سیاستهای اردوغان باعث شد تا بخش سکولار و لائیک ترکیه به ویژه ارتش در برابر رئیس جمهور ترکیه بایستند و همیشه به عنوان مخالف شماره یک او یاد شوند.
تدبیر24: مصطفی داننده- اردوغان از زمانی که قدرت را به دست گرفت تلاش کرد تا ترکیهای متفاوت را به جهان معرفی کند. ترکیهای که هم سعی میکرد خود را به اتحادیه اروپا نزدیک کند و هم میخواست تبدیل به یکی از رهبران جهان اسلام شود. اردوغان به دنبال ساختن یک کشور اروپایی و اسلامی است.
اردوغان اما در این میان دچار یک اشتباه استراتژیک شد و آنهم اینکه او در حالی به دنبال ساختن ترکیه قدرتمند در در عرصه بین الملل است که در داخل با بحرانهای اساسی روبرو است که آخرین نمونه آن کودتای شب گذشته بود. کودتایی که البته هنوز به سرانجام نرسیده است.
سیاستهای داخلی اردوغان در ترکیه زمینه ساز دو قطبیهای سیاسی و اجتماعی در این کشور شد. امروز در ترکیه مورد نظر اردوغان دو قطبیهای « سکولار – اسلامگرا» و «ترکی- کردی» به وضوح دیده میشود. ترکیه به رهبری کمال آتاترک رسما از امپراتوری اسلامی عثمانی که خلیفه مسلمانان آن را رهبری میکرد تبدیل به جمهوری لائیک ترکیه شد. کشوری که اسلام در ساحت زندکی مردم هیچ نقشی نداشت و مردم ترکیه سکولاریسم و لائیک بودن را میراث آتاتورک برای ترکیه میدانستند.
آتاترک تاثیر فراوانی بر همسایگان خود نیز داشت و ما مشاهده میکنیم که رضاشاه نیز با تاثیر از آتاتورگ به دنبال لائیک کردن ایران بود که در این میان جامعه ایران برخلاف ترکها با آن مخالفت کرد و اجازه نداد ایران در مسیر ترکیه قرار بگیرد.
بعد از دوره آتاترک ارتش چنان قدرتی به دست آورد که در برابر هر جریان ضد سکولار قرار گرفت و سرکوب کرد. یعنی جریان غیر سکولار نتوانست قد علم کند و درعرصه سیاست ترکیه ظهور یابد.
در کنار تمام این سختگیریهای ارتش در دهه نود قرن بیستم، نجم الدین اربکان رهبر حزب رفاه به نخست وزیری ترکیه رسید و توانست فضای سیاسی ترکیه را اندکی تغییر دهد اما بازهم فضای سکولار ترکیه در برابر او ایستاد و دادگاه قانون اساسی علیه او رای داد.
اربکان در دوره کوتاه نخست وزیری خود به اقدامات جدی در راستای تز اسلام سیاسی و مشارکت جهان اسلام در اداره نظام بین المللی دست زد. اربکان به شدت به دنبال اسلامی کردن ترکیه بود. اربکان در مصاحبه با شرق الاوسط درباره ابتکار تاسیس اتحادیه هشت کشور اسلامى D8 متشکل از ترکیه، پاکستان، اندونزى، مصر، نیجریه، مالزى، بنگلادش و ایران، گفته بود: هدف ما تغییر آرایش نظام بین المللى بود که قدرتهایى بر آن مسلط بودند که در میانشان حتى یک کشور اسلامى هم وجود نداشت.
سر انجام نخست وزیری اوبا مخالفت ارتش به پایان رسید. اما اسلام گرایان دیگری با نام عدالت و توسعه سالها بعد بار دیگر به صحنه سیاسی ترکیه آمدند و توانستند به قدرت برسند.
پیروزی حزب اعتدال و توسعه در سال 2002 و قدرت گرفتن اردوغان باعث شد تا ترکیه به سمت احیای تفکر عثمانی حرکت کند. اردوغان خود نیز معتقد به سکولاریسم سیاسی است اما اعتقاد دارد که ترکیه باید تبدیل به کشور اسلامی شود که بتواند رهبری جهان اسلام را به عهده بگیرد. در منطقه خاورمیانه یک کشور لائیک نمیتواند به رهبری جهان اسلام برسد و این مسئله اردوغان به خوبی میداند.
این تفکر اردوغان باعث شد تا بخش سکولار و لائیک ترکیه به ویژه ارتش در برابر رئیس جمهور ترکیه بایستد و همیشه به عنوان مخالف شماره یک او یاد شوند.
دیگر مسئلهای که اردوغان به آن دامن زد دو قطبی کردن جامعه به «ترکی و کردی» است. کردها در ترکیه با وجود جمعیت قابل توجهشان همواره به عنوان شهروند درجه دو نگاه میشوند. درگیری میان کردها و ترکها بیش از چندین دهه سابقه دارد. این درگیریها علاوه بر هزینه زیادی که بر دوش دولت ترکیه داشت، باعث شکاف اجتماعی در داخل، مانعی برای پیوستن به اتحادیه اروپا در خارج و همچنین تداوم حضور قدرتمند نظامیان در ساختار سیاسی ترکیه بود. امروز این دو قطبی به حدی رسیده است که امروز بسیاری از انفجارهای ترکیه به کردها منصوب میشود.
این دو قطبیها باعث شده است تا ترکیه با یک مشکل اساسی به عنوان داخل مواجه باشد. مشکلی که اجازه نمیدهد ترکیه تبدیل به یک قدرت منطقهای شود. کشوری که میخواهد قدرت منطقهای شود احتیاج به یک آرامش درونی دارد.
حسن روحانی در دوران مذاکرات هستهای و بعد از دوران پسا برجام نیز به شدت به دنبال همین هدف بود. او برای پیشبرد اهداف خود در سیاست خارجی تلاش کرد در فضای سیاسی داخلی ایران، آرامش حاکم کند تا بتواند در عرصه سیاست خارجی امتیازهای بی شماری از طرف مقابل بگیرد.
اردوغان به دنبال رفتن به اتحادیه اروپاست و میخواهد رهبری جهان اسلام را به عهده بگیرد اما در داخل ترکیه از سوی اروپا به نقض حقوق بشر متهم میشود و از سوی کشورهای اسلامی به عنوان یک اسلام گرای واقعی پذیرفته نمیشود.
کودتای ارتش علیه اردوغان نشان داد، رئیس جمهور ترکیه برای احیای امپراتوری عثمانی کاری بسیار سختی پیش روی خود دارد . او ابتدا باید مشکلات داخلی خود را حل کند و بعد به فکر گسترش تفکری خود در منطقه باشد.