجود دارد. من البته یک روایت را بیشتر می‌پسندم که در آن پرسش این است که اصولاً چیزی که ما به آن می‌گوئیم هویت چیست و منبعش کجاست؟ اگر برگردیم به موضوع و مثلاً از یک جوان بپرسیم که تو چرا خودت نیستی و چرا می‌خواهی خودت را شبیه کسی دیگر بکنی پیش از آن باید برای این پرسش که هویت چیست جواب داشته داده باشیم و گفتمانی که از آن گفتم می‌گوید این هویت، این «خود» از آسمان نمی‌بارد. چیزی نیست که پیشاپیش در فرد باشد و بجوشد و بیرون بیاید.»

او می‌افزاید: «هویت از جامعه و شرایط اجتماعی نشئت می‌گیرد. من محصول بافت و بستر احتماعی‌ای هستم که در آن بار آمده‌ام. این بافت و بستر اجتماعی مهمترین منبع هویت است. این هویت اجتماعی از طریق مولفه‌های بسیار بسیار گوناگونی به دست می آید و شکل می‌گیرد .در این زمینه آنقدر تنوع وجود دارد که بسیار دشوار می‌توانیم ردپای همه آنها را در هویت‌مان تشخیص دهیم. در واقع هر وجه از رفتار و کردار هر یک از ما در هر لحظه تحت تأثیر امور گوناگونی از خانواده، مذهب، رسانه، مدرسه، تاریخ و نظایر اینها گرفته تا جزئی‌ترین اتفاقات روزمره است و همین‌ها است که در شکل‌دادن به هویت ما مؤثرند. در واقع چیزی که من را می‌سازد، و این ساختن مدام در جریان است، ملغمه‌ای است از همه این امور سیال و متنوع و این‌جا و اکنونی.»

این جامعه‌شناس همچنین می‌گوید: «حالا اتفاقی که معمولا برای ما می‌افتد این است که ین فرایند پیچیده‌ای که گفتم در ساختن هویت ما دست‌درکار است فرایندی ناآگاهانه است که افراد اساساً خودآگاهانه با آن مواجه نمی‌شوند و نمی‌شود هم به آن آگاه بود. این‌که ما آگاهانه با این امر مواجه نمی‌شویم امری است معمول. حالا بحث این است که برخی افراد می‌کوشند این مواجهه را آگاهانه صورت دهند. اینها همین کسانی هستند که درباره شان صحبت می‌کنیم. همان‌هایی که به قولی ادای دیگران را درمی آورند. اینها اساساً دوست دارند چهره، رفتار، و نقش اجتماعی را در این فرایند درونی کنترل کنند و تا جای ممکن خود در دست بگیرند‌. به تعبیری دیگر می‌توان گفت این افراد با این فرایند بازاندیشانه مواجه می‌شوند. طوری دیگر اگر بخواهم این بحث را جمع‌بندی کنم باید بگویم در واقع ما همه‌مان ادای بقیه را درمی آوریم، موضوع این است که به طور معمول این امر ناخودآگاه است و در این میان برخی هستند که این کار را خودآگاه می‌کنند.»

 صدیقی ادامه می‌دهد: «جالب است که رفتار چنین افرادی معمولاً به نظر ما قابل سرزنش و حتی تمسخرآمیز است و چه بسا آن‌‌ها را تبدیل به جوک و مایه خنده هم بکند. علتش همین است. آن ها کاری را که ما ناخودآگاه می‌کنیم و همه‌مان درگیرش هستیم جلوی چشم می‌آورند و همین خیلی اوقات روند معمول اموری را که به آن عادت داریم به هم میزند و همین می‌تواند موجب مضحکه شود.»

او می‌افزاید:‌«اساساً گفتاری که می‌گوید خودت باش گفتاری است که خیلی مورد پسند نظام‌های برنامه‌ریز از بالاست. کسی که می‌گوید خودت باش نه فردی دیگر، در حالی که با تعبیری که گفتم هیچ خود از پیش موجود و سفت و سختی از اساس وجود ندارد، در واقع می‌خواهد تو را از محتوای اجتماعی‌ات تهی کند. یعنی می‌خواهد به تو بقبولاند در وجودت خودی ذاتی و منحصر به تو وجود دارد که باید کشفش کنی و با آن منطبق شوی. در این شرایط بلافاصله این پرسش به ذهن می‌آید که این خودی که قرار است کشفش کنم چیست؟ به واقع باید چه چیزی را در کجا پیدا کنم؟ اینجا همان جایی است که همانی که این پرسش را طرح کرده باز به صحنه می‌آید و به شما می‌گوید آن خود چیست و تو در حقیقت کیستی. با این وصف باید بگویم گفتاری که می‌گوید خودت باش گفتاری سلطه‌گر است و می‌خواهد از تو آن چیزی را بسازد که خودش می‌خواهد. می‌خواهد بگوید اینی که هستی نباش و این چیزی که من می‌گویم باش. این همان کاری است که نظام‌های آموزشی، رسانه، و در کل نظام‌های برنامه‌ٔریز و سیاست‌گذار در هر شکلشان می‌کنند.»

صدیقی همچنین یادآور می‌شود: «درباره موضوع پاشایی، اگر یک وجه دیگر را به این بحث اضافه کنیم موضوعی که طرح کردم می تواند موجه‌تر به نظر آید. مطمئناً اتفاق پاشایی اتفاق قابل بررسی و بکری برای جامعه شناسان بود و جهات متفاوتی برای بررسی داشت؛ خواننده ای از دنیا رفت، مردم برای گرامی داشت یادش یا به هر حال به انگیزه های متفاوت وارد عرصه عمومی شدند، فضاهای مجازی پر شد از بازتاب این اتفاق و بحث درباره آن، هواداران لحظاتی ساختند و... در این میان رسانه تلویزیون هم خیلی زود وارد صحنه شد و تلاش کرد این مساله را

مال خودش کند. بلافاصله دوربین ها در محل حاضر شدند و برنامه‌سازی کردند. سراغ خانواده مرحوم پاشایی رفتند و چهره‌ای را که مایل بودند از خانواده‌اش تصویر کردند. کاری به درست یا غلط بودن این تصاویر و اطلاعات ندارم و تنها می‌گویم این روایت‌ها را تلویزیون بر ماجرا سوار کرد، روایت‌هایی که تا پیش از آن در مورد این خواننده مطرح نبود. بنابراین همان نظام برنامه‌ریز که می‌گوید چه کسی باش از این طریق هم وارد صحنه شده، می‌خواهد فضا را مال خود کند تا بگوید شما که می‌خواهید از این آدم دنباله‌روی کنید این آدم با آن چیزی که من گویم متعارض نیست.»

این جامعه‌شناس در پایان نیز اظهار می‌کند: «به هر حال این دو فرایند که از جانب نظام برنامه‌ریز و سیاست‌گذار دنبال می‌شود یک جایی به هم گره می‌خورند. چه آنجایی که می‌گوید خودت باش چه آنجایی که می‌کوشد فضا را مال خود ‌کند در واقع می‌خواهد محتوای هویتی افراد زیر نظرش را در اختیار خودش بگیرد و افراد را منطبق کند با چیزی که می‌خواهد. این بخشی از همان فرایندی است که در جامعه‌شناسی به آن می‌گوییم اجتماعی شدن.»

با همه این‌ها پرداختن به چنین موضوعی آن هم در قاب رسانه ملی اتفاق خوبی است. اتقافی که رقم زدنش نوعی شجاعت می‌خواهد و رامبد جوان و اتاق ایده‌پردازی این برنامه توانستند با اتکا به آن دست روی یکی از نقاط حساس جامعه بگذارند. اتفاقی که باید امیدوار بود بعد از این هم باز تکرار شود.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: