این تغییر نگاه به استفاده از ابزارهای رادیکال و فیزیکی علیه مراکز دیپلماتیک خارجی، نشانگر تغییر زاویه دید و ذایقه نخبگان حاکم، صاحبنظران و افکار عمومی ایران ...

تدبیر24: این روزها، تبلیغات و برنامهریزی اجرایی برای برگزاری مراسم سالگرد تسخیر سفارت آمریکا و به گروگانگرفتن شماری از دیپلماتهای آمریکایی در تهران، قویتر و پرسروصداتر از سالهای گذشته تدارک دیده شده است. در طول 34سالی که از حادثه 13آبان 1358 سپری شده تاکنون، بحثهای گوناگونی در همراهی، مخالفت یا قضاوتهای میانه در ارزیابی ایدئولوژیک و سیاسی ماجرا، به همراه زمینهها و تبعات آن ادامه دارد. این در حالی است که با انتشار اسناد رسمی و خصوصی داخلی و خارجی، خاطرات و یادماندهها و تحقیقات مختلف دانشگاهی و آثار جنجالی فراوانی در این مورد منتشر شده است. ولی این حجم انبوه منابع منتشرشده یا انتشارنیافته موجود، مانع ادامه طرح دیدگاههای کاملا متضاد و حتی متنافر در مورد حادثه گروگانگیری، نشده است. درس تجربه روزگار، جمع قابلتوجهی از صاحبنظران و سیاستورزان ایرانی و غربی را به جایی رسانده که نه میتوانند سیاستهای ایالات متحده در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی را مورد تایید کامل قرار دهند و نه قادرند تبعات گوناگون این حادثه را چه در اصل ماجرا و چه در ادامه، دولتیشدن و تبدیل آن به فوتبال سیاسی داخلی، بر سرنوشت کشور را نادیده انگارند. از منظر نقادی و ارزیابی تاریخی، قانعکردن همه منتقدان و مدافعان حادثه گروگانگیری چندان امکانپذیر نیست. دیدگاههای بسیاری از هر دو سوی ماجرا و نظرات میانه مطرح شده و خواهد شد. با توجه به حادثه دو سال قبل اشغال سفارت انگلیس در تهران که با وجود تلاش برخی رسانههای داخلی برای شبیهنمایی آن با حادثه 13آبان 1358 و قهرمانپروری، اسطورهسازی عاملان آن، در مدت کوتاهی هم بالاترین مقامات نظام و هم افکار عمومی داخلی کوچکترین همراهی با آن نشان نداده و حتی آن را محکوم ساختند. این تغییر نگاه به استفاده از ابزارهای رادیکال و فیزیکی علیه مراکز دیپلماتیک خارجی، نشانگر تغییر زاویه دید و ذایقه نخبگان حاکم، صاحبنظران و افکار عمومی ایران به این روش و منش واکنشی و معترضانه در زمانه حاضر است. هرچند محکومکردن و فاصلهگرفتن از عاملان اشغال سفارت بریتانیا در تهران، در کوتاهمدت موفق به مدیریت و کاهش لطمههای گوناگون ناشی از آن نشد، ولی در میانمدت توانست نشان دهد که ایران تمایلی به تداوم و تکرار این شیوه واکنش نداشته و یاد کرد حادثه 13آبان نیز در حد استفاده تبلیغی برای حلوفصل مناقشات جناحی داخلی و نشاندادن مخالفت سیاسی با روند کنونی تنشزدایی و عادیسازی روابط ایران و غرب تلقی میشود. در این میان، افراد، جریانها و گروههایی هم وجود دارند که سوای اختلافنظرات سیاسی و ایدئولوژیک، با انگیزههای مادی و بیتوجه به منافع ملی ایران به شدت نگران بهبود روابط ایران با جامعه بینالمللی و کاهش یا خاتمه سفره پرسود خود از تحریم و انزوای جهانی ایران و وجود بازارهای نامتعارف و اضطراری کشور در عرصه پولی و اقتصادی و پایانیافتن کسبوکار واسطههای پنهان داخلی و خارجی مکنده درآمدهای ملی ایران هستند و طبعا در این نوشته کوتاه، مجالی برای پرداختن به آن وجود ندارد. نگارنده تردیدی در نیات و انگیزههای مثبت بسیاری از عاملان و حامیان حادثه 13آبان 1358 ندارد. دلایل بسیاری برای درک خشم انقلابی عاملان و حامیان ماجرای 13آبان وجود دارد. دو مساله قابل بحث در اینجا، یکی بررسی تلاش برای دولتیکردن یک حادثه احتمالا خودجوش دانشجویی، اقناع عمومی نسبت به ضرورت پرهیز از تکرار این قبیل حوادث است. این دو نکته نشان میدهد باوجود یادکرد نوستالژیک 13آبان بهعنوان یک خاطره تابناک از سویی و تداوم استفاده ابزاری از آن بهعنوان فوتبال سیاسی داخلی، از سوی دیگر، تمایل چندانی به تکرار آن تجربه و قراردادن کشور در موقعیتی مشابه 444 روز حوادث پس از آن و تبعات همچنان جاری آن وجود ندارد.
سالهاست محققان و مورخان ما اذعان دارند که بریتانیا از دستکم سه سده قبل و آمریکا از یک سده قبل، برای پیشبرد اهداف و امیال و تثبیت منافع ملی خود در ایران از گروههای لابی، اتاقهای فکر، محققان جدی دانشگاهی و ابزارهای دیپلماسی مردممحور برای تاثیرگذاری، جریانسازی و فتح قلوب و اذهان مسوولان، سیاستورزان و افکار عمومی ایرانی بهره بردهاند. اگر این دیدگاه تاریخی مورد قبول باشد، باید این سوال جدی راهبردی را مطرح کرد که ما ایرانیان، از گذشته تا زمان حاضر، حتی برای مبارزه با آمریکا و سایر قدرتهای خارجی، چه گامهای جدی و عمیق مشابهی برای شناخت غرب و تاثیرگذاری بر حاکمان، نخبگان و افکار عمومی آن کشورها برداشتهایم یا خواهیم برداشت؟
مجید تفرشی . تاریخنگار و سندپژوه