تدبیر24:سيدمحمدعلی ابطحی در روزنامه اعتماد نوشت: بلانسبت حاج حسن آقاي خميني، من در چهلم حافظ اسد در بندر لاذقيه، دور از شهر دمشق كه قبرش در آنجا بود و مراسم رسمي گرفته بودند، سخنراني كردم. به زبان عربي. دليل بلا نسبت حسن آقا را بعدا ميگويم. حرف تو حرف است ديگر. آنجا در لاذقيه مراسم بزرگي بود كه از همه دنيا هيات رسمي آمده بودند. معروف بود كه بشار اسد چون تحصيلكرده خارج بوده، قرار است كه كلي تحولات روز آمد ايجاد كند. نوعي اصلاحات كه اگر انجام ميشد، اين كشورها به بهار عربي و پيامدهاي آن نياز نداشتند.
اينهمه آدم هم كشته نميشد. منطقه هم اينقدر ناامن نبود. حيف، سياستمداران جلوي چشم خودشان را ميبينند و دور دست راكمتر نگاه ميكنند. تناقضي كه بين بدنه حكومت چپ زده و تحت تاثير اتحاد جماهير شوروي حافظ اسد و تفكرات بشار آن روز وجود داشت، نگذاشت اين مساله تحقق يابد.
حافظاسد، پدر بشار كه طولاني رياست كرده بود، سياستمدار پيچيده و نسبتا مقبولي بود. نوعي كاريزما در شكل رفتار سياسياش بود. براي تشييعاش هم از همه جا آمده بودند. بشار هم بر خلاف برادرش كه قرار بود بعد از حافظ اسد، رييسجمهور شود و يك سال قبل از مرگ پدرش در تصادف مرد، خيلي مقبول نبود. براي جبران اين كار همان مشاوران توصيه كرده بودند كه قبر پدرش را ببرد دوردست در شهر خودشان دفن كنند كه شخصيت بشار تحت تاثير پدرش قرار نگيرد.
در آن مراسم من در سخنرانيام گفتم حافظ اسد، سياستمدار بزرگي بود ولي بشار اسد اضافه بر آن فرزند زمانه خودش هست و اين نياز دنياي جديد است. سال ۲۰۰۰ بود آن موقع.
بعد از سخنراني تنها موردي بود كه بشار از جايش بلند شد و گوينده را بغل كرد. واقعا براي خوشامد بشار نگفتم. ولي چه كنم كه خوشش آمد. اما بعدها معلوم شد كه زير سايه مديران حافظ اسد نميشود فرزند زمان خود ماند. در مثل مناقشه نيست. اين جمله را علما زياد به كار ميبرند. مفهومش اين است كه مثال ما از همه جهت مربوط به موضعي كه ميخواهيم به آن بپردازيم، نيست. در اينجا واقعا مصداق دارد.
هفته گذشته وقتي دعوت شدم به سميناري با نام حقوق مردم در حكومت ديني؛ اين سمينار توسط پژوهشكده امام خميني برگزار ميشد و محل آن مرقد امام بود. اسم سمينار را كه ديدم و متولي آن را كه حاج حسن آقاي خميني بود، حس خوبي به من دست داد. در اين شرايط كمتر كسي اين نوع نگاهها را به امام خميني(ره) و حكومت ديني دارد. معمولا در برنامههاي مختلف صدا و سيما يا بلندگوهاي رسمي، كمتر كسي به اين بخش از خصوصيات حكومت ديني ميپردازد. شايد عمدا تلاش ميشود امام و حكومت ديني را سمبل خشونت و بداخمي نشان دهند. در حالي كه انقلاب اسلامي بر اساس نگاه مردممحوري شكل گرفت.
حكومت ديني هم بر همين اساس بود. موفقيت امام و رهبري هم در توجه به مردم بود. اينكه بعد از اين مدت طولاني موضوعاتي كه براي بحث در حوزه رسمي توليت امام و مرقد ايشان انتخاب ميشود، بازگشت به حرفهايي است كه هم نياز جامعه امروزي است و هم شعارهاي انقلاب بوده است. مباحث سمينار خيلي مترقي بود. ولي با اينكه در مرقد امام برگزار شده بود، حتي يك خبر كوتاه هم در اخبار رسمي نيامد. البته دبير علمي اين سمينار هم كه آقاي خاتمي بود امكان حضور پيدا نكرد. من اين موضوعات را نشانه اين ميدانم كه حسن آقاي خميني كه ميپذيرد متولي اين مسائل شود، واقعا فرد انقلابي و دانشمندي است كه فرزند زمان خودش هست. بيآنكه بفهميم در چه زماني زندگي ميكنيم، نميتوانيم به هيچ موفقيتي دست يابيم.
ما بايد باور كنيم كه در عرصه سياست و فرهنگ وقتي موفقيم كه لجبازي و جناحبندي، تعيينكننده ديدگاههاي ما نباشد. نه لج كردن با حكومت و نديدن كارهاي خوب آنها ميتواند به سربلندي كشور كمك كند و نه ناديده گرفتن تلاشهاي ديگراني كه ممكن است قرائت رسمي را بهطور كامل نپذيرند اما كارهايي ميكنند كه براي نياز واقعي دينداري مردم مفيد است.
مراكز علمي حكومتي و انديشكدهها وصدا وسيما بايد فهرستي از سوالات مبنايي واقعي مردم را پيدا كنند و در اين دوراني كه همه مخاطب همه هستند، براي آنها جواب تهيه كنند. همه اگر تلاش كنيم مخاطبان انقلاب و حكومت را زياد كنيم، هنر كردهايم. اين موضوعات مثل حقوق مردم در حكومت ديني و هرموضوع ديگري كه بتواند نشان دهد با اتكا به مردم ميشود حكومت كرد، به نفع كشور است و به نفع انقلاب و رهبري معظم آن. حيف دلسوزان، كم و متملقان زياد شدهاند.