تدبیر24 : روزنامه قدس در صفحه معارف، به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان، کارکردهای اجتماعی و فلسفه روزه در آیین اسلام را مورد بررسی قرار داد.
در این گزارش که در شماره سه شنبه 18 خرداد 1395 خورشیدی به قلم حامد سرلکی منتشر شد، آمده است: بدون تردید کمتر آیینی در تاریخ اندیشه و سلوک انسانی جهان، آن چنان که اسلام به اهمیت مناسک درون ساختی خود در دو صورت فردی و اجتماعی تأکید داشته، مبادرت ورزیده است.
اهمیت این یادداشت از آنجا پر رنگ تر میشود که ما در وهله نخست باید بدانیم که عبادت ها و مناسک در آیین پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) افزون بر اینکه صبغه انفرادی داشته، صورتی اجتماعی نیز از آن مشهود است؛ به طور مثال در بحث نیایش و در حالت خاص آن «نماز» ده ها دلیل نقلی بر اهمیت حالت اجتماعی آن و همچنین در حوزه حج و در سایر حوزههای مطالعات اسلامی تبیین شده است.
در این میان دیواری سترگ چون روزه (صیام)، نقطه محکمی در امر دین ِ شخصی و نیز عاملیت پررنگی در صورت اجتماعی جامعه اسلامی دارد. ریشه روزه و روزه داری بدون تردید کهن تر از تاریخ اسلام است، اما اهمیت و وثوقی که آموزههای اسلامی برای بیان آن عرضه داشته، بیشتر مورد تمجید و ثناست.
**کهن رسم ِ روزه
از عصر نخستین حرکت متشرعانه پیامبران (پیش از ابراهیم خلیل الله(علیه السلام)) اطلاعات کاملی در دسترس نیست، اما براهین روشنی از تاریخ برخی رسوم فردی و اجتماعی ادیان ابراهیمی در عصر میانی و پایانی تصاویر تمام قدی از اهمیت روزه و کهن بودن آن در میان سایر اقوام و اقطار بشر ملموس و مبین است.
ملموس از آن رو که اگر در تورات اندکی تورق کنیم، در مییابیم که موسی(علیه السلام) چهل روز در صحرای سینا به روزه نشست(1) و در این میان فراوان است روزها و تواریخی که یهودیان و مؤمنان این پیامبر والامقام تا همین امروز ِ روز به روزه داری به معنای اجتناب از خوردن و آشامیدن و امور ِ معصیت (از منظر خاص آن) مبادرت میورزند.
موسی باوران پنج وقت ِ واجب در سال و هفت وقت ِ مستحب در ایام الصیام خود دارند. در عصر ظهور عیسی(علیه السلام) نیز میتوان به دو واقعه تاریخی مندرج در اناجیل اربعه اشاره کرد؛ جایی که فریسیان(2) نزد عیسی بن مریم رسیده و از ایشان درباره کم و کیف روزه و روزه داری سؤال و جواب کرده که در نهایت مسیح میفرمایند: زمانی که داماد (یعنی خود مسیح) این قوم (اشاره به حواریون) رخت بر بندد، آنها (مسیح باوران) به روزه رجوع میکنند(3). یا آورده شده است که عیسی در بیابان چهل روز به روزه نشسته بود(4).
بدون تردید در سلسله رسولانه - پیامبران، مکمل و تصدیق کنندههای حکمتها و مناسک پیش از خود هستند که برای جامعه نوعی امر اصلاحی و تربیتی را در بر دارد. تمسک به چنین دستاوردهای عبادی در مقام نخست انسجام درون دینی و در مقام دوم نمایش اطاعت و تسلیم در برابر امر الهی را داشته و دارد.
بنابراین اسلام در جایگاه تشریعی خود در اکثریت احکام به صورت زنجیره ای به دنبال آیین و آموزههای حقه ابراهیمی بوده و این نوع دنباله روی به نحوی اشاره به اصالت وجودی اسلام دارد، نه تکرر و تکرار.
خوشایندی این بحث آن است که حتی در مواردی چون نماز، دعا، جهاد، صدقه، حسن خلق، اطاعت و سایر آموزهها میتوان دهها نمونه اشتراکی را مزین ِ توجه کرد، بنابراین تمامی این نمونهها یک نشانه عمیق را به دنبال خواهد داشت، آن هم وجود مصدری الهی در تبیین چنین اموری که بی تردید راهنمای حیاتی بشری است.
**فلسفه روزه در آیین اسلام
در راستای تجمیع آموزههای الهی در یک کالبد، قرآن حکیم به تأیید و تصدیق روزه در شریعتهای پیشین میفرماید: ای مؤمنان! بر شما روزه مقرر شده است، همچنان که بر کسانی که پیش از شما بودند نیز مقرر شده بود، باشد که تقوا پیشه کنید.(5)
به نقل اکثریت نسخ تاریخی، روزه ابتدا در سال دوم هجری قمری به پیامبر (ص) ابلاغ گردید، زمانی که مسلمانان هجرت کرده از مکه به یثرب تازه در حال ایجاد تشکلی منسجم پیرامون آیین خود بودند.
اما مفهومی که دانستن آن واجب است و روشنایی بخش، فهم صحیح از مفهوم عمیق «تقوا» است. تقوایی که در پایان این آیه هدف نهایی روزه مندی معرفی شده است (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ). تقوا، پرهیز و اخلاص ریشه تمامی مناسک عبادی دینی در فلسفه دین هستند، روزه نیز از این قاعده مستثنا نیست، تقوی در ادبیات عرب از ریشه «وقی» استخراج یافته و در معنا به «پناه (حفاظ و سپر)» ترجمه شده است.
در این میان نگاه داشتن نفس سرکش در نمودهای دنیادارانه تنها با همین سلاح قابل بررسی است، چیزی که نخستین و آخرین معیار تقرب به درگاه خداست، خداوند، متقیان را نزدیک ترین افراد به خود خوانده و تقوا پیشگان؛ یعنی همان پرهیزکاران از عمل ِ معصیت که همان جهالت عقلی است، میداند. مسلمان ِ بدون اندیشه، مسلمان معصیت کاری است که یا خود را به تجاهل زده و یا جهالت در او گویا امری مادرزاد شده است.
بنابراین فهم صحیح اهمیت تقوا در اسلام سبب میشود که تسلیم در تقوا به اجرای مناسک دینی منجر شود، مناسکی که خدای آمرزنده و حسابگر با آن با دیده اغماض رفتار کرده و هرگز سر لجاجت و اجباری چون آدمیان منوط بر اجرای صد در صدی آن قرار نداده است ( با توجه به نهی روزه برای سالخوردگان، بیماران، عاجلان، مسافران و امثالهم در سوره بقره آیه 184).
پس در میان مؤمنان مسلمان روزه به نوعی تمرین ورع و پرهیزکاری و به زنجیر کشیدن نفس سرکش است؛ نفسی که اگر با تمرین به مثابه همین نخوردن و نیاشامیدنها رام نشود، دیگر حتی با خونریزی، بی عدالتی، دروغ، ربا و ریا هم آرام نمیگیرد. این صیام بزرگ بهانه ای است که روح قوام یابد تا بتواند بر پلیدی چشم ببندد، بیهوده نیست که بزرگان عرفان اسلامی آوردند که کم خوری، کم خوابی و کم گویی عوامل صلاح و رستگاری است؛ زیرا در پر حرفی هزار خطا و ایراد و سبک سَری، در پرخوابی کهولت و بازماندن از دریافتهای اجتماعی و در پر خوری رشد نفس ِ لذت جو و منفعت خواه مستتر است، اژدهای سه سری که اسلام برای آن سه افسار محکم دارد، یکی روزه، یکی تهجد (عبادی و علمی) و دیگری استفاده از حکمت در کلام است.
با تمامی این تفاسیر، اسلام پس از اهمیت تقوا، روزه را مانند کفارهای برای آمرزش معصیتهای به وقوع پیوسته نیز دانسته، جایی که در آیات 92 سوره نسا و آیه 4 سوره مجادله و دیگر آیات، کفاره برخی گناهان روزه بیان شده است. هبه ای که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در خصوص آن میفرمایند: بهره اسلام برای شما سه چیز است، نماز، روزه و زکات(6).
اما دیگر فلسفه روزه از منظر اهل بیت عصمت و هدایت، رویکرد اجتماعی روزه است، به طور مثال امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: خداوند روزه را واجب کرد تا بدین وسیله غنی و فقیر مساوی گردند(7).
به عبارت دیگر غنی بر حال رعیتی که در کنارش در حال تنفس است، بیشتر آگاه شود، از این میان در عجبم از مسلمان خوانده هایی که ماه رمضان را میدان تاخت و تاز زر و سیم خود کرده و انبان انبان رزق متبرک الهی را مایه دارایی و تفاخر خود میکنند، الحق که اینان مصداق یکی از حکمتهای اجتماعی روزه هستند. دیگر فلسفه ابلاغ روزه یادآوری احوالات جسمی و روحی انسان در روز بازخواست است، امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) میفرمایند: مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را دریابند(8).
در نهایت تمام این ارجاعات قرآنی و عترت گونه مراد از آن دارد هیچ فعلیت الهی بیهوده نبوده و در پس آن، ازدحام دلچسبی از حکمتها و دلایل قابل شمارش وجود دارند و از همین رهگذر است که دین را میتوان به مثابه مکتب ِ انسان ساز دانست، نه ایدئولوژی که مطالبات انسانی در هستی را تأمین میکند.
*منبع: روزنامه قدس