این روزها چند موضوع و چند زمان و چند افق در یکدیگر تنیدهاند یا در مجاورت هم قرار گرفتند. از یک سو مذاکرات ایران و غرب در تداوم است، از سویی دیگر در آستانه «محرّم» واقع شدهایم که اگر تمام شود، تازه شهرالله «صفر» از راه خواهد رسید، گویی شورشی نو در خلق عالم است، وانگهی سالگشت فتحالفتوح تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران، با ادبیات نو پدید مقاومت اروپائیان در برابر جاسوسی آمریکا در دولت – ملت اروپا قرین شده است. از دیگر سو انزجار از آمریکا در جهان و نزد شرکای این دولت در حالی اوج گرفته است که طایفه شبه روشنفکری جامعه ایران با صدور نامهها و بیانیههایی خواستار لغو شعار ملی مرگ بر آمریکا و برچیده شدن مراسمات مترقیانه سیزدهم آبان و نیز تحریم حضور دولت مردان و سیاستمداران در این آیینها شدند؛ پیشنهادی که مورد پسند بعضی سیاستمداران نیز قرار گرفت.
به نظر میرسد صرفنظر از نظریه فلسفه تاریخی و فرازمانی و فرامکانی "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" و آیینهای مذهبی – انقلابی ملت ما، جریان شبه روشنفکری سکولار ایران با برخی سیاستمداران تکنوکرات، هم سخنیها و مجادلههایی سخت در لایههای پنهان آغاز کرده که یادداشتهای پیشروی، آن را در قالب گفتارهای نمادین "روشنفکر" و "سیاستمدار" به تصویر کشیده است،؛ مجادله و گفتوگویی که به رغم نمادین بودن آن بعضا به شکلی واقعی و در زیست بوم فکری ایشان در زمانها و دولتهای مختلف اظهار شد و یا جزوی از احساسات رمانتیک این قبیله به حساب میآید.
روشنفکر: آقای سیاستمدار! ممکنه حرف خانم وندی شرمن درباره آمیختگی ژن ایرانی با خدعه و فریب اندکی نژادپرستانه باشد، اما این ژن حتما در دوران ماقبل مدرن سرشته شده و تا این سرشت را مدرن نکنید، نخواهید توانست بر این ملت فرمان برانید. از اجداد طاهرین ما حضرت آگوست کنت گفته بود که دوران "ربانی" و "فلسفی" به سر آمده و دوران تجربه و عقل است اما شما کماکان بجای دولت تجربی و دولت عقل در حال و هوای دولت دینی و دولت ربانی هستید.
سیاستمدار: خب! مردم ایران را یک شبه نمیشود از دیانت و آیین شان جدا کرد. این مردم، مردم حساس و دینداری هستند. کمتر کسانی هستند که امروزه کارکرد دین را قبول نداشته باشند. فکر نمیکنی که نمیشود درباره دین ایرانیها با مدل مارکس و فروید و هولباخ حرف زد.
روشنفکر: با این اعتقادات ارتجاعی پس تا وقتی که به آیین توسعه و نوسازی و اصول مدرنیزاسیون توجه نکنید بنا به قول پیامبر عظیمالشأن ما "ماکسوبر" در چنین جامعه اسطورهمند و افسونزدهای منتظر کنشهای غیرعقلانی باشید و مهمتر از همه چندین خمینی(ره) ظهور خواهند کرد که بجای مشارکت مدنی با فرّه ایزدی و نیروی کاریز ما، جامعه را مسحور کرده و به دنبال خود گسیل نماید.
سیاستمدار: این مسائل چه ربطی به گفتوگوی ما و مذاکره با آمریکا دارد. ما هم در رسیدن به جامعه مدنی با شما همسخن هستیم.
روشنفکر: شما دستور دادید بیلبوردهای ضد آمریکایی را از پایتخت جمع کنند اما میخواستم بگویم چه فایده، چند روز دیگر محرّم خواهد آمد و شعارهای هیهات منّاالذّله 1400 سال پیش را دوباره بر در و دیوار این شهر نصب میکنید، دوباره "معاویه" و "یزید" را بازسازی میکنید و تمثّل و تجسّم آن را در رؤسای جمهور آمریکا، انگلیس و فرانسه و ... به افکار عمومی بازآفرینی میکنید. باید به تغییرات اساسی فکر کنید. باید بینش خود را اصلاح کنید. جهانبینی ملّت و نظام معیوب است چون شعارها، تولیدشده ایدئولوژیها است.
سیاستمدار: اگر پیشتر برخی از متفکرین غرب درباره انقلاب مردم ایران این قدر گزافهگویی نمیکردند تا حالا قدرت و سیاست ما هم سکولار بود! آنها گفتند انقلاب ایرانیها، خدا را زنده کرد و دوباره به جامعه و امور اجتماعی کشانید.
برو حرفهای میشل فوکو را مطالعه کن! اصلا جک گلدستون تا قبل از انقلاب مردم ایران، گفت که انقلابات سه دسته بیشتر نیستند. امّا بعدها همه دیدند نوع چهارمی هم پدید آمد. شما که درباره محرّم و شعارهای امام حسین(ع) اینگونه میگویید فراموش نکنید خانم اسکاچپول هم مخالف نظر شما است چون پس از تألیف کتاب اول خود درباره انقلابهای جهان،اظهارات خود را درباره پیروزی انقلاب ایرانیان تصحیح کرد و هسته مرکزی قیام مردم را امامت شیعی، شعارهای امام حسین(ع) و آرمان مهدویت ذکر کرد. پس شما هم که به اگوست کنت اقتدا کردید، دیدید که به رغم وعده او در عبور بشریت از افق زمانههای ربانیّت و فلسفه، باز ایرانی دنبال دولت مهدوی (عج) است.
روشفکر: شما میخواهید به منافع ملی و رفاه و دموکراسی برسید یا نه؟ شما چرا فریب آدمهای فاسدالاخلاقی مثل فوکو را میخورید. من حتی قائلم: «اینکه مارکس میگوید دین افیون تودههاست تنها بخشی از حقیقت است." من میگویم در حکومتهای دینی نه تنها دین افیون تودهها که افیون حکومتها نیز است! معضله شما تلفیق دیانت و سیاست است.
سیاستمدار: ما بارها گفتهایم که نمیشود تا آخر انقلابی ماند و باید به فکر سازندگی باشیم. ما حتی مک فارلین را به سوی تهران کشاندیم وانگهی گفتیم تا مذاکره مستقیم را تدارک کنند، ما گفتیم نباید با دنیا سر جنگ داشته باشیم و همچنین مکررا هم هشدار دادیم باید بین حمایت از نهضتهای آزادیبخش و قیامهای ملی دیگر کشورها، به فکر ایران و ایرانی باشیم. ما حتی گفتهایم که بیاییم همه با هم اول مدرن شویم و توسعه یابیم و بعدا عدالت را پیگیری کنیم. اما تندروها نگذاشتند! تندروها میگویند این همه شهید دادیم، انقلاب کردیم، جنگیدیم، نفت داریم، ما میتوانیم و ما منابع داریم پس باید مطابق با فرهنگ خودمان تأسیسات تمدنی ایجاد کنیم، خب این کار، کار سخت و طاقتفرسایی است.
روشنفکر: چه فایده! رهبری کاریزمائیک هواپیمای مک فارلین را از آسمان برگرداند، کار را ما با دانشجویانمان کردیم که دو سال قبل آمدیم وسط خیابان فریاد کردیم؛ نه غزّه و نه لبنان، جانم فدای ایران! مهم این است که بدانید، اگر شما میخواهید مدرن شوید باید لوازم آن را بپذیرید. «دوران مدرن، دوران حکومت و رهبری عقل است و دین باید به عرصه زندگی خصوصی بازگردد، رهبری ائمه و پیامبر(ص) هم بخاطر آن بود که هنوز مردم آن زمان، عقل را مرجع استناد خود قرار نداده بودند». «در تاریخ جدید خدایی که مومن کشف میکند ممکن است با خدایی که گذشتگان کشف و تجربه میکردند متفاوت باشد».
سیاستمدار: ببینید! شما با این روش، اساس نوسازی و توسعه را در ایران به عقب خواهید راند. ما باید البته در پرتو تجربه بشری با هم به پیش برویم و در این راه باید دینداری مردم را هم پاس داشت و اگرنه پروژه مدرنیزاسیون در ایران ناتمام خواهد ماند و کماکان تندروها! از دین مردم سوءاستفاده خواهند کرد.
روشنفکر: ما برای حصول به عالم مدرنیسم و زندگی مشترک در نظام جهانی برنامه داریم اما شما سیاستمداران از ما حمایت نمیکنید. همین چند روز قبل با شجاعت در روزنامهمان درباره غدیر و امامت نوشتیم که اینها فقط الگوی ایمانی ما هستند و نباید آنها را در حوزه سیاست وارد کرد. زیرا سیاست یک امر جزیی و بشری است در حالیکه نبوت و امامت یک موضوع مقدس و کلی است. وانگهی همو که الان دست جامعه روشنفکری ما از او کوتاه است به صراحت این نکات را گفته بود، اما عدم حمایت شما باعث شد در خارج از کشور سکنی گزیند.
سیاستمدار: مگر او به چه چیزی اشاره کرده بود؟
روشنفکر: اگر از همان سالها که او گفته بود «متن زیارت عاشورا که برای امام حسین(ع) تدوین شده مملو از خشونت است و از همان سالها که خصائص خشونتگرایانه عوام و علمای شیعه را افشا کرده بود جدی میگرفتند و طی بخشنامهای زیارت عاشورا را ممنوع میکردید الان به راحتی میشد مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس را از سطح خیابانها جمع کرد. اصلا مشکل ما این است که هنوز سیاست خارجی ما در میان توده و در خیابانها تدوین میشود، مردم ما با غرب مشکلی ندارند. ایرانیان از این زندگی فقط یخچال خوب و هواپیمای خوب میخواهند».
سیاستمدار: لابد از همانی صحبت میکنید که قرآن را وحی نمیداند.
روشنفکر: بله! کی گفته قرآن وحیانی است! «قرآن قابل نقد علمی و تجربی است» عصر، عصر ماشین است. عصر تکنولوژی است. بقول دوستمان که متاسفانه ایشان هم در دسترس نیست و در ینگه دنیا تشریف دارند؛ «یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی(ع) این سخن را گفته پس درست است اما امروز عیسی(ع) که سهل است خود خدا هم حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد، نخواهند پذیرفت! امروز خدا در جامعه هیچ کاره است، همه کاره مردمند!»
سیاستمدار: اشتباه شما این است که خدا را هم نادیده میگیرید مثل دیگر دوستتان که گفته بود «اگر اعتراضات قانونی باشد حتی علیه خدا هم میشود تظاهرات کرد؟»
روشنفکر: چرا فکر میکنید این حرف، نادرست است! به نظر ما «در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است متأسفانه فقهای ما اطلاعات برون دینی ندارند و متوجه این نکات نیستند. به قول آن دوست فرهیختهام که در ردّ تقلید از فقیهان نوشته بود" وقت آن رسیده است که نهاد مذهب از نهاد حکومتی جدا شود."
سیاستمدار: شما با ذکر این حرفها که مربوط به مسیحیت و تاریخ اروپا است کار ما را سخت میکنید و بهانه دست تندروها میدهید.
روشنفکر: به هر حال شما نمیتوانید از تحریمها رهایی پیدا کنید؛ تا وقتی که ایدئولوژی شما را محّرم و صفر تعیین میکند، تا وقتی که آمریکا را یزید زمان معرفی کنید و شمر را موشهدایان و نتانیاهو؛ در حالیکه «فرهنگ شهادت و عاشورا خشونتآفرین است زیرا اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان میشود.« علاوه بر این؛ من هم قائلم خشونت فرزند خشونت است. پیامبر(ص) در بدر و حنین و علی(ع) در جمل شمشیر زد اما آیا جنگهای جبهه حق علیه باطل پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه ندارد؟ خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوههایی جز خشونت بار نمیآورد، هیچ کس حق ندارد به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل میداند دست به خشونت بزند»!
سیاستمدار: درست است که ما میخواهیم با دنیا رابطه داشته باشیم اما شما لااقل یک بار اظهارات گاندی، تئوریسین انقلاب غیر خشن با راهبرد مبارزه منفی او علیه انگلیسیها پیرامون امام حسین(ع) را مطالعه کن تا ببینی امام حسین(ع) چه خصال نیکو، انسانی و شریفی دارد که حتّی گاندی را آموزگار انقلاب خود اعلام کرده است.
روشنفکر: «تراژدی حسین بن علی(ع) به مثابه تراژدی آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است»! شما اگر امام حسین(ع) را از مسائل تراژیک به سمت امور اجتماعی و سیاسی ببرید و مدام بگید «ما مردم گریه سیاسی هستیم» ناگزیر خواهید بود علیه آمریکا و اسرائیل شعار دهید. لااقل بخشنامه صادر کنید تا این مداحان متحجّر و بیسواد و روضهخوانها و سخنرانان به دنبال بازسازی یزید و معاویه زمان نباشند، یزید هرچه بود، مرد و تمام شد.
سیاستمدار: من از این گفتوگو و مجادله با شما دریافتم که شما میخواهید پیامبران و امامان ما را حذف کنید و دین و پیامبران جدیدی بیاورید، در حالیکه مردم ایران عمیقا مذهبی و دیندار هستند. چند سال قبل مهندس، تهران را فتح کرده بود که ناگهان شما و جماعتی از بهاییها و ملحدین به خیمههای عزای امام حسین(ع) حمله کردید، ناگهان ورق برگشت و مهندس و شیخ شدند منفور ملت! الان هم پروژه شما با ما کاری کرد که هر جا سخن آغاز کنیم و درباره مصالحه و مذاکره و رابطه با آمریکا سخن میگوییم، مردم یکپارچه علیه ما شعار میدهند.
روشنفکر: باز حرف من همانی است که گفتم، این جامعه دینی و سنّتی باید دگرگون شود، جمهوری اسلامی دارای تناقض ذاتی است. جمهوری امری مدرن و اسلام امری ماقبل مدرن است. با ضوابط اسلامی و با نمادهای تاریخی محرم و صفر نمیشود با دنیای جدید پیوند برقرار کرد. ما قبلا نیز در کتاب مبانی و مستندات نظری برنامه چهارم توسعه گفته بودیم که باید از ارمانخواهی دست کشید، باید هژمونی آمریکا و نظم نوین جهانی را به رسمیت شناخت و از حمایت فلسطین دست کشید اما ما را به باد دشنام و انتقاد گرفتند و دولت وقت با اینکه مطابق میل ما عمل میکرد اما کمکم دچار انفعال شد و به عقبنشینی وادار شد. الان هم به شما توصیه میکنم به آمریکا دشنام ندهید و پرچم او را آتش نزنید و به هیچ دولتمردی اجازه ندهید در مراسمات ضد آمریکایی شرکت کند. من هم از خودم شروع کردم وقتی دانشجویان پرچم آمریکا را در زیر پای درب ورودی دانشکده نقاشی کردند تا هر که وارد میشود از روی آن رد شود من اما وقتی به آنجا میرسم از روی پرچم شروع به پریدن میکنم. چون مثل دوستانم در نهضت آزادی معتقدم آمریکا قوی است و ما باید از مقابل آنها فرار کنیم، چون دنیا، دنیای اقویا و پلنگان است و ما باید نقش آهو را در مقابل آنها بازی کنیم. به قول دوستمان که سابقا چریک بود: «تمام کسانی که با حمله آمریکا به هر نقطه جهان مخالفند در صورت رخداد آن از هر کاری عاجزند و عقل سیلم حکم نمیکند یک کشور جهان سومی در مقابل آمریکا بایستد»
سیاستمدار: به هر حال محرم و صفر را که نمی شود از ایرانیها گرفت، گیرم که دستور دادیم بیلبورهای ضد آمریکا جمع شد و کارگزاران به مراسمات ضد آمریکایی نرفتند اما مگر می شود مثل محمدرضا شاه عمل کنیم که میگفت سخنرانان و مردم علیه آمریکا و اسرائیل سخن نگویند. راستش را بخواهی گویا تقدیر و شانس هم با ایرانیان ضد آمریکایی است. همین موقع که ما در حال مذاکرهایم و قدری خوشبین هم بودیم، گوشهای از بیصداقتی آمریکاییها ظاهر شد. بیصداقتی از این بیشتر که آنها حتّی در اروپا و علیه شرکای خود هم لانه جاسوسی دارند و مکالمات امثال مرکل و دهها میلیون شهروند اروپایی را استراق سمع میکنند. به همین سادگی حرف مردم تعبیر شد. ذوقزدگی شما و عجله ما کار دست ملت میدهد. به هرحال آنها (آمریکاییها) خودشان گفتند در کودتای 28 مرداد نقش داشتند. حتی یک عذرخواهی هم نکردند، خسارت ندادند، اموال ما را بلوکه کردند، اینهمه تحریمهای ظالمانه 30 ساله، دست آخر هم که گفتند بصورتی ژنتیکی فریبکار هستیم!
...و این چنین، گفتوگو و مجادله روشنفکر سکولار با سیاستمدار تکنوکرات و غیر انقلابی ما دور از چشم مردم در جریان است و دویست سال است که این گفتوگوها بدون پیوستگی با ملت تداوم دارد و هیچگاه به «گفتار زمان» تبدیل نشده است.
گفتمان (دیسکورس) زمان، امام حسین(ع) است؛ چه اینکه به قول علامه شهید مطهری(ره) با اینکه نوعیت انسان ثابت است و انسان در حال رشد اما به رغم خواست روشنفکر سکولار و سیاستمدار غیر انقلابی، هیچگاه ملاک اباذری و ملاک ابوالفضلی در تاریخ تغییر نخواهد کرد،؛ گو اینکه همین فلسفه تاریخ به ما آموخته است که رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است؛ به راستی آیا سرشت گرگها در هستی تغییر خواهد کرد. در فرض مذکور که گرگ، گرگی نکند اما روشنفکران و سیاستمداران بدانند که آن موجود دیگر گرگ نخواهد بود.