«وقتی جامعهای دیگر نتواند به منافع خودش به نحو درستی برسد دست به خیانت، دروغ و آزار میزند و از طرفی کسانی که اهل کار و کوشش نیستند، در پی منافع ملی نیستند و بهدنبال منافع خودشان میروند، یکشبه پولدار شده و موجب رواج بیاخلاقی در کشور میشوند، بنابراین افزایش فشار اقتصادی و کاهش تربیت اخلاقی بیشتر شده و ما نتوانستهایم مردم را درست تربیت اخلاقی کنیم.»
تدبیر24 :روزنامه «وقایع اتفاقیه» آورده است: اگر در این روزها خواستید درباره سیره زندگی و نوع زمامداری و اخلاقمداری امامعلی(ع) بدانید مطمئنا باید به یادگار ارزشمند ایشان یعنی نهجالبلاغه سری بزنید. در این کتاب ارزشمند در کنار تمام توصیههایی که میشود حتی در زندگی روزمرهمان به کار ببریم، با انواع روشهای رعایت اخلاق در بین مردم از سوی خودشان و حاکمانشان مواجه میشویم که همگی نشان از آخرتگرایی، رعایت عدالت و کرامت انسانی دارد.
در خطبههای مختلفی که از امیرالمؤمنین نقل شده آمده که ایشان کارگزارانش را همیشه به رعایت حدود الهی و تقوا فرامیخواند و با نفی قدرتطلبی به آنها توصیه میکرد با وفای به عهد، اخلاق سیاسی را در بین مردم رعایت کنند. ایشان در خطبه 212 نهجالبلاغه میفرمایند: «...مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید، مگر حکومتشان صالح باشد و حکومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد، مگر توده ملت استوار و با استقامت باشند.»
حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی، از اعضای دیرین جامعه روحانیت مبارز و استاد اخلاق هم بر تقدم رعایت اخلاق در روش حکومتداری امام علی(ع) تأکید میکند و معتقد است مبنای اخلاق از دیدگاه امامعلی(ع) حقمداری و دستورهای الهی است.
وی در این گفتوگو با بیان اینکه "امام اصول اخلاقی را در زندگی فردی و سیاسی خود کاملا رعایت میکرد"، از نقش پررنگ زمامداران جامعه در رواج اخلاقمداری در بین مردم سخن میگوید و معتقد است در نزد حضرت علی(ع) اخلاق اول بود و بعد حکومتمداری و اگر زمامداران جامعهای بخواهند موفق باشند باید بر همین شیوه عمل کرده و مانند علی(ع) حتی با مخالفانشان هم با رعایت اخلاق رفتار کنند.
آقای طباطبایی به نظر شما نزد حضرت علی(ع) حکومت اصل بود یا اخلاق و رواج اخلاقمداری؟
شکی نیست که آنچه حضرت پیامبر (ص) و حضرت علی(ع) هر دو میخواستند ساختار مردم بود و از پیامبر هم نقل شده من آمدهام تا اخلاق را تمام کنم. اصل قضیه این است که بشر جسم و روح داشته و برای تربیت روح خود نیاز به راهنما دارد. حتی در سخنگفتن هم همینطور است؛ برای مثال اگر مادر نباشد و لغات را به فرزندش یاد ندهد هیچگاه فرزند سخنوری تربیت نخواهد کرد. در رفتارهای اجتماعی و فردی هم همین گونه است اما نکته مورد توجه این است که آیا حاکم میتواند در رواج اخلاقمداری در میان مردم مؤثرتر باشد یا مردم. مشخص است که نفوذ کلام حاکم بر مردم از نظرات مختلف بسیار تأثیرگذارتر است. وقتی کسی قدرت دارد، نفوذ کلام داشته و اصل در هر جامعهای اخلاق است. آیات قرآن هم میگوید «ان تقوموا بالناس» یا اینکه میگوید ما تو را به سوی مردم فرستادیم تا مردم را بهدرستی راهنمایی کنی و امامعلی(ع) هم احیاگر اخلاق و بهطور کامل پیرو پیامبر از همه لحاظ بود و میخواست همه اخلاقیات و روشهای پیامبر ادامه پیدا و آنها را اجرا کند. او به پیروی از پیامبر، اخلاقمدار بود. او به مردم میگفت من نمیآیم شما را به فساد بکشانم من میخواهم شما را از فساد نجات دهم. حالا بحث این است که منشأ این اخلاق که یک روش است، چیست؟ پاسخ تربیت روح است. بنابراین امیرالمؤمنین(ع) همیشه مربی روح بود حتی وقتی حکومت در دستش بود. مردم همیشه پیش او میآمدند و میرفتند و با او مراوده داشتند و 11 امامی هم که بعد از ایشان بودند همگی در اخلاق و اخلاقمداری از امیرالمؤمنین تبعیت میکردند. لذا در نزد حضرت علی اخلاق اول بود و بعد حکومتمداری.
امامعلی(ع) در جایی فرموده بودند من هم میتوانم مانند معاویه باشم اما نمیخواهم اینگونه باشم. به نظر شما تفاوت سیاست اموی با سیاست علوی در چه بود؟
در هر حکومتی زمامداری، ریاست بر مردم و عمارت برای امیر لذت دارد و کسی که میخواهد این عمارت را با هدایت همراه کند باید با رنج همراه باشد. البته کسی که این رنج را میبرد چون آشنا با نظام خلقت است از آن لذت هم میبرد، بنابراین اشتباه کسانی که سیاست را بر دیانت مقدم میدارند در این است که میخواهند به لذایذ زودرس دست پیدا کنند، همچنین کسانی که میخواهند با اهداف شخصی خودشان در حکومت دست پیدا کنند به روشهایی مانند مکر، نیرنگ، خدعه و تقلب روی میآورند اما سیاست حضرت علی در حکومتداری همواره بر سلامت و درستی بود و حتی در جایی میفرمایند: «به خدا قسم معاویه از من زیرکتر نیست او مکر و حیله به کار میبندد اما من نمیخواهم این کار را انجام دهم.» سیاسیون سالم همیشه میکوشیدند کارها را بر طبق ارزشهای اجتماعی و حرمتهای مردمی به پیش ببرند تا پیروزی و ظفرمندی در نزد مردم برای خودشان باشد و امامعلی(ع) هم همینگونه بود و همین تفاوت میان سیاست علوی و سیاست اموی است.
در سالهای حکومت حضرت علی(ع) همواره ایشان با دشمنان و مخالفانی روبهرو بودند. نوع برخورد ایشان با مخالفان و منتقدانشان چگونه بود؟
بهطور کلی در هر حکومتی مخالف و منتقد همیشه بوده و خواهد بود. حاکمانی که پیرو مکتبی باشند همیشه سعی ندارند مخالف را بکوبند بلکه سعی میکنند مخالف را در راه دین هدایت کنند و اگر هم رام نشد او را کامل سرکوب نمیکنند بلکه تنبیه میکنند اما زمانی حاکمی غرض شخصی دارد و تا مخالف را نابود نکند او را رها نمیکند ولی امیرالمؤمنین اینگونه نبود؛ او هرکاری را که موجب پیشرفت مردم میشد انجام میداد. در میدان جنگ کسی از دشمنان امام میخواست حضرت را امتحان کند، نزد ایشان آمد و گفت شمشیرتان را به من بدهید، امامعلی گفتند شمشیر وسیله جنگ من است اما باز هم شمشیرش را به او بخشید. از ایشان پرسیدند چرا در میدان جنگ شمشیرتان را به دشمن دادید؟ ایشان فرمودند برای من دستی که به سویم دراز شده را ناامید برگردانم بیشتر عذابآور است تا اینکه بیشمشیر بمانم. ایشان برای درستشدن دشمن این کارها را میکردند، بنابراین اخلاقمداری، توجه به رشد اخلاق و کمال از ویژگیهای بارز ایشان بود. ایشان با مخالفانش همواره رئوف و مهربان بود و همواره از نقد استقبال میکرد اما اگر کسی که میخواست برای نظام اسلامی توطئه کند، در مقابلش مقاومت میکرد.
ایشان در مواجهه با موافقان خطاکار هم همینگونه بودند؟
امام با موافقان خودش که در زمانی خطایی کرده بودند هم با رأفت برخورد میکردند و به آنها تذکر میدادند یا تنبیهشان میکردند اما چون قصدشان رشد حکومت بود همیشه کوشا بودند که با موافقان خطاکار هم همراه باشند و با تذکر به او ماجرا را تمام کنند. ایشان میفرمود حتی اگر حسن و حسینم هم خطا کنند با تذکر و تنبیه من مواجه خواهند شد.
آقای طباطبایی حکومت در نزد امامعلی (ع) چه نقشی در بسط اخلاق و اخلاقمداری داشت؟
ایشان با مدیریت سالم حکومت و دادن حق به هرکسی که آن حق را دارد نه به کسی که آن حق را مطالبه میکند، سعی در بسط اخلاق و اخلاقمداری در بین مردم داشتند. درحالحاضر هم در دنیا هر رهبری که عادل است سعی میکند مردم را با عدالت همراه کند و با اجرای عدالت و مدیریت درست و سالم در رشد افراد جامعه بکوشد. امامعلی(ع) با افراد نزدیک و دورش یکسان رفتار میکرد اما ایشان همیشه خائن را سرزنش میکردند اما مضیع را بیشتر. به خائن میگفت تو با من نیستی اما موجب ضایعکردن چیزی هم در حکومت نمیشوی و بهخاطر همین بر کسی که ضایعکننده منابع است تقدم داری؛ برای مثال کسی ماشینی را میدزدد و میبرد و از آن استفاده میکند اما زمانی کسی ماشینی دارد اما نه خودش از آن استفاده میکند و نه به کسی می دهد و ماشین را آتش میزند. این فرد مُضیع است. این حرفها به معنی ترویج خیانت نیست و هردوی اینها رذیله است، هرچند خائن چیزی را از بین نبرده ولی مضیع از بین میبرد؛ بنابراین علی(ع) جلوی مضیع بیشتر میایستاد و کسی که اسراف و تبذیر میکرد ایشان را عصبانی میکرد.
ما در جامعهای اسلامی زندگی میکنیم که همگی زیر پرچم شیعه حضرت علی(ع) جمع هستیم اما میبینیم که اخلاقگریزی در جامعه ما زیاد شده است. به نظر شما ریشههای این اخلاقگریزی در چیست؟
وقتی جامعهای دیگر نتواند به منافع خودش به نحو درستی برسد دست به خیانت، دروغ و آزار میزند و از طرفی کسانی که اهل کار و کوشش نیستند، در پی منافع ملی نیستند و بهدنبال منافع خودشان میروند، یکشبه پولدار شده و موجب رواج بیاخلاقی در کشور میشوند، بنابراین افزایش فشار اقتصادی و کاهش تربیت اخلاقی بیشتر شده و ما نتوانستهایم مردم را درست تربیت اخلاقی کنیم. البته در مواقعی فرد مجبور به اخلاقگریزی میشود؛ برای مثال در روایات داریم که اگر کسی زیر فشار فقر باشد اگر راستگوی واقعی هم باشد دروغگو میشود. ما اگر بتوانیم فقر و فشار اقتصادی را در بین مردم کم کنیم مطمئنا میتوانیم از بسیاری بیاخلاقیها در کشور بکاهیم.
نقش مسئولان در گسترش اخلاقمداری یا بیاخلاقیها در جامعه چگونه است؟
هر مسئولی در کشور نقش راهبری دارد. مانند خانواده که پدر و مادر راهبر و جلودار فرزندان هستند. اگر موقعی فرزند خانواده شیشهای را بشکند و تنبیه شود بار دوم که شیشه را شکست میگوید من نشکستم. در جامعه هم همینطور است. به نظر من حتی اگر از مردم براساس صداقت مالیات گرفته شود، مردم بهتر مالیات پرداخت میکنند. نمیشود همیشه مردم را دروغگو بدانیم و با اعمال خودمان دروغ را بیشتر در مردم رواج دهیم. صداقت همیشه جلوتر از کذب است و بنای هر جامعهای بر صداقت است. در زندگی خانوادگی هم همین است؛ اگر زن و شوهری به یکدیگر دروغ بگویند، بعد از آن به هم خیانت هم میکنند و بعد همینطوری زندگی خانوادهها از هم پاشیده میشود، بنابراین در جامعه هم همینطور است. مسئولان یک کشور به عنوان راهبران یک جامعه باید اصل را بر صداقت بگذارند و از هرگونه دروغگفتن یا تهمت دروغبستن به مردم پرهیز کنند.
با توجه به همین نقش پررنگ مسئولان در ترویج بیاخلاقی یا اخلاقمداری در جامعه، شما نقش بیاخلاقیهای سیاسی را در گسترش بیاخلاقیهای اجتماعی چگونه میبینید؟
مسئولی که اخلاق سیاسی را رعایت نکند باید بداند جامعهای اخلاقی نخواهد داشت و در زحمت خواهد افتاد. او هیچگاه نمیتواند با تمام سلامتی نفسش، خودش را سالم نگه دارد چون خودش در مقابل رقیبش اخلاق را رعایت نکرده است، بنابراین باید تأکید کنم رعایت اخلاق سیاسی در بین مسئولان یک کشور میتواند بسیار زیاد بر نوع اخلاقمداری مردم جامعه تأثیر بگذارد. همیشه صداقت بیشتر از دروغ ماندگار است، لذا مسئولان میتوانند با رفتاری مهربانانه و خدومانه رعایت اخلاق را به مردم یاد دهند و خودشان در ترویج اخلاقمداری در بین مردم مؤثر باشند.
در آخر کلام، شما چه توصیهای از اخلاقمداری امامعلی(ع) به مردم و مسئولان کشور دارید؟
هرکسی باید در حد توان خودش در صداقت بکوشد و از تمجید بیجا گریزان باشد. زمانی کسی نزد امامعلی(ع) آمد و بیش از حد تملق ایشان را کرد؛ حضرت به آن فرد تذکر دادند اینقدر تملقگویی نکن! لذا باید هر مسئولی از هر تعریف بیجا پیشگیری کند. پیامبر بارها تأکید کردند مردم آینه یکدیگرند، بنابراین مردم هم نباید تا عیبی را از کسی میشنوند به او پرخاش کنند. همیشه اینگونه بوده که تا مسئولی رفتار ناهنجار داشته باشد، جامعه هم ناهنجار میشود، لذا مسئولان همیشه در تهذیب مردم باید کوشا باشند. از ویژگیهای زمان ما این است که مردم بهواسطه پیشامدهای بدی که از سر گذراندهاند به نخواندهها ایراد میگیرند، نفهمیدهها را تحلیل میکنند، نرفتهها را توصیه میکنند و نچشیدهها را تجویز میکنند. این چهار مورد عواملی هستند که موجب بروز بیاخلاقیهای زیادی در بین مردم جامعه شده که امیدوارم با تأسی به امیرالمؤمنین بتوانیم از این رذایل در جامعه بکاهیم.