تدبیر24 :مهسا جزینی-این روزها که حامیانش برای بازگشتش لحظهشماری میکنند و حتی از ديدگاه برخی، تنها گزینه بدیل جریان اصولگرایي است، مرور کردیم چگونگی برآمدنش را، چگونه احمدینژادشدنش را؛ اینکه چطور استاندار ناشناخته هاشمیرفسنجانی که در سفر او به اردبیل، برایش سنگ تمام گذاشته بود، توانست خود را در نقطه مقابل هاشمی تعریف کند؟ شاکی روزنامه سلام که در کنار هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس ششم به رقابت با اصلاحطلبان برخاسته بود، چه شد که بر رئیس پیشین شورید؟ او ناشناختهترین عضو فهرست ۳۰نفره ائتلاف خط امام و رهبری در رقابتهای مجلس ششم، با کد انتخاباتی ٠٤١ بود که از قضا کمترین میزان آراي آن فهرست را هم به خود اختصاص داد؛ اما برخلاف رئیس پیشین که رجحان را در انصراف دید، احمدینژاد شکایتکردن را انتخاب کرد. او که بهدليل بياقبالي مردم به اصولگرایان رأی نیاورده بود، مدعی شد در صندوقی که خود داوطلب و بستگانش رأی دادهاند، رأی آنها صفر خوانده شده است. اصولگرایان چطور از یک نامزد بیاقبال و ناشناخته، یک کاندیدای بالقوه ریاستجمهوری ساختند؟ چطور استانداری که در ماجرای سوآپ نفت اردبیل حاشیههایی داشت و برای همین هم وزارت اطلاعات دولت اصلاحات او را برای شهردارشدن تأیید نمیکرد، در دو سال به نماد عدالت و فسادستیزی بدل شد و چطور فردی با آن پیشینه حضور در ارکان قدرت، خود را برخاسته از متن مردم، در برابر صاحبان قدرت تعریف کرد؟
احمدینژاد چهار سال استاندار اردبیل بود و در ساختار دولت هاشمی چنان خدمات خوبی از خود نشان داد که سه سال پیاپی استاندار نمونه کشور شد. اگر آن تقدیرنامهها را هنوز نگه داشته باشد، احتمالا امضای هاشمیرفسنجانی یا وزیر کشور منصوب او پای آن خودنمایی میکند. با آمدن دولت اصلاحات تا سال ٨٢ که شهردار شد، هیچ سمت دولتیاي نداشت و صرفا به کار تدریس در دانشگاه علم و صنعت میپرداخت، اگرچه عضو جامعه اسلامی مهندسین بود و در جلساتشان شرکت میکرد.
اما نواصولگرایانی با عنوان «آبادگران ایران اسلامی» آمدند و شورای شهر دوم را به دست گرفتند، احمدینژاد ناگهان کشف شد. محسن کوهکن، رئیس واحد سیاسی جبهه پیروان امام و رهبری، گفته است: «احمدینژاد با تمهیدات آقای ناطق شهردار شد و افرادی مانند آقای باهنر و لاریجانی از او حمایت کردند تا ایشان بتواند شهردار تهران شود». محمدرضا باهنر نخستین نفری بود که به گفته خودش ریاستجمهوری احمدینژاد را پیشبینی کرد. او در جمع اعضای فعال دفاتر جامعه اسلامی دانشجویان درباره چگونگی شهردارشدن احمدینژاد گفته بود: «سابقه دوستی من با دکتر احمدینژاد ٢٥ تا ٢٦ سال است. در شورای شهر دوم - در دولت خاتمی - اصولگراها پیروز شدند، ما چند گزینه داشتیم که یکی از آنها احمدینژاد بود. آقای یونسی، وزیر اطلاعات، به ما پیغام داد دنبال شهردارشدن احمدینژاد نباشید. من پیش آقای یونسی رفتم و به او گفتم وزارت اطلاعاتی که ملکمدنی از آن عبور کند و احمدینژاد گیر کند، باید در اصل آن وزارت اطلاعات تجدید نظر کرد. بعد هم گفتم آقای یونسی به خودت و دوستانت و رئیسجمهور بگو، اگر میخواهید غصه شهرداری احمدینژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دستگرمی است، احمدینژاد رئیسجمهور ماست. شاید بنده اولین نفر در خلقت بودم که رئیسجمهوری احمدینژاد را پیشبینی کردم». دو سال بیشتر ساکن ساختمان بهشت نبود؛ اما حضور رسانهای و شهرتی که بهمدد رسانههای همسو پیدا کرد، به اندازهای بود که او را بالاخره به پاستور رساند. هنوز یک سال از آمدنش به ساختمان بلدیه نگذشته بود که سایت رویداد در مطلبی به نقل از منابع نزدیک به شوراهای هماهنگی نیروهای انقلاب نوشت: «برخی... میکوشند نظر مقامات عالی کشور را به کاندیداتوری احمدینژاد، شهردار تهران، جلب کنند و افرادی نظیر علی لاریجانی، علیاکبر ولایتی و حسن روحانی را از عرصه خارج کنند». رویداد در ادامه نوشته بود طیف خاصی در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب درصدد است با اقدامات تبلیغی برای پیروزی احمدینژاد بر رقبای احتمالی [ریاستجمهوری] سرمایهگذاری کند».
پروپاگاندای حامیان احمدینژاد
خودش به حوزههایی کاملا بیربط؛ اما جذاب بهلحاظ تبلیغاتی وارد شد؛ حوزههایی که تا آن زمان هیچوقت در حیطه وظایف شهرداری تعریف نشده بود و شهردارِ بعد از او هم به آن ورود نکرد. او خبر داد ستاد «پیوندهای آسمانی» برای تسهیل در دادن وام به ٤٠ هزار زوج تهرانی فعال شدهاند و وام ازدواج ١٠روزه داده میشود؛ اما اگر به این حوزهها هم وارد نميشد، همه جریان اصولگرا با تمام قدرت و استفاده از ظرفیتهای پیدا و پنهان خود پشت سر او بودند و حتی اقدامات عادی و ساده او را بزرگ میکردند، بهویژه صداوسیما که با دولت اصلاحات هم زاویههای تندی داشت. حتی برخی معتقدند برنامه خبری ٢٠:٣٠ بهنوعی با چنین هدفی؛ یعنی تخریب دولت اصلاحات و بزرگنمایی اقدامات شهرداری تهران و در برابر هم گذاشتن این دو به شکلی غیرمستقیم، راهاندازی شد. عبدالله رمضانزاده، سخنگوی وقت دولت، بعدا درباره شکست اصلاحطلبان در انتخابات سال ٨٤ گفت ما از صداوسیما شکست خوردیم. مثال معروفی هم در مقایسه رفتار جناحی صداوسیما داشت: «یک روز آقای دکتر عارف برای افتتاح کارخانه توربینسازی نیروگاهی رفتند. این اتفاق جزء کارهای بزرگی بود که در دولت اصلاحات انجام شد و توربینسازی در ایران، بومی شد. ما درحالحاضر جزء ١٠ کشوری هستیم که توربینهای نیروگاهی میسازیم. همان روز آقای احمدینژاد پل هوایی میدان هفت تیر را افتتاح کردند. هزینه این پل حدود ٤٠٠ میلیون به نرخ آن روز بود. در توربینهای نیروگاه حدود ٢٠٠ میلیارد به نرخ آن روز هزینه شده بود. صداوسیما چه رویکردی نسبت به این دو خبر داشت؟ در همان روز در هفت برنامه، خبر افتتاح پل بهعنوان دومین خبر پخش شد. درحالیکه در آن شب دهمین خبر در ساعت ١٢شب، خبر افتتاح توربینسازی بود. شما این پیامرسانی را چگونه میبینید؟». شاید اگر تیمی مسئول رصد برنامههای صداوسیما در آن دوسال بود، میتوانست دهها مورد دیگر هم به این مثال اضافه کند و نقش زیرپوستی صداوسیما در برجستهسازی اقدامات احمدینژاد را بهخوبی تحلیل کند و حتی روی نمودار و گراف ببرد. پروپاگاندای رسانههای اصولگرا در خدوم نشاندادن احمدینژاد و بزرگکردن عملکردش باعث شد او ناخودآگاه با مهمترین شهردار تهران تا آن زمان مقایسه شود؛ با کرباسچی. سایت «رویداد» نظرسنجیای را که ازسوی یکی از سازمانهای دولتی انجام شده بود منتشرکرد که نشان میداد محبوبیت احمدینژاد در نزد شهروندان تهرانی ١٤ درصد است اما کرباسچی همچنان ٥٦ درصد محبوبیت دارد. کیهان، رسالت، جوان، فارس و صداسیما و جریانهای سیاسی اصولگرا برایش سنگتمام گذاشتند. انتقادی که در کار نبود هیچ، در برابر نقدها هم به دفاع از احمدینژاد برمیخاستند. مثلا حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی مؤتلفه، در جواب مطلبی که سایت آفتابنیوز منتشر کرده بود، نوشته بود: «موضع ما و مؤتلفه نسبت به شهردار موفق و رجاییگونه تهران مشخص است و اینگونه برداشتهای مغرضانه رقبا از ارادت طرفین نمیکاهد».
وقتی هم که احمد پورنجاتی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، در مقام دفاع از عملکرد ١٠ سال گذشته شهرداری تهران نامهای خطاب به احمدینژاد نوشت و از نبود دید کلان و ملی در نگاه شهرداری انتقاد کرد، این کیهان بود که به مدد شهردار آمد و با زیرسؤالبردن اقدامات شهرداری در دوران قبل مانند احداث خانه هنرمندان، اهدای ملک به انجمن مجسمهسازان و همینطور حاتمبخشی توصیفکردن احداث موزه تناولی، نوشته بود: «همان بهتر که شهردار فعلی دید کلان و ملی نداشته باشد و اصولا چرا مردم تهران باید متقبل هزینههایی شوند که برعهده آنها نیست و براساس کدام منطق قابل فهم باید از شهردار یک شهر دید کلان و ملی توقع داشت درحالی که آن شهر درگیر هزاران مشکل است و دولت هم کمترین احساس مسئولیتی نمیکند». کیهان درادامه همچنان به تمجید از شهرداری ادامه میدهد و مینویسد: «شهرداری از محل صرفهجویی و یافتن منابع جدید کسب درآمد توانسته خدمات ارزشمند و قابلتوجهی در مدت کوتاه پنج ماه انجام دهد و طرحهای مهمی با ادامه ساخت بزرگراهها و پلها و آسفالتهای خیابانها انجام دهد». کیهان درادامه روی سخن خود را به احمدینژاد میکند و مینویسد: «شما و همکارانتان باید راهی را که شروع کردهاید با جدیت ادامه دهید و مردم را دستکم نگیرید، مردم با وجود دروغپردازیهایی که علیه شهرداری و دستاندرکاران آن صورت میگیرد آنچه را حق است از باطل تمییز میدهند، به این جوسازیهای کاذب بیتوجه باشید و سمتوسوی حرکت خود را گم نکنید».
به نام کوی به کام احمدینژاد
روزنامه «جوان» همان زمان در گزارشی تمامصفحه از تصمیم شهرداری مبنی بر بازسازی کوی دانشگاه نوشت؛ مطلبی که صرفا یک گزارش ساده شهری نبود. رپرتاژی تمامعیار و عیان برای احمدینژاد بود بدون اینکه عنوان «گزارش ویژه» یا سرکلیشه «رپرتاژ» در آن درج شود. جوان تیتر زد: «شهردار تهران پس از ٦٠ سال به کوی دانشگاه میرود، سفر خوش آقای شهردار» در متن این گزارش آمده بود: «کاری که آقای شهردار شروع کردند بسیار ارزشمند است. نه مسئولان دانشگاه و نه مدیران شهرداری هرگز فکر نمیکردند که دکتر احمدینژاد تا این اندازه برای رفع مشکلات و کاستیها اشتیاق نشان دهد، برای همین پروژه بازسازی کوی اینقدر صورتی جدی به خود گرفته که مسئولان کوی در حاشیه نشسته تماشاگر اقدامات شهرداری شدند. برخی سعی دارند این حرکت شهرداری را سیاسی جلوه دهند». جوان نوشته بود که شهرداری یکمیلیارد و ٧٢٠ میلیون تومان برای بازسازی و ترمیم کوی هزینه میکند. روزنامه رسالت ٢٤ مردادماه ٨٣ در گزارشی از نشست هفتگی شهردار با معاونان و مشاورانش نوشته بود و این گفته احمدینژاد را که «مدیریت شهری هدفی جز خدمت صادقانه و دفاع از حقوق مردم ندارد» تیتر کرده بود. در انتها هم به گزارش روابطعمومی شهرداری تهران اشاره کرده بود که مدعی بود ٧٠ درصد تماسگیرندگان با واحد ١٣٧ از نتیجه اقدامات شهرداری اعلام رضایت کردهاند. در ماجرای دعوا بر سر انتقال نمایشگاه بینالمللی تهران با دولت، دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در دفاع از شهردار تهران، گفت برخی برای جبران شکست خود به شهردار تهران هجوم آوردهاند. قطعا اینگونه تلاشها به شکست خواهد انجامید. روزنامه کیهان اردیبهشتماه ٨٣ در خبری از حاکمشدن ضابطه بهجای رابطه در شهرداری با اشاره به اینکه تعدادی از نمایندگان مجلس در زمان شهرداری ملکمدنی قطعه زمینی از وزارت مسکن گرفتند تا بدون رعایت ضوابط و با عنایت ویژه شهردار به ساختوساز اقدام کنند، نوشت: «اما با جابهجایی در سطح مدیریت شهرداری تهران و حاکمشدن ضابطهها بهجای رابطه، روند مذکور متوقف مانده است».
گاهی وجه تبلیغی اخباری که درباره احمدینژاد منتشر میشد کاملا نسبت به وجه خبری آن برجستهتر بود. در شرایط عادی معمولا روزنامهها تمایلی به درج چنین اخباری ندارند و در صورت انتشار، متهم به درج «خبرآگهی» میشوند مانند خبری که روزنامه رسالت ٢٢ تیرماه ٨٢ با تیتر «برخورد شهردار تهران با مدیر بیاعتنا به حقوق مردم» نوشت. ماجرا این بود که مردم یک منطقه از ساختوسازی در محدوده خود شکایت داشتند و این شکایت به شهرداری رسیده بود. وقتی از شهردار منطقه توضیح خواسته میشود، او مدعی غیرواقعیبودن این شکایت میشود. رسالت نوشته بود که احمدینژاد بازرس ویژه میفرستد و بازرس، شکایت مردم را تأیید میکند و احمدینژاد اقدام به عزل شهردار منطقه میکند. روزنامه اعتماد همان زمان به این پروپاگاندای رسانهای حامی احمدینژاد اشاره میکند. همان یکی دو ماه نخست شهردارشدنش: «احمدینژاد پیش از این وعده داده بود ظرف ٤٥ روز چالهچولههای تهران پر شود و دو ماه گذشته و خبری نیست. احمدینژاد وعده داده بود ابدا حرف نزند و عمل کند، رسانههایی که به نوعی با شهرداری همکاری میکنند، هر روز خبرهای داغی از شهردار چاپ میکنند. احمدینژاد با روزنامه ما مصاحبه نمیکند، اما در مصاحبهها و سخنرانیهای کموبیش طولانی با رسانههای دیگر، وعده میدهد و ضربالعجل تعیین میکند». همان زمان بهروز غریبپور، مدیرخانه هنرمندان، که منتقد سیاستهای شهردار جدید بود برای همین، متهم شده بود در دوران کرباسچی و دیگران مورد حمایت بیشائبه بوده؛ او در میزگردی گفته بود: «این جور نبود در زمان کرباسچی روی پول باشیم، با ملکمدنی و کرباسچی هم این بحثها را داشتیم. اینطور نیست با یکی رفیق باشیم و با دیگری نه. اینطور نبود آن زمان هم خیلی گل و بلبل بود. احمدینژاد گفته است که سالی ٣٠میلیارد تومان بودجه فرهنگی است. ما سؤال میکنیم بسیار عالی، اما برنامهتان را اعلام کنید».
مخترع معجزههزاره سوم
احمدینژاد فقط شهردار تهران نبود تا درباره ترافیک و حملونقل شهری و ساختوساز حرف بزند، از همان زمان نگاه به بالاتر داشت و برای همین از حاکمبودن روحیه محافظهکاری بر بخشهایی از مدیریت کشور ابراز تأسف میکرد. میگفت تهمت، افترا، فضاسازی، ایجاد تنش کاذب، تمسخر و بازی با کلمات از جمله ابزارهایی بوده که در سالهای اخیر برای منحرفکردن مسئولان از خدمترسانی به مردم به کار گرفته شده است. او مدعی بود مدیریت شهری با این ابزار پیچیده، آماج هجوم حساب شده قرار گرفته تا از مسیر خدمترسانی به مردم منحرف شود. مدعی بود جناحی نیست و جناحی عمل نمیکند؛ اما عملکردش این را نمیرساند. عضو جامعه اسلامی مهندسین بود و در جلسات آنها و همینطور جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، که حامیانش در شهردارشدنش بودند، حاضر میشد و گزارش عملکرد میداد. سال دوم شهرداریاش در گردهمایی سالانه جوامع اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور، از طیف اصولگرا در اصفهان حاضر شد و از عدالت حرف زد و گفت ٨٥ درصد از صنعت در دست دولت است و دولت نمیتواند آن را به درستی اداره کند، اگر بخواهیم عدالت اجرا شود باید مدل فصلی اداره کشور را تغییر داد. قبل از اینکه فاطمه رجبی عنوان معجزههزاره سوم را دربارهاش به کار ببرد، خودش آن را به زبان آورده بود اما خطاب به بسیج؛ یک سال از شهردارشدنش گذشته بود که در دیدار با برگزیدگان المپیاد علمی بسیج گفت: کشور نیازمند معجزههزاره سوم جوانان ایرانی است.
شهرداری در برابر دولت و اصلاحطلبان
اختلافات شهرداری با دولت هم به نفع احمدینژاد بود. نقاط عطف این رویارویی، اختلاف بر سر انتقال نمایشگاه بینالمللی تهران، ماجرای منوریل و باشگاه اندیشه، پلمپ ساختمانهای ادارههای مالیات به علت بدهی و ممانعت از تبلیغات فیلمهای سینمایی بود. به نظر میرسید احمدینژاد بر این رویارویی اصرار میورزید و رسانهایشدن آن را به نفع خود در درازمدت ارزیابی میکرد. برای مخالفتهای خود هم استدلال میتراشید. استدلالهایی که تا پیش از آن در دوران شهرداران قبلی وجود نداشت. مثلا در برابر تبلیغات فیلمهای سینمایی مقاومت میکرد و میگفت همه تبلیغاتِ روی تابلوها باید تابع مقررات باشد و این مقررات در اختیار سازمان زیباسازی شهر تهران و حیطه وظایف شهرداری است.
در ماجرای تعطیلی باشگاه اندیشه هم که زیر نظر بنیاد شهید قدوسی اداره میشد، شهرداری ادعا میکرد به علت نیاز مالی میخواهد آن را پس بگیرد؛ درحالی که مسئولان بنیاد قدوسی معتقد بودند برخورد شهرداری به علت اختلاف فکری یا موضوع سیاسی است. ساختمان را سال ٧٦، کرباسچی به این بنیاد داده بود و محل گردهمایی «انجیاو»ها، استادان دانشگاه و صاحبنظران بود. موسوی، دبیر باشگاه اندیشه، گفته بود ما حتی درخواست خرید ملک را مطرح کردهایم، اما شهرداری جواب رد میدهد و عزمی پنهان برای تعطیلی یا محدودکردن این مرکز فرهنگی وجود دارد. درگیری بین شهرداری و بنیاد قدوسی منجر به ورود دولت شد تاجاییکه خاتمی به ماجرا ورود کرد و نامهای به احمدینژاد نوشت. این داستان را اگر در کنار داستان دیگری که به موازات هم در جریان بود، قرار دهیم؛ آن وقت مشخص میشود حرف شهرداری درست بوده یا مدیر باشگاه اندیشه و آیا شهرداری مستقل عمل میکرده یا جناحی؟ داستان دوم این بود که در همان روزها نامهای سراسر سپاس منصوب به فرهنگیان منطقه ١٧ تهران (تیرماه ٨٣)، خطاب به احمدینژاد در یکی از روزنامههای اصولگرا منتشر شد که در آن آمده بود: «آثار ایثار و شعاع اندیشه سخاوتتان در این منطقه پیداست». تشکر فرهنگیان از احمدینژاد بابت این بود که مالک مدارس رضوان، عترت، زینبیه و مهدکودک عطیه دستور تخلیه گرفته بود اما شهرداری ورود میکند و دستور پیگیری و خرید ملک را صادر میکند. شهرداری که در ماجرای تصرف باشگاه اندیشه، انگیزه خود را نیاز مالی عنوان کرده بود در همان زمان دستور خرید چند ملک را میدهد. کافی بود حرکتی یا انتقادی از سوی رئیس اصلاحطلب دولت سر میزد؛ احمدینژاد منتظر نمیماند و پاسخ میداد. دو ماه مانده به رقابتهای انتخاباتی سال٨٤، محمد خاتمی از وضعیت ترافیک در شهر تهران گلایه کرد؛ شهردار تهران به سرعت پاسخ داد: «معطلشدن رئیسجمهور محترم در ترافیک تهران مایه تأسف است، اما مایه خوشحالی هم هست، چون این اتفاق تلخ میتواند منشأ خیر باشد. چنانچه ایشان در سه ماه فرصت باقیمانده از مأموریت خود با اتخاذ تصمیمات کارساز، شهرداری تهران را در رفع معضل پیچیده ترافیک تهران یاری رساند. اگر رئیسجمهوری به دستگاههای اجرائی تحت امر خود توصیه فرماید تا در برابر تصمیمات و سیاستهای حوزه مدیریت شهری و شورای شهر درزمینه حملونقل و ترافیک مقاومت نکنند بهخصوص که حل معضل ترافیک و حملونقل تهران بهتنهایی از عهده شهرداری تهران خارج است. در یک سال و ١١ ماه اخیر که مدیریت شهری را عهدهدار شدیم آنچه از دستمان برآمده انجام دادیم، منتهی از رئیسجمهور تقاضا داریم در این فرصت باقیمانده راه را باز کنند تا قطار شهری با سرعت بیشتری اجرا شود، اتوبوس به اندازه کافی به ناوگان حملونقل عمومی وارد شود تا ما ناچار نباشیم برای تحویلگرفتن تنها ۵۰۰ دستگاه اتوبوس ماهها پشت درهای بسته معطل بمانیم». این سخن شهردار توسط صداوسیما بهطور وسیع پوشش خبری پیدا کرد. او همچنین از رئیسجمهوری خواست تا مجموعه دستگاههای اجرائی را وادارد تا در بازپرداخت بدهیهای چندمیلیاردی خود به شهرداری تهران که سالهاست به تعویق افتاده است، تعجیل کنند.
سیاسیکاری
هرچه احمدینژاد از دولت اصلاحات انتقاد داشت، نعلبهنعل بعدا درباره دولت خودش با ابعاد وسیعتری پیاده شد و برعکس اگر در دوران شهرداریاش از همراهی پیدا و پنهان جریانهایی برخوردار بود بعدا در موضع منتقد، منکر این پیینه همراهی و حمایت شد. مثلا در واکنش به مصاحبه لاریجانی با خبرگزاری فارس در سال ٩١ گفت: «من مصاحبه ایشان را دیدم و متأسفم که با یک خبرگزاری وابسته به نهاد نظامی و همهاش علیه دولت (مصاحبه شده است)...
یک خبرگزاری که وابسته به یک نهاد امنیتی است نباید به مسائل سیاسی ورود کند». این درحالی است که خودش در همان سال دوم مدیریتش بر بلدیه شهر، از خبرگزاری فارس بازدید کرد و گفت امروز خودم را نسبت به مردم بدهکارتر میدانم. از اینکه او را در جلسات هیأت دولت راه نمیدادند شاکی بود اما میگفت که فرصت خوبی شده که بدون اتکا به دولت، تهران را اداره کنیم. در دوران ریاستش بر دولت هیچوقت قالیباف امکان حضور در هیأت دولت را نیافت. از سیاستهای حوزه مسکن انتقاد میکرد و مدعی بود که دولت نیازهای مردم را از موضع حاکمیتی برآورده نمیکند. میگفت قیمت مسکن را یکشبه ٣٠ تا ٥٠ درصد بالا میبرند و ارقام نجومی از جیب مردم خارج ميكنند و به جیب افرادی خاص میریزند. جالب این است که بیشترین جهش یکشبه قیمت مسکن، ارز و سکه چند سال بعد در دولت احمدینژاد روی داد. گلایه داشت که متولی مسکن در شهر تهران مشخص نیست. گفته بود اگر سیاستگذاری مسکن و ساختوساز به شهرداری منتقل شود دیگر در این عرصهها دچار تحولات سنگین و دستخوش تصمیمات سیاسی نمیشود. در دولتهای نهم و دهم هیچگونه سیاستگذاری در حوزه مسکن به شهرداریها تفویض نشد. از ورود بیرویه خودرو به شهر تهران گلایه داشت و آن را علت عمده مشکل ترافیک تهران میدانست؛ اما چند سال بعد در دولت احمدینژاد وضعیت واردات خودرو بهگونهای افزایش یافت که حتی با ارز اختصاصی دارو، خودرو وارد کشور شد و براساس برخی آمارها در سال ١٣٩١ باوجود ابلاغ مصوبه ممنوعیت واردات خودروهای گرانقیمت در چند ماه پایانی آن، میانگین قیمت خودروهای وارداتی نسبت به سال ١٣٩٠، افزایش ١٧درصدی پیدا کرد. از واردات سوخت انتقاد میکرد و میگفت تصور میکنند با افزایش قیمت انرژی مصرف آن کنترل میشود. او میگفت برای تولید ٨ تا ١٠هزار اتوبوس مورد نیاز شهروندان تهرانی با موانع جدیای روبهرو هستیم. مدعی بود دولت و خودروسازان به نیازهای عمومی جامعه یعنی تولید اتوبوس برای حملونقل عمومی بیتوجهاند: «کارخانجات خودروسازی برای تولید خودرو مسابقه گذاشتهاند برای همین شاید مجبور شویم اتوبوس وارد کنیم». در حوزه حملونقل ریلی درونشهری هم محسن هاشمی، مدیرعامل وقت مترو تهران، گفته است: «زمان دولت خاتمی، آقای احمدینژاد شهردار بودند و من مدیرعامل، گزارشی را در اردیبهشت ٨٤ نوشتم و به ایشان دادم که اینقدر هزینه ماست و دولت این مقدار باید به ما بدهد، ایشان امضا کرد و به دولت و شورای اقتصاد فرستاد؛ پنج تیر شد و رئیسجمهور که دیگر خود آقای احمدینژاد بود در اولین جلسه شورای اقتصاد، نامه خودش مطرح شد، ولی ایشان درخواست خودش را نپذیرفت و من در آن جلسه حضور داشتم؛ البته ما آنقدر رفتیم و آمدیم که بخشی از این پول را گرفتیم. احمدینژاد شهردار، خودش از دولت خاتمی درخواست سوبسید کرد ولی وقتی چند ماه بعد از آن نامه، رئیسجمهور شد، این نامه را وتو کرد؛ البته هدفشان این بود که من از آنجا بروم». محسن هاشمی گفته در طول دوسال از زمامداری شهرداری توسط احمدینژاد، من مدیرعامل مترو بودم؛ تنها در اردیبهشت و خرداد که آیتالله هاشمی، رقیبشان بود با من مشکل پیدا کرد و قبل از آن ما همکاری خوبی داشتیم؛ این هم به این دلیل بود که ایشان رفته بود و درباره ما حرفهایی زده بود و دیگران به وی میگفتند با این حرفهای شما، چرا پسر هاشمی مدیرعامل شماست؟ درخواست مدیریت واحد شهری در دوران شهرداری او بود که مدام مطرح میشد اما با کوچ او به دولت کاملا فراموش شد. آن زمان که مجلس هفتم تازه سرکار آمده بود گفت انتظار داریم مجلس مدیریت واحد شهری را برای کلانشهرها بهخصوص تهران سامان دهد. میگفت به علت نبود مدیریت جامع شهری روزانه شهرها با مشکلات متفاوتی روبهرو هستند و هرروز یک شرکت اقدام به حفاری در خیابانها میکند. جالب این بود که شوراهای دیگر کلانشهرها هم مدام پیگیر اجرای این طرح بودند و حتی بهصراحت و کنایه گوشزد میکردند که اولینبار خود احمدینژاد بر اجرای آن اصرار داشته و الان پشت گوش میاندازد. از دولت خواست که بازار سوخت را به شهرداریها بسپارد. معتقد بود که از محل صرفهجویی سوخت، شهرداران میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند. وقتی که رئیس دولت شد نهتنها بازار سوخت را تفویض نکرد بلکه ریالی هم از محل صرفهجویی بابت واقعیسازی قیمت سوخت به شهرداری پرداخت نکرد. معتقد بود که یارانه ناوگان حملونقل به علت مدیریت ناصحیح میسوزد و به هوا میرود و روزی ١٢میلیون لیتر در تهران مصرف میشود. میگفت اراده میخواهد که آن را به ششمیلیون لیتر برساند. بعدا که رئیس دولت شد در برههای یکباره اعلام کرد که در تولید بنزین خودکفا شدهایم؛ اما مدت زیادی نگذشت که کیفیت نازل این بنزین تولیدی، خود را در آلودگی هوای گسترده نشان داد. براساس آمار منتشرشده، سالهای ۹۰ و ۹۱ بدترین سالهای کشور از نظر آلودگی هوا بود. رسانههای همسو معمولا از دولت انتقاد میکردند که چرا شهردار را به هیأت دولت راه نمیدهد و حتی به حمایتهایی که زمانی از کرباسچی میشد اشاره میکردند. احمدینژاد که رئیس دولت شد، قالیباف حتی یکبار هم در دولت احمدینژاد رنگ هیأت دولت را ندید.
----------------------------------------------------------
در همين زمينه:
گفتوگو با سخنگوي اعتدال و توسعه:
مصداق پوپولیسم هم بيايد، روحانی بخت اول رياستجمهوري است
حامد طبیبی
«ورود زودهنگام کشور به مباحث انتخاباتی، به مصلحت نیست»؛ این جمله بارهاوبارها در گذشته بهویژه در دولت محمود احمدینژاد، توسط فعالان سیاسی جناح مقابل اصلاحات، بیان شده است. حالا در شرایطی که دولت محبوب اصولگرایان بر سر کار نیست و انتخابات مجلس دهم نیز تعداد زیادی از چهرههای شاخص آنها را از تریبون مجلس محروم کرده است، برخی محافل و مجموعههای رسانهای منتسب به اصولگرایان از هماکنون وارد مباحث انتخابات ریاستجمهوری شدهاند. آنان هیچ ابایی ندارند که حرف گذشته خود را نقض کنند و در شرایطی که هنوز یکسال تا انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم فرصت باقی است، نهتنها وارد کارزار انتخاباتی شوند بلکه پیشگویانه، از احتمال یکدورهایشدن ریاستجمهوری حسن روحانی سخن بگویند. این رویکرد جریان اصولگرا، انتخابات مجلس دهم و تداوم ائتلاف اصلاحطلبان با جریان معتدل حامی دولت، اماواگرهای انتخاب رئیس مجلس و الزامات تداوم ائتلاف ٢٤ خرداد ٩٢ تا خرداد ٩٦، ازجمله محورهای گفتوگوی «شرق» با غلامعلی دهقان است. این فعال سیاسی که فعالیتهای رسانهای را نیز در کارنامه دارد، پای ثابت مناظرههای تلویزیونی و رادیویی است که قرار است در آنها فردی از حامیان دولت هم حضور داشته باشد. شاید این مسئله به عضویت او در شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه بازمیگردد؛ حزبی که رئیسجمهور، پدر معنوی آن بهشمار میرود و علاوهبراین، به آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز نزدیک است. دهقان در این گفتوگو، پوپولیسم را پدیدهای جذاب برای برخی گروههای اجتماعی دانست و احتمال ظهور مجدد آن را بعید ندانست. این استاد تاریخ دانشگاه بااینحال، ائتلاف حامیان ٢٤ خرداد را نیز جریانی دستبسته ندانست و با توجه به رفتار ایرانیان و اکثر مردم جهان، اعتماد دوباره به رئیسجمهور در چهارساله دوم را نیز جزئی ثابت از رفتار انسانها در جایجای جهان ارزیابی کرد.
همراهی حامیان دولت و اصلاحطلبان در انتخابات مجلس، باز هم تداوم یافت و کنشگران «ائتلاف حامیان ٢٤ خرداد»، این همسویی را تا مرحله انتخابات ادامه دادند. به نظر شما طرفین این ائتلاف، مسئولیتهای خود را به درستی تا امروز ایفا کردهاند؟
واقعیت این است که عرصه سیاسی کشور از ماههای منتهی به انتخابات ٢٤ خرداد ١٣٩٢ میطلبید که جبههای از اعتدالیون و اصلاحطلبان و طیف معتدل اصولگرا همسو شوند تا کشور از یک بزنگاه پیچیده و خطرناک عبور کند. تداوم سیاستهای دولت نهم و دهم، بهویژه در عرصه سیاست خارجی ایرانهراسی را دامن زده بود و تصمیمگیریهای اقتصادی بدون پشتوانه کارشناسی سبب شده بود تا قطار سیاست ایران از ریل عقلانیت و اعتدال دور شود. خوشبختانه وجدان عمومی مردم و همراهی نخبگان سه جریانی که به آن اشاره کردم، سبب شد در یک همگرایی نانوشته فردی منصب ریاستجمهوری را در دست بگیرد که بتواند با تشکیل دولتی فراجناحی اعم از اصلاحطلبان، اعتدالیون و معتدلان اصولگرا زمام امور کشور را به دست گرفته و بهتدریج با کلید تدبیر، قفلهای زدهشده بر زندگی مردم را بگشاید. یکی از مهمترین این قفلها در عرصه سیاست خارجی بود. به نظر میرسد ازآنجاکه به قول اهالی فلسفه، علت محدثه، علت مبقیه هم هست، همان ضرورتها در سه سال گذشته باعث شد این همگرایی نانوشته ادامه پیدا کند و در انتخابات مجلس دهم به شکل عینی و ملموس خود را نشان دهد. شاید تا همین یک سال پیش تصور اینکه بخشی از حامیان علی لاریجانی و حتی خود او در انتخابات مجلس از سوی اصلاحطلبان حمایت شوند یا آنها به این میزان به تفکر اعتدال و اصلاحات نزدیک شوند، کمی دور از ذهن به نظر میرسید و اگر کسی چنین پیشبینیای داشت، قطعا با مقاومت روبهرو میشد؛ اما در عمل مشاهده شد که این اتفاق افتاد. دلیل آن هم ضرورتهای عرصه سیاسی کشور، ازجمله نزدیکی دیدگاههای فکری-سیاسی از سوی این سه جریان و همچنین ردصلاحیتهای گسترده بود که این نزدیکی را زودتر از همیشه عملیاتی کرد و شکل داد. به نظر میرسد این همگرایی در سال جاری همچنان ادامه خواهد داشت.
پس به نظر شما این سه طیف، توقعات مردم در قبال حمایت از دولت را برآورده کردند.
بله، ازآنجاکه نوعی عقلانیت در بین سه جریان یادشده دیده شد. آنان گذشت، ایثار و زدودن خاطرات منفی از رقابتهای پیشین را که اغلب عبور از خط قرمزهایی هم در گذشته بود، تا اینجا به خوبی حفظ کرده و چشمانداز مثبتی را هم ارائه میدهند.
موضوع انتخاب رئیس مجلس، اختلافاتی را در پی داشت و حتی اخباری درباره برخی وزرا به گوش میرسید. حتی گلایههایی از سوی فعالان استانی اصلاحطلب درباره عملکرد مسئولان دولتی استانی شنیده شد که اغلب به سود فهرست دیگری به جز فهرست امید، فعالیت میکردند. چرا توجه آنان به اهمیت شفافیت در فعالیت سیاسی و تأثیر آن بر سرنوشت دولت روحانی، در بین برخی چهرههای احزابی مانند اعتدال و توسعه کم شده است؟
آنچه مسلم است این است که در عرصه تصمیمسازی سیاسی نباید تضاد اصلی جامعه را فراموش کرد. بزرگکردن تضادهای فردی یا ناشی از درکنکردن مقتضیات زمان در عرصه سیاست است یا جنبه شخصی دارد و بهنوعی، عمدهکردن مسائل گروهی است و این در عرصه سیاسی مقوله بسیار مهمی است. پیشبینی هم میشد عدهای بدون درنظرگرفتن مقتضیات زمان و عدهای هم تحتتأثیر جناحگرایی در عرصه انتخاب ریاست مجلس بهگونهای عمل کنند که مسائل اصلی فراموش شود و مسائل جناحی عمده شود. خوشبختانه با درایت بزرگان اصلاحات و معتدلین اصولگرا، این رقابت به شکل درستی پیش رفت. درباره حزب اعتدال و توسعه هم باید بگویم در یک هفته مانده به انتخاب رئیس مجلس، ما همایشی با حضور آقایان عارف و لاریجانی برگزار کردیم و شیوه برگزاری آن نشان میداد این دو با هم رفاقت دارند و اگر رقابتی هم وجود دارد، رقابت درون فهرست امید است. میتوانیم ادعا کنیم سه ضلع جریان، این مرحله از ائتلاف سهگانه را نیز به خوبی پشت سر گذاشتند؛ هرچند برخی خبرگزاریهای رقیب و روزنامهها و هفتهنامههای آنان تلاش کردند این رقابت را به خصومت و تعارض تبدیل کنند؛ اما دیدیم در عرصه رقابت هم دکتر عارف اولین کسی بود که به دکتر لاریجانی تبریک گفت و همچنین در انتخاب نُواب رئیس چهرههایی رأی آوردند که در فهرست امید بودند و بهاینترتیب کدورتهایی که احتمال میرفت بروز کند، خوشبختانه به وجود نیامد. واقعیت این است که رقابت آقایان لاریجانی و عارف، رقابت درونگفتمانی حول محور اعتدال بود و هر دو شخصیت نشان داده بودند در این عرصه به خوبی عمل کرده و میتوانند و شایستگی این را دارند که ریاست مجلس را عهدهدار شوند؛ اما به راهکارهای دیگر به دلایل مختلف توجه نشد و راهکار رقابت توأم با رفاقت در پیش گرفته شد و مصداق رأی اکثریت، آقای لاریجانی بود. فراموش نکنیم جمله دکتر حقشناس را در ماههای منتهی به انتخابات که «مجلس اصلاحات میخواهیم؛ نه مجلس اصلاحطلبان». واقعیت این است که انقلاب در آستانه ٤٠سالگی است و انتظار میرود کنشگران عرصه سیاسی فراتر از فرد و یک جناح، بیش از گذشته به عمق عرصه سیاست کشور توجه کرده و به مقوله سیاستورزی نگاه دوراندیشانه و ژرف داشته باشند که به نظر میرسد همینطور هم هست و کنشگران با استفاده از تجارب گذشته چهار دهه سیاستورزی، بیش از گذشته منافع ملی را مد نظر قرار میدهند.
چقدر شکلگیری مجلس دهم به ادامه روند بازگشت فضای کشور به روند عادی فعالیت سیاسی، تأثیر گذار است؟ نگران این نیستید در آنجا هم برخی تحلیلهای نادرست و مصلحتسنجیهای بی مورد، مانع از پاسخگویی منطقی و در چارچوب قانون به مطالبات سیاسی مردم شود؟
باید قبول کنیم همچنان اصولی از قانون اساسی آنگونه که شایسته و بایسته است عملیاتی نشده است. بارزترین آن، فصل سوم قانون اساسی است که مربوط به حقوق ملت است. اما از آنجا که تجربه چهار دهه گذشته نشان میدهد، اگر تعامل با ارکان دیگر قدرت صورت نگیرد و هر جریانی که احساس پیروزی دارد بخواهد راه خود را برود و کار خود را بكند، موفق نخواهد شد. باید اصولی که کمتر مورد توجه بوده، در تعامل تمامی جناحها و ارکان قدرت با یکدیگر پیگیری شود. شاید تصور آن سخت بود که مجلس نهم در ماههای آخر خود، وارد مقوله جرم سیاسی شده و حتی مواردی را مصوب کند و مورد استقبال کسانی قرار گیرد که رقیب مجلس نهم، محسوب میشدند. همه اینها نشاندهنده آن است که میتوان خلأهای قانونی را با سرپنجه تدبیر حل کرد و جامعه و کنشگران آن به جایی رسیدهاند که بتوانند با استفاده از تجارب گذشته، تصمیماتی بگیرند که مشکلگشای این عرصه باشد و حول نوعی اجماع؛ کارها پیش رود.
این اجماع و وفاق توسط اصلاحطلبان کاملا محترم شمرده شده است. مثلا چهرههای شاخص و توانمند آنها برای برانگیختهنشدن حساسیتها، اساسا نامزد انتخابات مجلس نشدند یا عضویت در شورای مرکزی احزاب تازه تأسیس اصلاحطلب را کنار گذاشتند تا بهانه به دست رقیب داده نشود. نگران نیستید با شیوهای که شما به دنبال آن هستید، اساسا موضوع تعامل تبدیل به امتیازدهی بیحاصل شود؟
میتوان به این نگرانی توجه و به آن فکر کرد؛ اما به دوسالونیم گذشته و آغاز مسئله هستهای بازگردید. دولت روحانی و تیم دیپلماسی با مديريت دکتر ظریف، کار را آغاز کرد، اما بسیاری نگران بودند که مگر میگذارند؟ گفته میشد عدهای در این کشور قرار نیست اجازه دهند ایرانهراسی از بین برود و چرخ سیاست خارجی در مسیر عقلانیت هرچه بیشتر بچرخد. کم هم نبودند افرادی که از موفقنشدن و شکست این پروژه سخن میگفتند. اما وقتی نوعی اجماع میان ارکان قدرت در ایران شکل گرفت، دیدیم همان جریان معروف به دلواپس هم نتوانست با همه مساعی و تلاشش به مانعی جدی تبدیل شود.
تعمیمدادن مسئله به موضوع سیاست داخلی، خوشبینی نیست؟
نه؛ به نظر میرسد آن ماجرا میتواند الگوی خوبی باشد برای حل و فصل بسیاری مسائل دیگر. اجماع در ارکان قدرت، پیرامون هر موضوعی شکل بگیرد، مؤثر است. تندروها حرفهایی داشتند که بیان کردند. در قضیه برجام صد رأی مخالف در مجلس به کلیات داده شد؛ اما ١٣٠ رأی مثبت هم داشت. این همان روشی است که اهالی اصلاحات و اعتدال در مجلس دهم دنبال میکنند؛ کسی نمیگوید ما فقط درست میگوییم حتی از تریبون صداوسیما هم استفاده کردند؛ اما رأیگیری شد و طرفداران برجام پیروز شدند. رسانهها، ارکان نظام و بخش قابلتوجهی از قوهمقننه، از برجام حمایت کردند. در سیاست داخلی هم وقتی مقام معظم رهبری اعلام میکنند: «گاهی برخی افراد و جوانهایی که ممکن است صالح و مؤمن هم باشند، به دلیل مخالفت با یک فرد یا یک جلسه سخنرانی، هیاهو و جنجال بهراه میاندازند و آن مجلس را بر هم میزنند؛ در حالیکه من از قدیم با این کارها که هیچ فایدهای نیز ندارد، موافق نبوده و نیستم؛ و معتقدم فایده در تبیین و کار درست و هوشمندانه است». این راهنمای عمل همه است و برای کسانی که میخواهند در این کشور عمل سیاسی انجام دهند، باید نقشه راه باشد. یا در ماجرای حمله به علی مطهری، در سال ٩٣، قوه قضائیه وارد شد و افراد مرتکب حمله، بازداشت و محاکمه شدند. در روزهای اول عدهای این را شدنی نمیدانستند. پختگی و درایتی که میبایست بعد از چهار دهه به آن برسیم بیش از گذشته فضای سیاسی کشور را متأثر میکند. البته فراموش نکنیم دوستانی که در مجلس دهم رأی آوردند، میبایست از پیشینیان درسها و نکاتی بیاموزند و بدانند در چه اتمسفر و فضایی و با چه ظرفیتی حرکت سیاسی انجام میدهند. نگرانی بخشی از اصلاحطلبان و اعتدالیون در این ماههای اخیر، این نکته بوده است که شاید برخی دچار ذوقزدگی شوند و بار دیگر برخی قضایا را که پیش از این در عرصه سیاسی شاهد بودهایم تکرار کنند و از حد مطالبات، ارزیابی درستی نداشته باشند. بنابراین ضمن احترام به دیدگاههای مجموعههای مختلف، بهتر است بپذیریم تنها پروژهای که طی سنوات اخیر توانست کشور را از جنگ دور كند و ایران را در برابر دیدگان کشورهای دیگر، صلحخواه و صلحطلب نشان دهد و در عرصه سیاسی کشور تصمیمات عقلایی را حاکم کند، روش اعتدال است. خوشبختانه میتوان ادعا کرد، اکثریت قاطع اصلاحطلبان امروز با لهجه اعتدال سخن میگویند؛ و از آن مهمتر بخشی از اصولگرایان هستند که آنها نیز خوانش اعتدالی را برای مدیریت کشور برگزیدهاند؛ در برابر کسانی که همچنان خوانش غیراعتدالی را دارند؛ بنابراین میتوان به چشمانداز روشن و مثبتی از تعامل مجلس دهم با دولت تدبیر و امید و همچنین طرحهای منطقی، لازم و ضروری در عرصه قانونگذاری کشور در مجلس دهم امید داشت.
آیا مجلس دهم برای اصلاحطلبان، فرصتی برای نشاندادن ظرفیتها خواهد بود؟ بههرحال این جریان در ١٠ سال گذشته کمتر توانسته در فعالیتهای رسمی اجرائی یا تقنینی حاضر باشد و در دولت روحانی هم به آن معنا، دولتداری نمیکند.
قطعا اصلاحات ضرورت اجتنابناپذیر یک نظام سیاسی است؛ اما همه سخن بر سر این است که سقف اصلاحات چیست و کف آن کجاست؟ برای همین اصولا طیف اصلاحطلبان نیز از سوی یک چهره یا گروه خاص نمایندگی نمیشوند و این اتفاق تازهای نیست. عبارتی را که یکی از تئوریسینهای اصلاحات اوایل دوم خرداد گفته بود که «جبهه بینالعباسین» است (بین عباس عبدی و عباس دوزدوزانی) امروز هم همین است؛ دکتر تاجیک بارها گفته تعریف واحدی وجود ندارد. جریان راست هم همین است و رسما در جریان انتخابات دوپاره شد و جریان آقای لاریجانی و جریان پایداری از هم جدا شدند. سخن من این است که اکثریت اصلاحطلبان به این جمعبندی رسیدهاند که نظام، برخاسته از انقلابی بزرگ است، مقبولیت مردمی خود را حفظ کرده و این ظرفیت را دارد که بتواند حقوق ملت را هم پوشش دهد و از آن دفاع کند. از سوی دیگر اصولگرایان هم مدعی هستند این نظام هم مشروعیت دارد هم مقبولیت و میتواند نیروهای وفادار به نظام را در مدیریت خود دخالت دهد که تأیید صلاحیت بخشی از اصلاحطلبان مؤید این دیدگاه است. بنابراین میتوان ادعا کرد نظام با تمام فرازونشیبها میتواند همچنان با رقابت مجموعههای اصلاحطلبی، اصولگرایی و اعتدالی با همه گرایشهای آن به حرکت تکاملی و پیشرونده خود ادامه دهد تا هم امنیت ایران حفظ شود و هم مردم ایران بتوانند به بخش قابلتوجهی از مطالبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود برسند. با وجود این نمیتوان ادعا کرد که یک نظام میتواند همه را از خود راضی کند اما با همین درصد شرکتکنندگان که بالای ٦٠ درصد و بعضا تا ٨٠ درصد هم هست، میتوانیم نوعی چرخش نخبگان و کنشگران عرصه سیاسی را در اداره کشور داشته باشیم و هیچ جریانی از عرصه حذف نشود. بهترین حالت ممکن اين است که همه جریاناتی که در چهار دهه گذشته به نظام سیاسی وفاداری داشتهاند، در عرصه فعال بمانند. تجربه نشان داده حذف این جریانات امکانپذیر نیست.
سه سال از عمر دولت یازدهم سپری شده است. به نظر شما موضوع سیاست داخلی که بارها درباره آن بحث شده، به اولویت دولت تبدیل شده است؟ بههرحال مسئله سیاست خارجی و اقتصاد، وضعیت باثباتتری پیدا کرده است. با توجه به دستاوردهایی که همین انتخابات مجلس با همه محدودیتهای آن برای منافع ملی و تحقق شعارهای رئیسجمهور داشت، نباید به این بخش توجه جدیتری کرد؟
پیش از این هم گفته بودم، اولویت دولت تدبیر و امید حلوفصل قضیه هستهای است که بسیار فرسایشی شده و تبعات آن یعنی تحریمها بر اقتصاد کشور تحمیل شده بود و هنوز هم با وجود تصویب برجام، موانع و چالشهایی برای احیای اقتصاد وجود دارد. اما دولت بارها گفته بود به سیاست داخلی هم بیتوجه نیست. میتوان به تلاشهای کنشگران خانه احزاب و مساعی وزارت کشور و بهویژه معاونت سیاسی آن اشاره کرد که سبب شد قفل خانه احزاب باز شود. همانطور که پیش از آن هم قفل خانه سینما در سال اول دولت باز شده بود. برخی احزاب اصلاحطلب هم مجوز گرفتند. اما درباره اینکه چرا احزاب همچنان فعال نیستند، باید سخن را به روز دیگری موکول کرد. مشکل احزاب ایران ریشهایتر از عملکرد یک قوه است. برای تحلیل نهادینهنشدن تحزب میتوان دلایل دیگری را بیان کرد. اما این دولت تلاش کرد فضای مناسبی را برای فعالیت احزاب ایجاد کند و رئیسجمهور محترم بارها و بارها بر حق شهروندی ایرانیان در تمامی موارد اشارات قابلتوجهی داشت. آن جمله معروف که وزارت کشور دست و شورای نگهبان چشم است، نباید فراموش شود. اما به هر دلیل آن دیدگاه نتوانست در انتخابات مجلس دهم عملیاتی شود و بسیاری از فعالان سیاسی با وجود تأیید هیأتهای اجرائی، نتوانستند در انتخابات بمانند و این در جای خود باید تجزیه و تحلیل شود. خلاصه سخن این است که این دولت هم به موضوع سیاست داخلی التفات لازم و کافی را داشته اما موانع ساختاری و ریشهداربودن این موانع که بعضا در فرهنگ و تاریخ و اجتماع ما هم ریشه دارد، سبب شده این تلاشها کمتر به نتیجه برسد.
مخالفان اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در تلاش هستند نوعی یکدستی را در مقابل ائتلاف ٢٤ خرداد، به نمایش بگذارند. با توجه به اینکه معمولا ژستهای انتقادی دارای جذابیت زیادی است، فکر میکنید اینبار قضاوت جامعه ایران از شعارهای اصولگرایان در انتخابات ٩٦ چه خواهد بود؟
واقعیت این است که بدیل قابلمقایسه و چشمگیری برای تفکر اصلاحات و اعتدال دیده نمیشود اما یکی از ویژگیهای عرصه سیاسی ایران، سیالیت آن است. به نظر من خطر عمده و اصلی که پیش از این هم در چند ماه اخیر به آن اشاره کردم، پوپولیسم ایرانی است که از احساسگرایی، نزدیکبینی و توجهنکردن به مواهب بلندمدت سرچشمه میگیرد. این پوپولیسم میتواند با ظاهرگرایی و با شکل مار کشیدن به قول آن داستان قدیمی، دلربایی کند و عقلا و اهالی عقلانیت و اعتدال را از عرصه سیاسی کشور به حاشیه ببرد. در حقیقت پوپولیسم مانند طبل است؛ صدای بلندی دارد که از دوردستها هم به گوش میرسد اما محتوا ندارد.
فکر میکنید مردم درحالحاضر از شرایط راضی هستند یا اینکه وعدههای جذاب پوپولیستی دوباره میتواند برخی اقشار را جذب کند؟
قطعا این کارایی را دارد چون متکی بر احساس تودههاست و وعدههای کذایی را بدون واهمه ارائه میدهد.
این جریان وقتی در گذشته شعار حل یکشبه مشکلات را میداد، کارنامه دولتداری نداشت و خب نمرات دولت هشتساله احمدینژاد، همچنان پیشروی مردم است. با وجود این مسئله، باز هم باید نگران آن بود؟
بحث ما کلی است اما اگر بخواهیم بهطور مصداقی هم وارد شویم، در همان دولت نهم و دهم اقداماتی صورت گرفت که برای بخشهایی جذاب و خاطرهانگیز است. منظور من موضوع مسکن مهر، پرداخت نقدی یارانهها، سوءاستفاده از باورها و تکیه شعاری بر برخی امور مورداحترام ایرانیان، تکیه افراطی بر ظاهرگرایی که در پوشش مسئولان دولت دیده میشد و مواردی از این دست است. اینها کفی از رأی را شکل داده که میتواند نوعی رقابت را با ائتلاف سهضلعی حامیان ٢٤ خرداد شکل دهد اما این همگرایی میان اصلاحطلبان، اعتدالیون و اصولگرایان منطقگرا و سهضلعی موجود هم جریان دستبستهای نیست. اولا باید این همگرایی را تقویت کنند و نباید در دام تضادها بیفتند. تضادهای فرعی نباید باز شود که این را در ابتدای گفتوگو توضیح دادم. به هر جهت جریان پوپولیسم نباید نادیده گرفته شود و اهرمهای آن میتواند کفی از رأی را جمعآوری کند.
اخيرا دکتر لاریجانی مواضع صریحی در قبال احتمال رأینیاوردن دکتر روحانی یا بازگشت احمدینژاد مطرح کرد. این یعنی یکی از اضلاع میخواهد نشان دهد به ائتلاف با سایر اصولگرایان باز نخواهد گشت؟
ایشان در بیان اینگونه مواضع معمولا دوراندیشانه و پیشگیرانه عمل میکنند. دو ضلع دیگر یعنی اصلاحطلبان و اعتدالیون هم قطعا اینگونه فکر میکنند. این مسئله نوید آن را میدهد که اگر بتوان فضای سه سال گذشته را تعمیق بخشید، به تنویر افکار عمومی پرداخت، آفات عوامزدگی و سیاستهای پوپولیستی را برای مردم شرح داد و از نزدیکبینی در تصمیمسازیها تبری جست، آنموقع قطعا پوپولیسم راه به جایی نخواهد برد. اگر فرض بر این باشد که مصداق آن جریان هم بتواند حضور یابد، اگر ما بتوانیم بدون شکاف و با پرهیز از حاشیهها از همه اهرمهای موجود استفاده کنیم، قطعا آن جریان بر فرض حضور نامزد اصلی آنان هم شکست سنگین میخورد. البته یک فرد سیاسی همواره باید خود را برای هر سناریویی آماده کند؛ چه با مصداق پوپولیسم چه بدون آن و آقای روحانی هم حتما به این مسئله توجه لازم را دارد.
رفتار رأیدهندگان تهرانی و حتی سایر نقاط ایران و نگاه منفی به انتخابات تا چه زمانی به همین شکل ادامه خواهد یافت؟
باز هم باید از گذشته درس بگیریم. در مجلس سوم ٢٩ نفر از فهرست چپ خط امام به مجلس راه یافتند و در مجلس ششم هم فضا شبیه همین بود. اما باید به این مسئله پرداخت که چرا در دورههای بعدی همین فرصت برای آنان تکرار نشد.
علاوه بر رد صلاحیتها، شاید همگرایی میان همه بخشهای جریان اصلاحات برای حمایت از فهرستهای ارائهشده در مجالس هشتم و هفتم وجود نداشت درحالیکه آن فهرستها چهرههای شناختهشدهتری نسبت به فهرست امید در مجلس دهم داشتند.
با این تحلیل موافقم اما فراموش نکنیم اولین انتخابات بعد از مجلس ششم، انتخابات شورای دوم بود که یکی از دلایل شکست اصلاحطلبان، حضور پنج فهرست از شخصیتها بود که باعث خردشدن آرا شد اما طرف مقابل با یک فهرست آبادگران وارد شده بود و همچنین اختلافات شورای اول که صداوسیما هم بر آتش آن دمید و اختلافات با شهردار وقت را هم پررنگ جلوه داد و این تصویر نوعی ناکارآمدی و تشتت و اختلاف را به مردم مخابره کرد که به حضورنیافتن مردم انجامید و نفر اول آبادگران توانست با نزدیک به ١٩٠ هزار رأی وارد شورا شود و نفرات بعدی زیر صد هزار رأی آوردند. اینها درسهایی است که باید گرفته شود و آن اشتباهات تکرار نشود اما قبول دارم دوران احمدینژاد درس بزرگی برای همه کنشگران سیاسی است که با وجود موانع، اجازه ندهند افراد کوچک به مناصب بزرگ برسند. اگر مردم به صندوق رأی بیتوجه باشند، اقلیت خود را به مردم تحمیل میکند و مردم در مجلس دهم با هر سختیای که بود، این اجازه را ندادند.
تکرار شرایط دوران اصلاحات از حیث تکرار کارشکنیها، کمتحملی مردم و اشتباهات سیاسی کنشگران را تا چه حد ممکن میدانید؟ تجربه گرفته شده یا امکان تکرار وجود دارد؟
نوعی خودآگاهی بیش از گذشته در بین جوانان دهه ٦٠ و ٧٠ به واسطه شبکههای اجتماعی دیده میشود که نمونه آن انتخابات هفتم اسفند بود که مردم با وجود محدودیتها، رکود اقتصادی و... روند انتخاباتی ٢٤ خرداد ٩٢ را پی گرفتند و متوجه تلاشهای دولت و نیروهای حامی آن هستند.
برخی از سایتها و محافل خاص، زمزمههایی مبنی بر احتمال یکدورهایشدن روحانی را به خواست خود یا با شکست مقابل نامزد اصولگرایان مطرح میکنند. چقدر احتمال تحقق چنین سناریویی را میدهید؟
بهعنوان عضوی از کنشگران عرصه سیاسی و رسانهای که در سالهای قبل از ٩٢ پیشبینی حضور دکتر روحانی در انتخابات را داشتم و از رأیآوری او سخن گفتم که همین هم اتفاق افتاد، تاکنون هیچ زمزمهای مبنی بر نیامدن شخص ایشان نه شنیده شده و نه گفته شده و آنچه گفته میشود، خیالات واهی کسانی است که از ظن خود سخن میگویند. مجموعه اعتدال و اصلاحات همانطور که گفته شد، فقط به ایشان نظر دارد. آقای حجاریان، رضا خاتمی، شکوریراد و دکتر عارف بارها گفتهاند ما در ٩٦ از آقای روحانی حمایت میکنیم و با توجه به همگرایی قابلتوجه ریاست مجلس و تأیید مکرر وی، به نظر میرسد آقای روحانی در مجموعه سهضلعی حامیان خود بدیلی ندارد.
فعالان سیاسی اصلاحطلب در یک سال پیشرو، روزهای پرکاری را خواهند گذراند. با توجه به دغدغههای آن بخش از مردم که مطالبات سیاسی تحققنیافته دارند، اصلاحطلبان تا چه حد میتوانند آنها را به ادامه حمایت از دولت مجاب کنند؟
قرائن نشان میدهد مردم بیش از گذشته در جریان محدودیتها و مشکلات کشور هستند. ممکن است انتقاداتی هم به عملکرد بخشهایی از دولت وارد باشد که اتفاقی کاملا طبیعی در کار سنگین اجرائی است و میتوان با ترمیم نقاط ضعف یا رفتارهای اشتباه که باعث نارضایتی مردم میشود، آن را رفع کرد. بههرحال واقعیت این است که در عرصه سیاسی رقبا در همه جای دنیا تلاش میکنند طرف مقابل را ناکارامد جلوه دهند و اگر رقیب به این نتیجه برسد که فردی را وارد کند، قطعا از ترکهایی که در ابعاد مختلف وجود دارد، نهایت استفاده را خواهد کرد. برای همین است که همگرایی عقلا مؤثر خواهد بود. دولت عملا تلاش خود را برای ایجاد نظام کارامد شکل داده و تا جایی که میشود، منافذ فساد اقتصادی را بسته است. دیدیم وقتی مسئله حقوقهای کلان پیش آمد ،چقدر سریع وزیر اقتصاد برخورد کرد و مدیرعامل بیمه مرکزی هم استعفا داد. برخورد با بابک زنجانی نیز از سوی دولت مورد حمایت قرار گرفت. انتظاری هم غیر از این نیست چراکه در ابتدای این دولت گفته شد ما دولت راستگویان هستیم؛ پس خودشان باید این را نشان دهند. اما مردم عملا نشان دادهاند در ٨٠ درصد موارد در کل دنیا به رئیسجمهوری چهارساله خود ، فرصت چهارساله دیگر هم دادهاند. دکتر روحانی هم همچنان بدیلی ندارد و میتوانیم ادعا کنیم در یک رقابت سنگین با نامزد اصلی جریان پوپولیست، همچنان بخت اول است. از بعد از جنگ جهانی دوم در انتخابات آمریکا از ده رئیسجمهوری که تا امروز به کاخ سفید رفتهاند، هشت رئیسجمهور دودورهای بودهاند و اگر اتفاقی هم مانند ماجرای کندی افتاد، بلافاصله جانسون از همان حزب دموکرات، دوباره رأی آورده است. بههرحال از هر جهت آقای روحانی شایستهترین و بهترین گزینه برای دولت دوازدهم ارزیابی میشود.