آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

آموزش کودکان برای فردای بهتر سرزمین

شینا انصاری - روز جهانی و هفته ملی کودک فرصتی است برای پرداختن به دغدغه‌ها، مشکلات، بحران‌ها، علاقه‌مندی‌ها و حقوق کودکان، این جوانه‌های زندگی و امیدهای آینده. کودکان در نقاط زیادی از دنیا در حالی اولین قربانی سیاست، فقر، خشونت و جنگ هستند
جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

جهان در آستانه‌ی بازچینش رقابت

محمدمهدی محمدی-رقابت‌پذیری در سال ۲۰۲۵ تنها یک رتبه‌بندی نیست، بلکه نمایی است از آنچه جهان به سمتش می‌رود: ثبات، شفافیت، و هوشمندی سیاست. کشورمان اگر بخواهد سهمی در آینده اقتصادی جهان داشته باشد، باید نه‌تنها در زمره بازیگران مهم این تغییر جهانی و همکار در سازمان های جدید بین اللملی قرار بگیرد، بلکه باید طراح مسیر خود با پایبندی به موازین و استراتژی های خود باشد. مسیری که از درون طراحی، اصلاح و اجرا می‌شود، نه از بیرون تحمیل.
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 05
کد خبر: ۶۷۳۴۷
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۷
به بهانه ی اجرای ناصر چشم آذر در تالار وحدت

نهان در میان خنیاگران بذله پوش

صدای تشویق حضار که بلند شد مردی از کنار صحنه به آهستگی به شوق تماشاگران پاسخ گفت. ظاهرش از وزانت میگفت و سکناتش از متانت .

  تدبیر24:  صدای تشویق حضار که بلند شد مردی از کنار صحنه به آهستگی به شوق تماشاگران پاسخ گفت. ظاهرش از وزانت میگفت و سکناتش از متانت .
 روی بیرون امر طوری بود که امید به شنیدن قطعاتی در حد و اندازه های باله فندق شکن چایکوفسکی میرفت  . پس از چندی صدای تشویق تماشاگران اندک اندک رو به خاموشی رفت .مرد پشت جایگاهش رو به روی پیانو قرار گرفت و آماده ی نواختن شد کلید اول را که فشرد سالن غرق در سکوت شد درخشش آلبوم تکرار نشدنی باران عشق را از سر گرفت ، پنجه پرتوانش روی کلید ها میرقصید و صدای سازش گاهی آدمی را به یاد آواز های حزن آلود فاختگان می انداخت و گاهی از شدت سرورآنچنان که تو گویی تمام کاستی ها و بی قراری های روزمره را به باد فراموشی می سپرد .مرد متین کلید ها را یکی پس از دیگری فتح میکرد و این نوید پدیدار شدن روزنه ای پر نور بود از گشایشی مقدس به دست خنیاگری چیره دست در شب های تاریک موسیقی این روزهای  ما ، احساس می شد این همان سوداگریست که روح و ذهنمان را بی گزند از میان راه های صعب العبورخنیاگران بذله پوش عبور میدهد . دنیایی در درون به جوشش می آمد که بغض بر گلو چیرگی مییافت باران عشقش بی امان بر سرمان میبارید بی آنکه شانه هایمان آب برخود کشیده باشد .
 
وقتی نوازندگان به او اضافه شدند تا او را در نواختن موسیقی فیلم هامون همراهی کنند دیگر نمیشد پایانی بر این شوکت متصور شد . اما
 
 
نگارنده درست غرق در چنین افکاری بود که صدای رعدی سهمگین از میان یکی از ساز ها شنیده شد پس از چندی ما بقی نوازندگان خود را هم آوای صدای اول کردند و رعد بزرگ و رسا غریدن گرفت ،همچون رویای حمید هامون تندبادی ضیافت نازک و ظریفمان را در نوردید هرچه بر سر سفره ی پر زرق و برق شنیدارمان بود لگدمال شد .
 
هیچ اورنگی مجال تنفس نیافت تنها امکان این بود که از میان گرد و غبار ها مرد متین و با وقار روی صحنه را دنبال کرد که در حال اجرای قطعه رعب آور خدای آسمون ها بود و خواننده ای که در میان همه بذله پوشان سر آمد بود فرصتی یافت تا به تاخت و تازشخصی خود بپردازد .
 
انگار مرد متین هم عظم جنگ و پیکار با روح بلند خود کرده بود.
 
عده ای از انتهای سالن خوانندگان دست چندمی را صدا میزدند و همگی متفق القول درخواست خوانش دوباره ی قطعه یاد شده را داشتند .
 
هر چه بود مردم به مراد دل خود رسیدند ،دیگر کنسرت هم رو به پایان بود .
 
پس از آن که خواننده میهمان بر دستان لرزان مرد متین بوسه میزد رو به تماشاگران کرد و گفت :
 
ناصرٍ ؟؟؟
 
و حاضرین همگی همزبان نام چشم آذر را بر زبان آوردند.
 
پس از آن حضار چنین قربانی ارزشمندی را پیشکش موسیقی مزلفی کردند که وارثان و قربانیان بسیاری داشته و خواهد داشت و سپس قربانی خود را بیش از پیش تشویق نمودند .
 
ناصر چشم آذر در انتها با صدایی نسبتا لرزان از تشریف فرمایی گروه سون هم تقدیر به عمل آورد و به همراه همراهانش که مشخص بود از اواسط قطعات دچار رخوت شده اند صحنه را ترک گفت .
 
گرچه که صدای تماشاچیان این بار فزون تر از ابتدای اجرا بود اما ناصر چشم آذر دیگر آن وزانت و متانت را نداشت .
منبع:55 انلاین
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: