تدبیر24 :سالهای جوانی را به شاگردی دکتر علی شریعتی سپری کرده و با او بسیار مأنوس بوده. همین نزدیکی شاگرد و معلم موجب میشود که زندگی حرفهایاش نیز تغییر کند و به جای سر و کار داشتن با اتود و خطکش و طرح و نقشه، به فیلمسازی روی بیاورد و پشت دوربین برود.
دکتر شریعتی
محمدعلی نجفی، کارگردان، فیلمنامهنویس و فیلمساز با سابقه به گفتوگو با خبرنگار گروه زندگی روزنامه ایران مینشیند و از روزهایی میگوید که با معلمش درس زندگی را تمرین میکرد. حالا با گذشت نزدیک به ۵ دهه، همچنان همان سرمشقها را بر برگهای دفتر زندگی مشق میکند و از این بابت حس عمیقی از رضایت دارد.
محمدعلی نجفی صحبتهایش را این گونه آغاز میکند: «دکتر شریعتی علاوه بر معلم توانمند و یک هنرمند روشنفکر، یک مرد متعهد به خانواده هم بود. هر چند در مورد دو وجه نخست بسیار گفته و نوشته شده اما در مورد نگاهش به خانواده و زندگی کمتر. از آنجا که ارتباط نزدیکی در روزهای خوب زندگیام با او داشتم، مواردی به ذهنم میرسد که مطمئنم خواندن آنها برای خوانندگانتان خالی از لطف نیست.»
او ادامه داد: خوشبختانه من از نزدیک با خانواده دکتر شریعتی آشنا بودم و این را به خوبی میدانم که در ارتقای فرهنگی جامعه روشنگری را به وجود آورده بود که این روشنگری را در ارتباط با اعضای خانوادهاش نیز ایفا میکرد؛ چرا که خانوادهاش را جزئی از جامعه میدانست و برای فرهنگ خانواده اهمیت زیادی قائل بود. از زندگی مصرفی و تجملگرایانهای که امروز به شدت پررنگ شده است، کاملاً به دور بود و سعی میکرد خانوادهاش را به سمت یک زندگی که ارزشهای انسانی در آن به خوبی مشخص بود، سوق دهد. در همین راستا کتاب «پدر، مادر ما متهمیم» دکتر شریعتی در تربیت و شکل دادن الگویی از خانواده در ایران آن زمان، بسیار تأثیرگذار بوده است.
کارگردان سریال «سربداران» با افتخار میگوید، خوشحال است که از دکتر شریعتی آموخته تا خانوادهاش را وارد مسائل فرهنگی کند و ارزشهای انسانی و هنری را مقدم بر مسائل مادی بداند. همان طور که این موضوع در رفتار فرزندان دکتر شریعتی به خوبی مشهود است؛ چرا که آنها در ارتباط با مسائل فرهنگی و اجتماعی خود را سهیم میدانند که به روشنی نقش مؤثر دکتر را در رشد خانوادهاش نشان میدهد.
آن روی سکه زندگی
آشنایی محمدعلی نجفی با دکتر علی شریعتی و تغییر مسیرش در زندگی موضوعی است که از آن چنین یاد میکند: «زمستان سال ۱۳۴۶ بود که به اتفاق یکی از دوستانم برای شرکت در جلسه سخنرانی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد دعوت شدم.
آن زمان دانشجوی معماری دانشگاه ملی بودم و خوب به خاطر دارم که با اکراه در آن جلسه حاضر شدم. اسمی از علی شریعتی که به تازگی به تهران هجرت کرده بود، جسته و گریخته شنیده بودم اما نمیشناختمش. با صراحت میگویم به رسم غرور خاصی که دانشجویان در آن سنین داشتند به بخشی از صحبتهای دکتر گوش میدادم و برخی را بیاهمیت میپنداشتم تا این که به یکباره متوجه شدم دکتر در حال تفسیر کردن فیلم عصر جدید (به کارگردانی و بازی چارلی چاپلین) است و از چارلی چاپلین به عنوان نابغه بشری یاد میکند.
در یک آن احساس کردم دچار توهم شدهام اما وقتی دوستم مرا از واقعیت داشتن چیزهایی که میشنیدم مطمئن ساخت، گفتم این مرد یا واقعاً در این زمینه وارد است یا خیلی زبل است. برای همین به طور حتم امشب تکلیفم را با او مشخص میکنم. سخنرانی به پایان رسید و در حالی که دکتر شریعتی پلههای ساختمان حسینیه ارشاد را پیموده بود و من بالای پلهها ایستاده بودم، با صدای بلند گفتم: «آقای دکتر چطور است که شما میگویید «هنر، عبارت است از پنجرهای از این عالم به آن عالم مطلقها و مقدسها و زیباییها و مذهب، دری است به طرف آن عالم» در صورتی که هنر از شک و خلاقیت شروع میشود و جان میگیرد.»
در پاسخ از من پرسید: «دانشجوی چه رشتهای هستی؟»
گفتم: «معماری!»
در پاسخ به من گفت: «اطلاعاتت از مذهب قدیمی و محدود است و اینجا نمیتوانیم در این مورد صحبت کنیم.»
نجفی با مرور آن روزها ادامه داد: «قرار ملاقات بعدیمان برای ساعت ۵ چند روز بعد در دفتری که من و دوستانم پروژههایمان را در آنجا ساماندهی میکردیم واقع در خیابان انقلاب فعلی، روبهروی لالهزار نو تعیین شد. از آنجا که دکتر همیشه کلاسها و جلسات را با حداقل یک ساعت تأخیر آغاز میکرد، دوستانم به من گفتند عجله نکن به این زودی نخواهد رسید اما من به بیرون از ساختمان رفتم و دکتر شریعتی را دیدم که پیاده شد و کرایه تاکسی را پرداخت و آمد و روبهروی من ایستاد. به ساعتش نگاه کرد و گفت: رأس ساعت ۵.
به گفته محمدعلی نجفی، کارگردان و بازیگر ۷۱ ساله، ارتباط نزدیکش با دکتر شریعتی از همان روز آغاز شد تا این که پس از مدتی دکتر با جدیت تمام به او گفت با پتانسیلی که دارد، لازم نیست معماری را چندان جدی بگیرد و در عوض بهتر است برای سینما تلاش کند: «دوره ۶ ساله کارشناسی ارشد معماری را طی ۹ سال به پایان رساندم؛ چرا که به پیشنهاد دکتر شریعتی وارد فضای سینما شدم و در کلاسهای مستمع آزاد دانشکده سینما و تئاتر شرکت کردم. نخستین کارهایم با حضور در محلههای جنوب شهر، منطقه پاوه و تهیه مستندی از دراویش کلید خورد. بعد از این تجربهها بود که کلاسهای تئاتر حسینیه ارشاد را با همراهی دکتر شریعتی پایهگذاری کردیم.»
برگ شانس
«هر کسی در زندگیاش شانسهایی میآورد و آشنایی من در دوران جوانی با دکتر شریعتی یکی از همان شانسهای زندگیام بوده است.»
محمدعلی نجفی در ادامه ضمن ابراز خرسندی از تأثیر مستقیم دکتر شریعتی بر زندگیاش یادآور شد: «خوب به خاطر دارم روزی را که ترتیبی دادم تا دکتر شریعتی از نخستین فیلمی که ساخته بودم، دیدن کند. او در پاسخ به من گفت، بیشتر از آن که موضوع فیلمت اهمیت داشته باشد، این که دوربین به دست گرفتهای و وارد این عرصه شدهای، برای من مهم است.»
او در پایان با اشاره به اهمیت دکتر شریعتی به ورزش فکری گفت: «دکتر برای مطالعه و خواندن رمان و کتابهای تاریخی اهمیت زیادی قائل بود و ورزش فکری برایش حائز اهمیت بود به همین دلیل در یکی از نامهها برای پسرش نوشته است بخوان و بخوان و بخوان.»