تدبیر24 : موضوع محرمانه بودن و مسائلی از این دست در بحث هستهای جزء شکل دیپلماسی است و دلیلی ندارد این موضوع به اختلافات و موضعگیریهای محتوایی در کشورها کشیده شود. موضوعی که با محتوا ارتباط ندارد عملا نباید مربوط به کیان سیاست خارجی جمهوری اسلامی شود. در قالب سیاست خارجی، موضوع هستهای جزئی از سیاستهای کلان است که این سیاستهای کلان در شورایعالی امنیت ملی تعیینتکلیف میشود و تیم هستهای موظف است که ریز مذاکرات را در شورایعالی امنیت ملی ارائه دهد و چیزی برای پنهان شدن و پنهان ماندن وجود ندارد. تیم مذاکرهکننده هستهای در شرایط کنونی با موج افراطیگری در خارج و داخل مواجه است و سعی دارد توان چانهزنی آن را تضعیف کنند. در داخل ایران علاوه بر شورایعالی امنیت ملی که در زمینه سیاست خارجی صاحب نقش است، مجلس نیز در زمینه نظارتی از ابزارهای چهارگانه برخوردار است که عبارتند از؛ تذکر، سوال، تحقیق و تفحص و استیضاح.
زمانی که این مسائل راهکار قانونی خود را دارد، کشیده شدن آن به حوزه عمومی به نفع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیست. تیم سیاست خارجی هم بارها اعلام کرده که خط قرمز دارد و قصد خارج شدن از خط قرمز را ندارد. حتما مسئولان مربوطه باید این کار را انجام دهند و اگر احساس میکنند که عدولی صورت گرفته از ابزارهای خود استفاده کنند. مثلا برخی از نمایندگان مجلس بهجای اینکه مصاحبه کنند، میتوانند سوال مطرح کنند که به روشنی هم پاسخ خود را دریافت کنند. عدم طرح سوال نشاندهنده این است که بیشتر روی صحبتشان افکار عمومی است که اینگونه نگاه مناسب سیاست خارجی نیست. حوزه دیگر سیاست خارجی، حوزهای تخصصی است و ورود غیرتخصصی به آن به ضرر آن است. ورود افراد مختلف و موضعگیریشان میتواند به ضرر سیاست خارجی تمام شود و باید قبول کنیم درحال حاضر توان چانهزنی جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی ارتقای یافته و نباید یکسری مسائل داخلی باعث کاهش این توان شود. تیم هستهای ایران در دوره اول مذاکرات خود چند برگ برنده داشت؛ تایید مقام معظم رهبری، دوم نامه 230 نماینده مجلس و سوم، اجماع نسبی نخبگان در داخل کشور که باید این برگهای برنده کماکان دراختیار سیاست خارجی کشور قرار گیرد.
نخبگان سیاسی باید این موضوع را از فضای رسانهای خارج کنند و این اتفاقات را بهعنوان فرصتی ببیند که در شورای حکام آژانس مواضع مثبتی شکل گرفته مبنی بر احتمال کاهش تنش بین ایران و آژانس و از طریق آن، ایران و 1+5. شعار «مرگ بر آمریکا» موضوعی مربوط به حوزه مردمی و عمومی است و مذاکره مربوط به حوزه سیاسی و دیپلماتیک. کسی نمیتواند مانع مرگ بر آمریکا گفتن شود و اگر آمریکاییها بخواهند این شعار تعدیل شود، حتما باید رفتارهای خودشان را تغییر دهند. مناسبات ایران و آمریکا هرآنچه که بهعنوان رفتار منفی محسوب میشود را در دل این رابطه دارد؛ اعم از کودتا، بایکوت، تحدید، تهدید، تحریم، مداخله و سرانجام حضور در سازمانهای بینالمللی علیه ایران. تمام این موارد را آمریکاییها داشتهاند، طبیعتا در طرف ایرانی شعار مرگ بر آمریکا درمقاطع زمانی خاص، مورد تائید عملی و مصداقی قرار گرفته است. هرگاه آمریکاییها در رفتارشان تغییری ایجاد کنند، آن زمان شعار مرگ بر آمریکا قطعا تابو نخواهد بود و تغییر رفتار آمریکا ممکن است به تغییر گفتاری نزد مردم بینجامد اما سیاستمداران در حوزهای جدا کار خودشان را انجام میدهند که بحث تعامل و چانهزنی مطرح است و همچنین وظیفه دیپلماتها کاهش تنش است.
حتی در طول جنگ نیز دیپلماتها کار خود را انجام میدادند. بهعنوان مثال ایران و عراق سفارتخانههای خود را باز نگه داشته بودند به رغم اینکه در شرایط جنگی بهسر میبردند. اکنون نیز دیپلماتها، دیپلماسی خود را انجام دهند و حتما باید قدر این فرصت را بدانند که واسطهها از میان ایران و آمریکا کنار رفتهاند و ایران و آمریکا میتوانند بهصورت مستقیم باهم مذاکره کنند و تابوی مذاکره سیاستمداران باهم شکسته شده است.