تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۶۵۰۵۱
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۴

یادی از اصغر بیچاره...

در گروه ما چند نفر علاوه بر ارتباط حرفه‌ای با مرحوم اصغر بیچاره از قدیم با او دوست بودند، خدایش بیامرزد؛ فقدان او موجب تأسف است؛ ما دوستی صدیق و مهربان را از دست داده‌ایم.
تدبیر24 :هارون یشایایی-در گروه ما چند نفر علاوه بر ارتباط حرفه‌ای با مرحوم اصغر بیچاره از قدیم با او دوست بودند، خدایش بیامرزد؛ فقدان او موجب تأسف است؛ ما دوستی صدیق و مهربان را از دست داده‌ایم.
خصوصیات اصغر بیچاره را در ارتباط با این دوستان بهتر می‌توان شناخت:
در سال‌های ١٣٣٤ به بعد جمعی بودیم در یکی از طبقات پاساژ علمی در خیابان شاه‌آباد آن دوره و جمهوری اسلامی امروز، هر چند نفر با هم، یک اتاق اجاره‌ای در اختیار داشتیم و علاوه ‌بر اشتغال به تحصیل، مخارج زندگی روزانه خود را از کاری که هر کس تخصصی در آن داشت، تأمین می‌کردیم.
یک اتاق در اختیار علی‌اکبر صادقی، نصرالله افجه‌ای و عباس کیارستمی بود که هنرمندانی ادیب و پیش‌تر نقاش و خطاط بودند، گروه دیگر نگارنده (هارون یشایایی)، بیژن جزنی و منوچهر کلانتری، فعال در امور سینما و تبلیغ برای فیلم و چاپ پوستر سینمایی بودند. اصغر بیچاره و برادرش حسین در یکی، دو اتاق دیگر در همین طبقه به کار چاپ و تکثیر عکس برای ویترین سینماها مشغول بودند به‌علاوه اصغر، عکاس سر صحنه فیلم‌ها بود و در این حرفه صاحب سلیقه و سبک مخصوص‌به‌خود.
ما اهالی آن آپارتمان دوستان خانوادگی شده بودیم و به دلیل ارتباط با مقوله سینما مناسبات ما با اصغر نزدیک‌تر بود، اصغر بیچاره ١٠ یا ١٥ سال از بقیه مسن‌تر بود و خود را ارشد آن جمع می‌دانست و نسبت به ما رفتاری پدرانه داشت. ‌در آن سال‌ها بارها برای گروه‌ ما مشکلاتی پیش می‌آمد که حضور در محل کار امکان‌پذیر نبود، اصغر جور ما را می‌کشید و به قول خودش نمی‌گذاشت «نان‌دانی ما تعطیل شود». صفای باطن و صمیمیت او همه را تحت تأثیر قرار می‌داد، از هیچ مسئولیتی شانه خالی نمی‌کرد، خوش‌مشرب، بذله‌گو و مردم‌دار بود؛ در هیچ پیشامدی اهل خشونت و تحقیر و توهین نبود. با گذشت زمان از همدیگر دور شدیم ولی در دوستی ما خللی وارد نشد و به سال‌های بعد از انقلاب رسیدیم.
شرکت ما از تبلیغ برای فیلم یا کالا به ساخت فیلم‌های سینمایی رو آورد. ما دراین‌باره هیچ اطلاع و تخصصی نداشتیم؛ اصغر بیچاره در اولین قدم‌ها عصای دست ما بود، از مجموعه فیلم‌هایی که بعد از انقلاب تولید کرديم هیچ‌کدام بدون مشورت با اصغر انتخاب نشد. در فیلمی اگر لازم بود مسئولیت عکاسی فیلم یا هنرپیشه یا مدیر تولیدی را قبول می‌کرد؛ گفتنی است که دو فیلم «ناخدا خورشید» و «ای ایران» به کارگردانی ناصر تقوایی در همکاری نزدیک با اصغر بیچاره و گذشت و فداکاری او به پایان رسید؛ در فیلم ناخدا خورشید ازعهده نقشی که تقوایی به او واگذار کرده بود به نحو احسن برآمد و حضورش در شرایط بسیار سخت محل فیلم‌برداری «بندر لنگه» قوت قلب گروه بود و از هیچ ‌چیز شکایت نمی‌کرد.

به آنچه پیش می‌آمد دلخوش بود. فیلم «ای ایران» در ماسوله ساخته شد، این فیلم در ادامه کار با مشکلاتی روبه‌رو شد و نزدیک بود تیم فنی و هنرمندان متفرق شوند؛ دوستان ما مثل محمود کلاری و اکبر عبدی می‌توانند گواهی دهند که وجود اصغر موجب شد گروه متلاشی نشود و فیلم به پایان برسد. تا وقتی در تهران بود شرکت را تشویق به فیلم‌سازی و ما را سرزنش می‌کرد؛ آخرین‌بار قبل از آنکه اصغر مهاجرت کند، در یکی از کتاب‌‌فروشی‌های خیابان کریمخان زند نمایشگاهی از کارهای قدیمی خود گذاشت؛ شب افتتاح نمایشگاه او را در آغوش گرفته و شانه‌هایش را بوسیدم؛ در کمال تواضع و شادمانه گفت: «من هم مثل این عکس‌ها زیرخاکی شده‌ام» و با خنده‌های بلند تا بیرون کتاب‌فروشی ما را بدرقه کرد و من دیگر توفیق رویارویی و احوال‌پرسی از او را پیدا نکردم.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: