ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
دوشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 21
کد خبر: ۶۷۴۸۵
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۴

شایعه های مهمل، در پایت را دو چندان کرد

   تدبیر24:همسر بهداد سلیمی دقایقی قبل متنی احساسی برای همسرش منتشر کرد. او نوشت: «قهرمان زندگی من، در شش ماه اخیر خانه دل ما پر از خلا و رویا و امید بود. عجب تضادی. تو مصدوم شدی. موجودی از جوهره بودن من و تو شکل و گرفت و شد دلیل شادی های روزهای کم نورمان. تو بودی و نبودی. اولین تجربه های مادری را تنهایی سپری کردم و سر سپرده صدایت شدم. هراس نبودنت و دردهایی که خبر از آمدن الهه عشق می داد عجب خوب با هم عجین شدند. 
شایعه های مهمل، در پایت را دو چندان کرد. دست به دست هم مچاله شان کردیم و یکضرب پرتاب شان کردیم به دورتر از مرزهای ریو. الهه عشق تو در روزهای گس دوری خبر از تولد می داد. سلین آمد و تو رفتی برای اردوهای بلند مدت. راستی بهدادم چه خوب که الهه عشق مان نوزاد است و یادش نمی ماند روزهای اول خنده و گریه هایش را بابایی نبود و ندید. پشت تلفن دلداریم دادی و بغض هایت را شنیدم، روی ذره ذره قلبم حسش کردم. اشک نریختم ولی گونه هایم خیس شد از دوریت. دردها را سرکوب کردی و با ایمان رفتی. رخسارت دلم را پاره پاره کرد و ژرفای زنانگی امانم نداد. سه چراغ سفید ثانیه ها چرخیدند و رقصیدند ولی ژوری چراغ ها را خاموش کرد. سحرگاه 27 مردادماه شاید به خاطر ناداوری های برای من و تو تاریک باشد ولی بلند شو عزیزترینم استوار و پابرجا برگرد و آینده را چراغانی کن. تو بدان همیشه قهرمان زندگی منی. مرد طلایی من، با تو رکورد تمام دوست داشتن ها را زده ام. 
طلوع آفتاب را به تماشا می نشینم و خدا را شکر می کنم سالم هستی. بیا که فاصله ها خنده از لبم ربوده. دارم تمام می شوم بیا. با آمدنت من و سلین را به خواب های طلایی بسپار.»
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: