تدبیر24: معصومه اصغری- چندمین بار متوالی است که بیلبوردهای فرهنگی و اجتماعی و نه تبلیغاتی شهر تهران بهجای همافزایی بین ملت و دولت، زمینه اختلاف و چالش بین شهرداری و دولت یا شهرداری و مردم را فراهم میکند. شهرداری تهران برای چندمین بار است که به دليل دادن فضای تبلیغ گسترده به مؤسسهای به نام «اوج» و بیلبوردهای پرحاشیه این مؤسسه زیر علامت سؤال گروهی از مردم میرود. پس از بیلبوردهای «صداقت آمریکایی»، «با یک گل بهار نمیشود» و... حالا مؤسسه اوج با جملاتی تأملبرانگیز «حقوق بشر آمریکایی» را به رخ تهران پرآسیب این روزها کشیده است. حالا اما شهرداری تهران در جواب پیگیریهای خبرنگاران راه عدم پاسخ به تماسها، از دسترس خارجشدن و خلاصه فرار از پاسخگویی را پیش گرفته است.
جملاتی نظیر «آیا میدانید در هر ٩ ثانیه یک زن آمریکایی مورد ضربوشتم قرار میگیرد؟»، «آیا میدانید که از هر٠ ١١ شهروند آمریکایی یک نفر در زندان است؟» یا «آیا میدانید در آمریکا از هر پنج نوزاد، دو نوزاد به صورت نامشروع به دنیا میآید؟» این روزها روی در و دیوار و منظر عمومی شهر قرار گرفته است؛ جملاتی که قبل از هر واکنش رسمی با واکنش مردم و هنرمندان و کنشگران اجتماعی در فضاهای در دسترسشان و البته تعاملات روزمره خودشان به وجود آمد. وقتی که در تاکسی نشستهایم و با عبور از این تابلوها بحث بین مسافران شروع میشود که: «خودمان کم عیب داریم؟»، «خودمان کم معتاد و جوان بیکار و خشونت و دزدی داریم؟»، «کسی خشونت علیه زنان خودمان را محاسبه کرده؟ چرا عددش را اعلام نمیکنند؟»، «چشممان را به همه بچههایی که این روزها داستان فروختن و معتاد به دنیا آمدنشان را میشنویم، ببندیم و دنبال شمردن فرزندان نامشروع آمریکاییها برویم؟»...
مؤسسهای که این بیلبوردها را تهیه و اجرا کرده است، مؤسسه فرهنگی و رسانهای «اوج» نام دارد. براساس آنچه در بخش معرفی سایت این مؤسسه آمده است، سازمان هنری و رسانهای «اوج» در سال ٩٠ فعالیت خود را آغاز کرده و در این حدود پنج سال به پشتوانه گرمی که داشته و دارد، توانسته اثری درخور توجه داشته باشد و در چندین بزنگاه مهم، اثرگذاری مورد نظرش را داشته باشد. این مؤسسه در بخش معرفی سایت خود یادآور شده که تیم جوان و پیگیر آن بعد از دو دهه تجربهاندوزی و مطالعه سرنوشت دستگاههای فرهنگیِ رسمی و غیررسمی و به موازاتِ این مطالعات، انجام فعالیت و اقداماتِ مثمر و جریانسازی و اثربخشیِ فرهنگی و هنری، نهایتا از سال ١٣٨٨ تا ١٣٩٠ به برنامهریزی، طراحی، شناسایی و سازماندهی پرداخته است و این مؤسسه رسما از بهار سال ١٣٩٠ راهاندازی میشود.
آنچه در این گزارش به آن پرداخته میشود وجهی غیر از آن چیزی است که مؤسسه اوج در فعالیتهای سینمایی و فرهنگی یا بعدها در شبکه تلویزیونی «افق» اجرائی کرده است. «اوج» در این حدود پنج سال با دست بازی که در تولید دادهها و مفاهیم در حوزههای مختلف و البته گستره بدون مرز فضاهای تبلیغات شهری داشته است، تنها با چند تابلوی اصلی در چند نقطه از شهر حتی روی روند مذاکرات هستهای هم تأثیر گذاشته است. حتما مردم و مخاطبان، تابلوی معروفی که به شکل نمادین مذاکرهکننده ایرانی و آمریکایی را روبهروی هم نشان میداد یا بیلبورد بزرگی نزدیک میدان ولیعصر که در آن رئیسجمهور آمریکا را در کنار شمر قرار داده بود و... یادشان هست که درست در روزهایی که مذاکرهکنندگان هستهای در گیرودار گفتوگو با ١+٥ بودند فضا را به سمت تردید و سؤال برای مردم و حس بیاعتمادی برد. اینگونه بود که محتواهای تولیدشده این مؤسسه با حمایت بیدریغ و بیتوضیح شهرداری تهران در نقاط مهم و پرتردد شهر به عنوان موضع نظام جمهوری اسلامی ایران قلمداد شد و تا مدتها موج منفی رسانههای غربی را به همراه داشت. اما بیلبوردهای «صداقت آمریکایی» تنها اقدام اتاق فکر این مؤسسه نبود. پس از ابلاغ سیاستهای جمعیتی از سوی مقام معظم رهبری و موج خبری که در ادامه آن درباره افزایش جمعیت و ضرورتهای آن به وجود آمد، این مؤسسه هم در تلاش برای تبلیغ افزایش جمعیت و تشویق به فرزندآوری اقدام به تحلیل محتوا و نصب بیلبوردهایی در شهر با عنوان «با یک گل بهار نمیشود» کرد. این بیلبوردها که مقایسهای نابرابر بین خانواده پرجمعیت و کمجمعیت بود، از رسانههای مکتوب و دیداری و شنیداری رسمی تا شبکهها و گروههای مجازی غیررسمی بازتاب پیدا کرد. این بیلبوردها هم با اثری منفی و بالعکسی که روی مفهوم افزایش فرزند داشت، خیلی زود از سطح شهر جمعآوری شد.
از آنجایی که شهرداری تهران و زیرمجموعه آن یعنی سازمان زیباسازی، مسئول اول و آخری بیلبوردهای شهر تهران هستند، هفته قبل و چند روز پس از واکنشها به بیلبوردهای «حقوق بشر آمریکایی» تلاش کردیم تا با مدیرعامل سازمان زیباسازی درباره دلیل اجرای این بیلبوردها صحبت کنیم. او در جلسهای در همین رابطه با مدیران فرهنگی و روابط عمومی شهرداری تهران بعد از توضیح کوتاهی قول داد تا با توجه به دلایلی که از اجرای کار میداند، مفصل در این رابطه توضیح دهد اما بعد از قطع تلفن تا لحظه تهیه این گزارش او یا در دسترس نبود يا دیگر به هیچ تماسی پاسخ نداد. تماسهای روابطعمومی شهرداری تهران به شکل جالبی قطع میشد و تلفن معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری و روابطعمومیشان هم یا اشغال بود یا بوق آزاد داشت؛ اما دریغ از پاسخ! عیسی علیزاده در همان توضیح کوتاه به «شرق» گفت این بیلبوردها در راستای برنامههای پیشبینیشده برای هفته حقوق بشر آمریکایی است و در آن به اعمال حقوق بشر به وسیله آمریکا در این کشور و در کل دنیا پرداخته است. اما این موضوع خیلی زود محل انتقاد و چالش مخالفان و موافقان در حوزههای فرهنگی و اجتماعی و هنرمندان و فعالان فرهنگی و اجتماعی قرار گرفت. دراینمیان واکنشهای متفاوت اعضای شورای شهر درخور توجه بود. مدیرعامل سازمان زیباسازی که دو هفته قبل به خاطر نحوه اجرای «نگارخانهای به وسعت یک شهر» با انتقاد جدی چند عضو اصولگرا مواجه شده و متهم به نفوذ یک جریان سکولار و افراطی در زیباسازی شده بود اینبار تقدیر این اعضا را به دست آورد. دیروز مجتبی شاکری بیاطلاع از فرار به عقب شهرداری تهران و جمعکردن تعدادی از این بیلبوردها از سطح شهر، اقدام سازمان زیباسازی را «کار خوبی که باید تشویق شود» خطاب کرد و گفت: از میان ٣٧ نوع تصویری که در فضاهای تبلیغاتی سطح شهر به نمایش درآمده، تصاویری که با محتوای سرفصلهای نقض حقوق بشر بهوسیله آمریکا نظیر کودتای ٢٨ مرداد، تحریمهای اقتصادی، تحریمهای دارویی و جنایات علیه ملت یمن بود رویکرد خوبی است. شاکری به راهافتادن کمپین در واکنش به این بیلبوردها را برنامهریزی گلنخوردن آمریکا خوانده است. اما احمد مسجدجامعی، یکی از اعضای اصلاحطلب شورا که روزی وزیر فرهنگ هم بوده است، دیروز در شورا گفت: اختلاف ما با آمریکا اختلافی عمیق، استراتژیک و بنیانی است و با نگاه سطحی نباید آنها را در ذهنها تقلیل داد و احیانا نتیجه عکس از آن گرفت. ما با ملت آمریکا مشکلی نداریم که به آنها نسبتهای ناروای خارج از چارچوبهای عرفی، اخلاقی و مذهبی بدهیم و سطح دعوا را حتی به نامشروعبودن فرزندان آنها بکشانیم. اتفاق درخور توجه درباره این بیلبوردها آن بود که واکنشهای مردمی به بیلبوردها و جملات آنها همراه با عکسها و هشتگها و جملات اعتراضیشان قبل از هر رسانه و مسئولی توجهها را جلب کرد. این یعنی حتی اگر با انحصار و دسترسیهای غیررقابتی، درودیوار شهر برای یک جریان، یک تفکر یا حتی یک رنگ خاص باشد، مردم خیلی خوب میتوانند خوبوبد پشت آن را تشخیص بدهند و حتی اگر بر زبانشان نیاورند، در ذهنشان نگه دارند و به قضاوت بنشینند. اما دراینمیان برخی سؤالات و ابهامات وجود دارد. از جمله اینکه مؤسسهای که هنوز پنج سال از عمر فعالیت آن نگذشته، چطور میتواند اینطور در فضای تبلیغات شهری یکهتازی کند؟ شهرداری تهران در فروش و یا تحویل موقت و دائم این بیلبوردها در میدانهای مهمی چون فردوسی، ولیعصر(عج) یا جداره اتوبانهای اصلی تهران تنها نقش «طرف قرارداد» را دارد و به محتوا و نحوه عملکرد روی این بیلبوردها نظارت ندارد که حالا جواب رسانهها را نمیدهد؟ گرچه در این سالها درباره تابلوها و بیلبوردهای تبلیغات شهری، ساماندهی و رتبهبندی درخورتوجهی صورتگرفته اما شهرداری تهران هنوز نتوانسته انحصار شرکتها، مؤسسهها و سازمانهای دولتی و نیمهدولتی و وابسته به نهادهای خاص را بشکند. آیا شهرداری تهران به همه مؤسسههای تبلیغاتی در سطح شهر تهران اجازه میدهد با این دسترسی گسترده و فراگیر و این سطح از بیان «مفاهیم دلسوزانه»، فعالیت کنند؟ آیا شهرداری تهران در این بازار آشفته بیپولی که به جان فروش زمینهای ذخیره و باغات شهر تهران افتاده، از این مؤسسه پول نقد دریافت میکند یا اینجا هم تهاتر و جایگزینی پروژه و... است؟