کیمیا علیزاده دیروز تاریخ سازی کرد. کاری که او کرد را باید از نظر فنی ورزشی نویس ها و مختصصان آن حوزه تحلیل کنند. اما...
تدبیر24: محمدحسین نجاتی-آن چیزی که به چشم ما اجتماعی نویس ها می آید، ابعاد اجتماعی مدال اوست و آن چیزی که به چشم من می آید دو مدخل زیر است:
۱- در ایران ما بیشتر فعالان در حوزه های علمی را نخبه می دانیم و برگزیدگانی در حوزه های هنری، موسیقی، ورزشی و... را نخبه نمی دانیم. مثلا بهداد سلیمی را در حوزه ورزشی نخبه نمی دانیم، هادی ساعی را نخبه نمی دانیم، علی دایی را نخبه نمی دانیم، لیلا رجبی را نخبه نمی دانیم .
این اتفاق هم ریشه هایی از عدم آگاهی نسبت به دشواری فعالیت ورزشی آنها دارد و هم ریشه در تصور تک بعدی نسبت به تعریف نخبگی در جامعه ما. تصور کنید اکثر کشورهای دنیا نمایندگانی برای ورزش تکواندو دارند و به روش های بسیار علمی تر ورزشکارانی را در این رشته تربیت می کنند. بعد هم کسی مانند کیمیا علیزاده در فقر امکانات و توجهها، آنها را در اوج جوانی با نخبگی اش در حوزه ورزشی اش شکست می دهد و مصداق این تعریف از نخبگی می شود: نخبگان به معنای بخش برگزیدهای از یک جامعه است که از نظر قابلیتها یا تواناییها برتر از بقیه جامعه دانسته میشود.
۲- در این دوره المپیک، کاروان ایران مانند دوره های قبل مرتکب نخبه کشی های زیادی شد. نخبه کشی ای که هم دلایل بلند مدت و هم دلایل کوتاه مدت دارد. دلایل کوتاه مدت و فنی تر بر میگردد به تخصص دوستان ورزشی نویس و تحلیل های فنی آنها و اما اهداف بلند مدت که برخی از آنها رگه های اجتماعی دارند، می تواند به محروم بودن زنها از حضور در برخی محیط های ورزشی مربوط باشد. سالهاست که حرف از ورزش برای خیلی از زنان و دختران در محیط های سنتی حرف مگو شده و حالا که این فضا اندکی در ساختار های خانواده های سنتی شکسته است، ممنوعیت حضور آنها در محیط های ورزشی یکی از مانع های عجیب شده.
برنامه ریزی ها و ساختار های تاریخی هم باعث شده مردان در حوزه های ورزشی پر طرفدار مانند فوتبال، والیبال، کشتی، بسکتبال و... از امکانات و ظرفیت های بالاتری برخوردار باشند و حضور زنان در این رشته ها همیشه نه تنها با مشکلات جدی مواجه بوده، بلکه حضور آنها به عنوان تماشاگر نیز قدغن شده. این قدغن شدن فارغ از نداشتن امکانات برای حضور آنها، در رشته های ورزشی یک پیام نهفته دارد. اول اینکه حضور زنان در محیط های ورزشی حق آنهاست و بحثی در این باره وجود ندارد. اما دومین نکته اینکه زنان در فضای های ورزشی عمومی نمی توانند حاضر شود و این یک مشکل بزرگ برای آنها دارد. شاید خیلی از قهرمان های ورزشی با الهام گرفتن در همین فضاهای ورزشی تار و پود اهداف شان را بهم بافتند و سالها بعد قهرمان شوند و این اتفاق برای دختران و زنان ایرانی خیلی کمتر رقم و می خورد و شاید اصلا رقم نخورد و تا زمانی که حتی قهرمان یک رشته ورزشی هم شوند باز حق ورود در فضاهای الهام بخش ورزشی را ندارند.
تصور کنید کیمیا علیزاده یا هر دختر قهرمان اگر روزی بخواهد مسابقه تکواندو یکی از هم رشته های مرد خود را مشاهده کند، روزی دلش بخواهد به عنوان یک قهرمان مسابقه والیبال را تماشا کند، یا به استادیوم ۱۰۰ هزار نفری آزادی برود، چه می شود؟
پاسخ کوتاه است، کیمیا علیزاده قهرمانی است که مانند دختران و زنان این مملکت حق ورود به استادیوم را ندارد.