بازی دوسر باخت برای جامعه و نظام سیاسی

بازی دوسر باخت برای جامعه و نظام سیاسی

بهاره آروین» مشکل از تعداد ثبت‌نام‌کنندگان اولیه نیست و در دیگر ممالک هم اوضاع کم‌وبیش به همین منوال است. مشکل در ساختاری است که قرار است کاهش این تعداد اولیه به تعدادی محدود و قابل قبول برای برگزاری انتخابات را امکان‌پذیر کند
نامزدهای انتخابات باید پاسخ دهندمساله اصلی آنان حجاب و گشت ارشاد است یا معیشت و فقر

نامزدهای انتخابات باید پاسخ دهندمساله اصلی آنان حجاب و گشت ارشاد است یا معیشت و فقر

شهیندخت مولاوردی» نامزدها باید پاسخ بدهند مساله اصلی برای آنها حجاب و گشت ارشاد است یا اینکه معیشت، زنانه شدن فقر، زنانه شدن اعتیاد، زنانه شدن آسیب‌های اجتماعی، زنانه شدن ایذر، زنانه شدن سالمندی و... هم برای آنها دارای اهمیت است.
جمعه ۰۸ تير ۱۴۰۳ - 2024 June 28
کد خبر: ۶۶۶۴۵
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۰

بدبختی من از جایی شروع شد که سحر پیشنهاد رابطه داد

تدبیر24:  نصب ماهواره خرج روزانه ام را تامین کرد اما بدبختی من از جایی شروع شد که برای نصب به خانه سحر رفتم.

از ده دوازده سالگی با نصب و تنظیم ماهواره برای همسایه ها زندگی می گذراندیم، پولی نبود؛ یعنی فقط از امروز تا فردا.
یکی از همسایه ها مدتی بود از شوهرش جدا شده بود.حدود 25 سالی داشت، یک روز خواست ماهواره برایش نصب کنم وقتی پایین آمدم سحر پای برنامه مستهجن نشسته بود، پیشنهاد رابطه داد؛ من هم که همیشه این صحنه ها و دیدن زنان نیمه عریان را در ذهنم تصویر می کردم پیشنهاد شیطانی اش را پذیرفتم. او شیشه هم مصرف می کرد، تعارف کرد اما من از اسمش هم وحشت داشتم، فردای آنروز سحر تنظیم شبکه ها را بهانه کرد من هم که هنوز در هوای لذت رابطه دیروز بودم به سرعت خودم را رساندم؛ یک لحظه به آینده نگاه کردم، همه چیز مبهم و تاریک به نظرم آمد سحر متوجه شد همه حواسم پیش او نیست، پایپ دستم داد گفت:مشکلات را باید سوزاند و دود کرد.
بعد از آنروز، هروئین را هم، او با من آشنا کرد... حدود شش ماهی گذشت از محله ما رفتند، هیچوقت فکر نمی کردم قول و قرارهایش هم مثل نشئگی دود، لحظه ای باشد، حتی خداحافظی هم نکرد.
موادم را سحر جور می کرد، او که تنهایم گذاشت خماری به سراغم آمد، پرخاشگر و عصبی و دیوانه شده بودم، برای پول مواد، خودم را به در و دیوار می زدم، اثاثیه خانه را می شکستم تا مادر فلک زده ام از در و همسایه پولی جور می کرد.
چند ساعتی خوب بودم اما توی آن حال و روز نگاه و اشک ها و صورت رنجور مادرم عذابم می داد، پنج بار ترک کردم؛ اما وقتی می دیدم بعد از ترک هم، همه جا تاریک و ظلمات است دوباره شروع می کردم، انگاری یکی می گفت: آنقدر بکش تا بمیری.
چهار سال از اولین تجربه مصرف موادم می گذرد.
حالا یاسر 16 ساله و معتاد به انواع مواد مخدر می خواهد به خاطر قولی که دختر عمه اش برای ازدواج به او داده، سلامتی اش را بدست آورد.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: