چه هیلاری كلینتون و چه دونالد ترامپ بر مسند قدرت در آمریكا بنشینند به نظر میرسد كه سیاست خارجی این كشور به خانهتكانی جدی نیاز دارد.
تدبیر24: چه هیلاری كلینتون و چه دونالد ترامپ بر مسند قدرت در آمریكا بنشینند به نظر میرسد كه سیاست خارجی این كشور به خانهتكانی جدی نیاز دارد. واشنگتن باید دست از تلاش برای تغییر بازیگران در منطقه خاورمیانه با توسل به گزینه نظامی و دخالت مستقیم یا غیرمستقیم نظامی بردارد و تمركز خود را بر مبارزه با حامیان تروریستها و جریانهای افراطی قرار دهد.
به گزارش اعتماد، كمتر از ١٥ روز دیگر تا انتخابات ریاستجمهوری آمریكا زمان باقی است اما جز هیاهوهای تبلیغاتی و تلاش برای ربودن آخرین آرا تحول دندانگیری از تیمهای دو طرف مخابره نمیشود.
هیلاری كلینتون، نخستین نامزد زن انتخابات ریاستجمهوری كه به مرحله نهایی راه پیدا كرده است و دونالد ترامپ، نامزد نامتعارف جمهوریخواهان هركدام خود را برنده این ماراتن میدانند و به نظر میرسد كه در پشت پرده، پروسه تعیین چهرههای كابینه آغاز شده است اما اندك اطلاعاتی در خصوص چند و چون این روند یا چهرههایی كه احتمالا به كاخ سفید و دولت آتی دعوت میشوند در اختیار نیست.
همهچیز در حد گمانهزنی باقی مانده است اما وضعیت پیرامون هیلاری كلینتون، نامزد دموكراتها شفافتر از وضعیت جمهوریخواهان است. چرخه پیرامونی هیلاری كلینتون تمام تلاش خود را میكند تا تماسها با گزینههایی كه ممكن است به كاخ سفید یا كابینه دعوت شوند مخفی باقی بماند. با اینهمه تمام این مخفیكاریها مانع از گمانهزنیها در این خصوص نمیشود. مهمترین مناصب كلیدی كه گمانهزنیهایی در خصوص آن صورت میگیرد به پستهای نماینده آمریكا در سازمان ملل، وزیر امور خارجه، مشاور امنیت ملی و وزیر دفاع بازمیگردد.
در چندماه گذشته برخی چهرههای سیاسی هم گمانهزنیهای خود در خصوص هویت نامزدهای این پستها در صورت پیروزی هیلاری كلینتون را علنی كردهاند و به عنوان مثال بارنی فرانك كه از دموكراتهای سابق مجلس نمایندگان است به جوبایدن، معاون اول باراك اوباما، رئیسجمهور آمریكا پیشنهاد كرده است كه عنوان وزیر دفاع كابینه هیلاری كلینتون را بپذیرد و این در حالی است كه برخی منابع میگویند جو بایدن از گزینههای مدنظر برای وزارت امور خارجه است كه البته با توجه به شرایط بایدن این احتمال چندان قوی به نظر نمیرسد.
با وجود آنكه بیشك بحثها و رایزنیها در این خصوص آغاز شده و شاید هم در مواردی به نتیجه رسیده است اما بحثهای انگشتشماری در ملأعام مطرح میشود و این تنها مشاوران هیلاری كلینتون هستند كه احتمالهایی را مطرح میكنند. دموكراتها پیشبینیهای محتاطانهای انجام میدهند و البته كه تا حدودی هم از شنیدن برخی اسامی كه گفته میشود رایزنیهایی با آنها صورت گرفته است خشمگین یا عصبانی میشوند. لیست اندكاندك باید جمع و جور شده باشد و البته تا حدودی هم قطعا اسامی از شعارهایی كه در زمان انتخابات داده میشود فاصله میگیرد.
هیلاری كلینتون پیش از این وعده داده بود كه حداقل ٥٠ درصد از اعضای كابینه وی را زنان تشكیل دهند و البته صرفا پستهای كلیدی را میان دموكراتها قسمت نكند. از سوی دیگر در شرایطی كه وی بخواهد گزینههای اصلی را از دموكراتها هم انتخاب كند، یافتن گزینههای دموكرات كاركشته برای تمام این مناصب آسان نخواهد بود و شاید هم وی نتواند كابینهای به حد و اندازه كابینه نخست باراك اوباما یا جورج بوش پسر از خبرههای حاضر در صحنه سیاسی آمریكا انتخاب كند.
برخی از منابع آمریكایی مانند پولیتیكو مینویسند كه هیلاری كلینتون به شكل سنتی به سمت افرادی گرایش دارد كه سابقه كار طولانی با آنها را در پرونده خود دارد و البته در برخی حوزهها هم هیلاری مجبور است چهرههایی را انتخاب كند كه در ادامه دادن مسیر طی شده توسط باراك اوباما در هشت سال گذشته با وی همراه باشند. شاید این محدودیت برای دونالد ترامپ در صورتی كه به ریاستجمهوری برسد، وجود نداشته باشد چرا كه وی میتواند به راحتی و بدون ملاحظههای حزبی افرادی را انتخاب كند كه رویهای كاملا متفاوت با باراك اوباما دارند.
از ورود هیلاری تا حذر ترامپ
برای مخاطبی كه در ایران نشسته است و تحولات انتخاباتی آمریكا را پیگیری میكند، مهمترین سوال این است كه چه كسی به جای جان كری، وزیر امور خارجه فعلی خواهد نشست؟ در قاره سبز نیز سیاستمداران اروپایی در مرحله اولیه نگران روی كار آمدن ترامپ هستند و پس از آن هم نگران اینكه فردی كه حتی در كابینه هیلاری كلینتون آرامتر عنوان وزیر امور خارجه را به خود اختصاص میدهد چه خط و مشیای خواهد داشت و آیا دستاوردهای اوباما در حوزه سیاست خارجی را حفظ میكند؟ در مقطع فعلی نگارش این متن به نظر میرسد كه میتوان شانس هیلاری كلینتون برای پیروزی را بیشتر از دونالد ترامپ دانست اما عواملی وجود دارد كه در چند روز آینده میتواند بازی را به نفع ترامپ تغییر دهد: ١- بیماری هیلاری كلینتون ٢- افشاگریهای جدید علیه هیلاری ٣- عملیات تروریستی قوی داخل آمریكا ٤- درگیری مستقیم نظامی آمریكا.
دونالد ترامپ در شرایطی كه برخلاف مسیر پیشبینی شده در نظرسنجیها و برآوردهای كلی از فضای عمومی آمریكا بتواند ردای ریاستجمهوری را بر شانه بیندازد، بسیار غیرقابل پیشبینی عمل خواهد كرد. ترامپ خواهان انزواگرایی آمریكا در بسیاری از حوزهها است و از همین رو به بستن و دیواركشی اطراف مرزها متمایل است. اول آمریكا، دوم آمریكا و سوم هم آمریكا سیاستی است كه نامزد جمهوریخواهان به شكل متفاوتی از آن حمایت میكند.
نگاه ترامپ با نگاه سنتی جمهوریخواهان در عرصه سیاست خارجی بسیار متفاوت است و به زبان ساده گفته میشود كه وی نگاه تجاری و دلالگونه به مسائل دارد. این در حالی است كه سابقه چنین نگاههایی به مسائل سیاست خارجی در تاریخ سیاسی آمریكا بیسابقه است. ترامپ در بسیاری از پروندهها لحن و رویكرد تندی را حداقل در روزهای شعارهای انتخاباتی مطرح میكند و به عنوان مثال به صراحت میگوید كه خواهان جنگ اقتصادی با چین یا متلاطم كردن فضای اقتصادی این كشور است.
هیلاری كلینتون اما مواضع مشخصتری دارد. حضور وی در وزارت امور خارجه دولت نخست باراك اوباما از سیاستهای وی در این حوزه پردهبرداری كرد. بسیاری میگویند كه هیلاری از همسرش بیل كلینتون در حوزه سیاست خارجی تندتر است. زنی كه از درگیری نظامی ابایی ندارد و جنگ برای او فعل چندان حرامی به حساب نمیآید.
هیلاری به صراحت مشخص كرده است كه در مقام مقایسه با اوباما آمادگی بیشتری برای حمله نظامی دارد. هرچند كه دولت اوباما تلاش كرد در هشت سال گذشته سیاستهای نظامی خود را جز به ضرورت تغییر ندهد و همچنان سربازان آمریكایی را از میدانهای مستقیم نبرد دور نگاه دارد اما هیلاری كلینتون به عنوان مثال در یك مورد از اوباما سوال میكند كه چرا با وجود استفاده از سلاحهای شیمیایی در سوریه كه قبلا گفته میشد خط قرمز آمریكا است، دست به سلاح نشد؟
هیلاری كلینتون را در حوزه سیاست خارجی، رییسجمهوری تندخو میدانند و البته اطرافیان وی میگویند كه میتوان صفت aggressive را برای رفتارهای وی در عالم سیاست به كار برد. وی به صراحت از سیاست گسترش ناتو حمایت میكند، ضدیت جدی با روسیه ولادیمیر پوتین دارد و حتی در برخی محافل از رییسجمهور روسیه با عنوان دیكتاتور نام برده است.
از این منظر هیلاری به راستگراترین فرد در حزب دموكرات شهرت دارد و حتی برخی تحلیلگران میگویند كه نگاه وی در حوزه سیاست خارجی به جورج بوش پدر نزدیكتر است تا باراك اوبامای هم حزبش. در كلیت بحث باید گفت كه اگر دونالد ترامپ برنده میدان باشد حرف چندانی در حوزه سیاست خارجی ندارد اما كلینتون در حوزه سیاست خارجی خود را صاحبفكر و سبك میداند و همین مساله موجب میشود كه وی ورود تمام عیاری به پروندههای این زیرمجموعه داشته باشد.
چه با هیلاری چه با دونالد، از تغییرات سینوسی خبری نیست
هیلاری كلینتون در مساله مواجهه با ایران در برخی موارد شبیه به اوباما و در اكثر موارد در مسیر مخالف با وی گام برخواهد داشت. اگر برجام اولویت اصلی برآورد سیاست هیلاری مقابل ایران باشد، باید گفت كه وی برنامه جامع اقدام مشترك را اجرا خواهد كرد اما تعهد وی به كانال ایجاد شده با ایران صرفا به همین اجرای برجام محدود خواهد شد و به گفته كارشناسان وی حاضر نیست قدمی بیش از برجام بردارد.
در خصوص چند و چون اجرای برجام هم هیلاری كلینتون مانند دولت باراك اوباما رفتار نخواهد كرد كه وزیر امور خارجهاش را راهی اروپا و سایر كشورها كرده و رایزنی با بانكها برای بازگشت به ایران را كلید بزند. هرچند كه این رفتارهای جان كری نیز بیشتر رنگ و بوی ژست برای نمایش تلاشهای آمریكا را داشت اما در دولت هیلاری كلینتون از این اقدامها خبری نخواهد بود.
هیلاری اگر به كاخ سفید راه پیدا كند هرچند با تهران وارد درگیری لفظی در خصوص اجرای برجام نخواهد شد اما به هرحال رویكرد وی در برابر تهران تهاجمیتر خواهد بود و در سایه این رویكرد هم مسائل منطقهای و اختلافهای حقوق بشری خوراك اصلی هیلاری كلینتون خواهند بود. هرچند كه ایران در تمامی دولتهای روی كار آمده در آمریكا متهم به فعالیتهای مخرب در منطقه شده است اما هیلاری كلینتون بیش از باراك اوباما در این خصوص صحبت خواهد كرد و شاید سیاست وی در این مقوله تنها به حرف نیز خلاصه نشود.
هیلاری كلینتون تمام تلاش خود را به كار خواهد گرفت تا تحریمهای بیشتر غیربرجامی را علیه ایران اعمال كند. در زمان جورج بوش جمهوریخواه، وی توانست اجماعسازی علیه برنامه هستهای ایران شكل بدهد و در سایه آن اروپا، آمریكا و برخی كشورهای منطقهای به انضمام رژیم صهیونیستی پروژه تحریمهای چندگانه ایران را پیش بردند. همین سیاست در دولت نخست باراك اوباما هم ادامه پیدا كرد و برجام در واپسین سال حضور وی در قدرت بود كه به ثمر رسید و به نخستین كانال مذاكرات مستقیم و علنی ایران و آمریكا بدل شد.
كلینتون در صورت راه یابی به كاخ سفید تمام تلاش خود را به كار میگیرد كه علیه ایران اجماعسازی را مدیریت كند و البته اینبار بهانهها فعالیتهای منطقهای ایران، آزمایشهای موشكی یا اختلافهای حقوق بشری خواهد بود. هیلاری كلینتون كه در ایمیلهای منتشر شده از وی میزان خصومت او با نظام جمهوری اسلامی ایران هویدا است، تلاش خواهد كرد پروژه امنیتیسازی ایران را پیش ببرد كه البته برخی تحلیلگران میگویند با توجه به فضای منطقهای و نیازهایی كه اروپا به ایران برای تامین امنیت دارد این امر محقق نخواهد شد.
در قضیه حقوق بشر نیز دو نگاه وجود دارد كه یكی از آنها سوار بر این حقیقت است كه رویكرد اروپا در قبال ایران پسابرجام رویكرد حقوق بشری نیست و قاره سبزنشینها ترجیح میدهند در این مقوله با ایران كجدارومریز رفتار كنند و حتی در صورت تلاشهای هیلاری كلینتون به جلب اجماع در این قضیه نیز تهدیدی از این منظر ایران را هدف قرار نخواهد داد. این دیدگاه اصرار دارد كه اروپا در روزهای پسابرجام به دنبال كارهای اقتصادی با ایران است و به همین دلیل ترجیح میدهد در خصوص مقوله حقوق بشر به سمت امنیتیسازی مجدد پرونده ایران گام برندارد.
ترامپ به خصوص در مورد ایران جز چند جمله كلیشهای كه چند بار هم آنها را تكرار كرده است مانند لزوم مذاكره مجدد در خصوص برجام یا فعالیتهای منطقهای ایران، ركورددار نظرات متفاوت نیست. با اینهمه گفته میشود كه عنصر غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ در مواجهه با ایران بیشتر نمودار میشود. برخی از تحلیلگران میگویند كه همین دو عامل غیرقابل پیشبینیبودن ترامپ و موضعگیریهای پوپولیستی او كه احتمالا در سیاست خارجی هم جلوه پیدا خواهد كرد او را به گزینه نامناسبی برای ایران بدل میكند. برخی از منابع میگویند كه احتمالا ترامپ به دلیل كاركشته نبودن در حوزه سیاست خارجی همان سیاست سنتی جمهوریخواهان در قبال ایران را طی خواهد كرد و به طور كلی پروندههای سیاست خارجی را به تیم یا افراد دیگری واگذار كند و شخصا چندان در آن وارد نشود.
هرچند كه سخن از كدام نامزد برای ایران بهتر است زیاد در رسانههای داخلی مطرح شده است اما نباید از این نكته غافل بود كه برخی از سیاستهای آمریكا به خصوص در منطقه خاورمیانه كلان و ثابت است و با مولفههای افراد تغییرات سینوسی نمیكند. برخی تحلیلگران اعتقاد دارند كه برای ایران دو گزینه ترامپ یا كلینتون در حقیقت انتخاب میان بد و بدتر هستند. در حال حاضر نام ایران به نسبت دورههای قبل كمتر در تبلیغات دو كاندیدا شنیده میشود و به عنوان مثال نام روسیه یا كره شمالی بسیار بیشتر مطرح است.
در حال حاضر وضعیت ایران در سطح بینالمللی چه از حیث جایگاه سیاسی و چه عمل به تعهدات داده شده در سایه برجام با ٥ سال پیش قابل مقایسه نیست. در چنین فضایی كسی كه از مذاكره دوباره در خصوص برجام سخن میگوید اگر این شعار را در روزهای ورود به كاخ سفید اجرایی كند هم در مسیر برهم زدن توافق با ایران گام برخواهد داشت و قطعا بازیگری كه متضرر خواهد شد آمریكا است.
چه كسی در كدام وزارتخانه مینشیند؟
در حوزه سیاست خارجی اگر هیلاری كلینتون برنده باشد اسامیای چون نیكلاس برنز، جك سالیوان، ویلیام جوزف برنز، وندی شرمن و آن ماری اسلاتر بیش از سایر اسامی به چشم میخورند. یك منبع آگاه در این خصوص میگوید: احتمالا هیلاری فردی از دیپلماتهای تراز اول و كهنهكار را انتخاب میكند كه البته نگاه ویژهای هم نداشته باشد و در برابر بله گفتن به سیاستهای اوباما مقاومت نكند. با وجود اسامی دموكراتهایی كه مطرح شده است اما برخی منابع میگویند كه شاید هم هیلاری برای احترام به آرای جمهوریخواهانی كه در سبد وی ریخته خواهد شد، عنوان وزارت امور خارجه را به یك جمهوریخواه بدهد.
آن ماری اسلاتر، مدافع گزینه نظامی در سوریه ضدپوتین
٥٨ ساله، وكیل بینالمللی، تحلیلگر مسائل سیاست خارجی، دانشمند سیاسی و كسی كه امروز ریاست موسسه «آمریكا جدید» را بر عهده دارد و سابق بر این نیز رییس دانشگاه پرینستون بوده است. دو نهادی كه به نوعی ستون فقرات حزب دموكرات به حساب میآیند و حضور وی در آنها به خط و مشی سیاسی وی رویكرد خاصی داده است. وی پیش از این رییس سیاستگذاری وزارت امور خارجه آمریكا از ژانویه ٢٠٠٩ تا فوریه ٢٠١١ بوده است، بازه زمانیای كه هیلاری كلینتون عنوان وزیر امور خارجه و مافوق وی را بر عهده داشت.
اسلاتر، نخستین زنی بود كه این عنوان را در وزارت امور خارجه به خود اختصاص داد. ماری اسلاتر در روزهای دانشجویی هم در هاروارد و دانشگاه شیكاگو درس خوانده است. نام آن ماری اسلاتر در میان صد چهره برتری كه دو ماهنامه فارن پالیسی به صورت سالانه منتشر میكند در شماره نوامبر - دسامبر ٢٠١٢ آمده بود. وی در سالهای حضور در وزارت امور خارجه، وظیفه نظارت بر نخستین تلاش برای بازنگری و حذف زواید اولویتهای خارجی بروكراتیك را برعهده داشت.
وی همچنین مدافع پروپاقرص مداخله در سوریه بوده است. در سال ٢٠٠٣ میلادی، اسلاتر تاكید كرده بود كه ذات اشغال عراق جدا از این سوال كه قانونی یا غیرقانونی است، مشروع دیده شود اما به شرط اینكه كشورهای حملهكننده در عراق تسلیحات كشتار جمعی پیدا كنند یا از آنها به عنوان اهرمهای آزادكننده عراق یاد شود یا سریعا مساله را به سازمان ملل ارجاع دهند. اسلاتر بعدها با توجه به همین سه اصل اعلام كرد كه این حمله غیرمشروع بوده است.
علاوه بر این اسلاتر از منتقدان سیستم حاكم بر سازمان ملل نیز هست و یك بار در سال ٢٠٠٦ در سخنرانی تاكید كرده بود كه وقت آن فرارسیده است كه سازمان ملل را با وضعیت امروز تطبیق داد و نه با شرایط سال ١٩٤٥. در خصوص مساله لیبی نیز اسلاتر از مدافعان دخالت نظامی غرب در پرونده بود. وی در مقالهای كه در آن زمان به چاپ رساند در پاسخ به كسانی كه مساله استفاده از زور ناتو در لیبی را زیرسوال برده بودند، تاكید كرد كه غیبت ناتو در چنین شرایطی میتواند به دعوت از قدرتهای منطقهای سركوبگر برای توسل به هر راهكاری اما ماندن در قدرت تعبیر شود.
وی در این نوشتار بحث در خصوص تمایز میان توجه به ارزشها یا توجه به منافع را زیر سوال برد و به نقش باراك اوباما در جمعآوری اجماع جهانی در خصوص این پرونده به عنوان فاكتوری مثبت اشاره كرد كه به معمر قذافی فشارهای بیشتری آورد. در خصوص سوریه نیز اسلاتر از مدافعان توسل به گزینه نظامی است.
در فوریه سال ٢٠١٢ وی در مقالهای برای نیویورك تایمز پیشنهاد كرد كه سقوط دولت بشاراسد باید با نافرمانیهای مدنی صورت بگیرد. وی در این خصوص نوشت: دخالت نظامی خارجی در سوریه بیشترین امیدها برای پایان دادن به جنگ طولانی مدت و خونین در سوریه است. منطق كسانی كه مخالف گزینه نظامی هستند استوار بر مقایسه سوریه با لیبی است اما در حقیقت سوریه نقطه بسیار استراتژیكتری از لیبی است و تطویل جنگ در این منطقه میتواند بسیار خطرناكتر باشد و البته منافع ما را هم بیشتر تهدید كند. وی پیشنهاد كرده بود كه كشورهایی مانند تركیه، قطر، عربستان یا اردن اقدام به تجهیز مخالفان با تجهیزات سنگین كنند.
وی تاكید كرده بود كه تجهیز مخالفان و اقدامهای صرف نظامی میتواند روسیه را به مشخص كردن مواضعش در سوریه وادار كند و همچنین ادعا كرده بود كه جامعه جهانی باید ولادیمیر پوتین را به اتهام جنایات جنگی تحت تعقیب قرار دهد. با این اوصاف در شرایطی كه هیلاری كلینتون، اسلاتر را به عنوان وزیر امور خارجه تعیین كند و وی یكی از زنانی باشد كه هیلاری وعده داده بود در كابینه وی حضور خواهند داشت باید انتظار حضورهای گستردهتر نظامی آمریكا را در برخی پروندهها داشت.
اسلاتر برخلاف آنكه در خارج از آمریكا چهره چندان نامآشنایی نیست اما در داخل حزب دموكرات چهره موجه و معتبری است. نقشی كه اسلاتر میتواند در كابینه هیلاری كلینتون ایفا كند صرفا مختص به وزارت امور خارجه نیست و برخی منابع میگویند كه وی احتمالا گزینهای برای ریاست بر دیوان عالی آمریكا هم باشد. از سوی دیگر عدهای او را فردی میدانند كه میتواند نماد پوست اندازی در حزب دموكرات باشد. در حال حاضر حزب دموكرات با توجه به پدیده سندرز كه توانست آرای قابل توجه جوانان را به خود اختصاص دهد به اصلاحاتی نیاز دارد.
پررنگ شدن رگههای راستگرایی در بدنه حزب دموكرات زنگ خطرها را برای این حزب به صدا درآورده است و به نظر میرسد كه نخستین رسالت درونحزبی خانم كلینتون باید تعیین فرد یا تیمی باشد كه از راستگراتر شدن این حزب جلوگیری كند و این حزب را به سمت ملاحظههای كارگری، سوسیالیستی و مردمی ببرد. از سوی دیگر معاملهای كه باراك اوباما با سندرز داشته است به وی وعده جدی داد كه اصلاحاتی صورت بگیرد كه در نهایت بر گرایشهای مدنی حزب افزوده و از جنبههای نظامی آن كاسته شود. برخی منابع میگویند كه وندی شرمن در حال حاضر كار روی این مساله و تحقیق و بررسی چگونگی انجام آن را آغاز كرده است.
نیكلاس برنز، موافق تحریمها، مخالف گزینه نظامی
٦٠ ساله و دیپلماتی كه از سال ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٨ به عنوان معاون سیاسی وزیر امور خارجه فعالیت كرده است. در آن زمان رییسجمهور ایالات متحده جورج بوش بود. نیكلاس برنز سابقه حضور در ناتو به عنوان سفیر آمریكا را هم داشته است و در زمان ریاستجمهوری بیل كلینتون هم سفیر كشورش در یونان بوده است.
نام نیكلاس برنز برای ایرانیها آشناتر از افرادی مانند اسلاتر است و حتی گفته میشود كه وی در پشت پرده هم در مذاكرات هستهای با ایران یا بسترسازی برای آن نقش داشته است و البته كه وی در سالهای حضور در دولت جورج بوش هم دستی در اعمال تحریمها علیه ایران به عنوان اهرمی برای فشار بر تهران داشته است. برنز از كلیت توافق هستهای همواره دفاع كرده است و آن را دستاوردی برای آمریكا میداند اما این مساله با مواضع تند وی در خصوص ایران منافاتی ندارد.
وی اخیراً در مقالهای تاكید كرده بود كه ایران همچنان دشمن قوی آمریكا تقریبا در تمام پروندهها و بحرانها در سراسر خاورمیانه است. وی در این مقاله كه نیویورك تایمز آن را منتشر كرده بود، نوشت: توافق تاریخی هستهای به دست آمد و اینك آمریكا باید سیاست متوازن «تعامل» و «بازدارندگی» را توأمان در قبال ایران در پیش گیرد. اجرای توافق هستهای، حذف تحریمها و تبادل زندانیان، واقعهای است نادر و امیدواركننده هم برای واشنگتن و هم برای تهران، اما این فراز از بحث، جای تامل دارد.
ایران همچنان دشمن قوی آمریكا تقریبا در تمام ستیزهها در سراسر خاورمیانه است. نیكلاس برنز در بخشهایی از این نوشتار به آینده رابطه ایران و آمریكا اشاره كرده و نوشت: رییسجمهور «اوباما» و فرد جانشین او در «كاخسفید» به محك آزمون گذارده خواهند شد آیا میتوانند تعادلی صحیح میان همكاری بر سر موضوع هستهای و مهار ایران در منطقه ایجاد كنند! توافق هستهای در تمامی ابعاد، حامل آثار و پیامدهایی فوقالعاده حایز اهمیت است.
وی میافزاید: با وجود همه مخالفتهای كنگره با توافق هستهای ایران، انصافا این توافق امنیت آمریكا را بیش از پیش تضمین میكند. بر مبنای همین واقعیت بود كه من یك دهه قبل در دولت «بوش» در مذاكرات برای تحریم ایران ایفای نقش كردم. تمام آن تلاشها امروز به ثمر نشسته است. اینك در این مقطع، اضطراریترین چالش تعامل دو دولت با یكدیگر است. كری و ظریف سنگ بنای این تعامل را گذاشتند.
ظریف یك تحصیلكرده آمریكاست و مورد حمایت رییسجمهور میانهروی ایران «حسن روحانی» است. اما در ایران، قدرت اصلی در دستان رهبر عالی ایران است كه عمیقا نسبت به آمریكا بیاعتماد و بدبین است. آمریكا در چندسال آتی با چالش استراتژیك مهمی از جانب ایران روبهرو خواهد بود. نظر به حفظ منافع درازمدت این توافق تاریخی، آمریكا باید در سیاست دو شاخه خود در قبال ایران شامل «تعامل» و «بازدارندگی» نوعی تعادل ایجاد كند.
برنز در مصاحبه دیگری از ادامه روند گفتوگو با ایران استقبال كرده و میگوید: به عنوان یك دیپلمات سابق، من باور دارم ما باید همیشه در گفتوگو باشیم؛ به خصوص با دشمنانمان. اما این مهم است كه از خیالگرایی و پیشبینی اینكه موفقیت در توافق هستهای موفقیت در حوزههای دیگر را فراهم خواهد كرد اجتناب كنیم. وی همچنین مدافع سیستم حفظ فشار بر ایران به دلیل مسائل غیرهستهای است و میگوید: باید تحریمها را به دلیل فعالیتهای منطقهای ایران، مسائل حقوق بشری و آزمایش موشكهای بالستیك این كشور حفظ كنیم.
وی كه اعتقاد دارد برجام مسیر دستیابی ایران به بمب اتم را مسدود كرده است، میگوید كه در سایه همین برجام هم گزینه نظامی در صورت حركت ایران در مسیر رسیدن به سلاح اتمی مسدود نشده است و آمریكا ظرفیت و حق استفاده از قدرت نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی را همین حالا و در صورتی كه ضروری باشد، حفظ كرده است. برنز البته در زمره سیاستمداران آمریكایی است كه میگوید توان هستهای ایران متكی بر دانش دانشمندان هستهای این كشور است و بر اساس هیچ سناریوی نظامی نمیتوان عناصر این دانش هستهای را از اندیشه و ذهن ایرانیها دور كرد.
گزینه نظامی در شاكله ذهنی نیكلاس برنز جای ثابتی ندارد و وی از زمره كسانی است كه میگوید تجربه ناموفق آمریكا در عراق نشان داد كه حمله بهترین گزینه نمیتواند باشد. نیكلاس برنز همچنین از منتقدان جدی دونالد ترامپ و سیاست خارجی است كه وی تبلیغ میكند. برنز در یك مصاحبه با آتلانتیك این سیاستهای نامزد جمهوریخواهان را به باد انتقاد گرفته و گفت: ترامپ در حال ارایه ایدههایی به افكار عمومی است كه بسیار برای امنیت ملی ما خطرناك است. ترامپ از ادعای خود مبنی بر ایجاد دیواری در جنوب برای جلوگیری از ورود لاتین تبارها و عدم صدور مجوز حضور مسلمانها در آمریكا كوتاه نیامده است.
وی موجودیت ناتو و منافع آن و اتحاد آمریكا با ژاپن و كره جنوبی را زیر سوال برده است. همه این موارد ایدههایی بسیار خطرناك هستند و وی میتواند رهبری خطرناك برای آمریكا باشد. ترامپ دانش و درك عمیقی نسبت به تاریخ، اقتصاد و سیاست ندارد. وی مدعی است كه آمریكا باید همه مشكلات خود را با دیپلماسی حل كند، اما نباید فراموش كرد كه ترامپ شخصی است كه به بیش از ٦/١ میلیارد مسلمان، مكزیكی تبار و مهمترین متحدان آمریكا توهین كرده است. آیا در این فضا جایی برای دیپلماسی باقی میماند؟
نیكلاس برنز همچنین از مدافعان سرسخت هیلاری كلینتون و از چهرههای اصلی حاضر در كمپین او است.
ویلیام جوزف بیل برنز؛ مرد مذاكرات مخفی اوباما با ایران
٦٠ ساله. سیاستمداری كه از سال ١٩٨٢ به شكل مستمر در ساختار سیاست خارجی ایالات متحده پستهای كلیدی را به خود اختصاص داده است. وی در فاصله سالهای ٢٠١١ تا ٢٠١٤ در دولت باراك اوباما عنوان هفدهمین معاون وزیر امور خارجه آمریكا را به خود اختصاص داده بود و در نهایت هم جای خود را به وندی شرمن داد. وی همچنین در فاصله سالهای ٢٠٠٨ تا ٢٠١١ معاون سیاسی وزیر امور خارجه آمریكا بود.
بیل برنز هم در دوره ریاستجمهوری جورج بوش و هم باراك اوباما چهره قابل اعتمادی برای هر دو حزب بوده است و در كنار مادلین آلبرایت هم كارهای قابل ذكری انجام داده است. وی سه سال به عنوان سفیر آمریكا در روسیه در فاصله سالهای ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٨ فعالیت كرده است و پیش از آن هم دورهای سفیر كشورش در اردن بوده است. ماموریتهایی كه وی را به دیپلماتی اشنا به مسائل خاورمیانه در روزگاری كه بحرانهای این منطقه فروكش نمیكند، تبدیل كرده است.
بیل برنز در منطقه آفریقا و خاورمیانه چهره نامآشنایی است. بسیاری از نقش وی در مذاكرات صلح خاورمیانه، كنار زدن برنامه هستهای لیبی و همچنین توافق هستهای تاریخی میان ایران و ١+٥ اطلاع دارند. وی همچنین در دوره نخست ریاستجمهوری اوباما تلاش كرد رابطه آمریكا با روسیه را هم احیا كند و همچنین به رابطه واشنگتن با دهلی نو نیز نگاهی استراتژیك داشته و دارد. جان كری، وزیر امور خارجه آمریكا میگوید كه بیل برنز در حقیقت فردی آرام، دور از هیاهو در كار و موفق است كه هم اعتماد جمهوریخواهان را در چنته دارد و هم برای دموكراتها فردی قابل اعتماد است.
نشریه آتلانتیك وی را سلاح مخفی دیپلماسی میداند كه توانسته در چالشهای بسیار جدی در آمریكا یاریدهنده باشد. در آوریل ٢٠١٤ بود كه وزارت امور خارجه آمریكا اعلام كرد بیل برنز در اكتبر همان سال بازنشسته خواهد شد. وی پیش از این تاریخ هم دوبار درخواست بازنشستگی خود را اعلام كرده بود كه یك بار با مخالفت جان كری و بار دیگر با مخالفت باراك اوباما روبهرو شده بود. گفته میشود كه دلیل این مخالفتها نقشی بوده كه بیل برنز در مذاكرات سری با ایرانیها در عمان داشته و اینكه وی كانالی قابل اعتماد برای این مذاكرات بیسابقه به حساب میآمده است. باراك اوباما در جلسه تودیع و معارفه پس از بازنشستگی برنز وی را مشاوری خبره و دیپلماتی ازخودگذشته خواند.
نام برنز در پرونده مذاكرات هستهای با ایران از ماه مارس سال ٢٠١٣ مطرح شد. زمانی كه وی به همراه گروه بسیار كوچكی از مقامهای آمریكایی با پروازی سری به عمان رفتند و با برخی مقامهای ایرانی مذاكرات دوجانبه پشت پردهای را آغاز كردند. مذاكراتی در هتلی دورافتاده از مسقط. در آن زمان برنز این پیام را برای ایرانیها برد كه آمریكا حاضر است حق غنیسازی اورانیوم در چارچوب برنامه صلحآمیز هستهای را به ایران بدهد به شرط اینكه ایرانیها محدودیتهایی را بر برنامه هستهای خود بپذیرند. در ماه نوامبر همان سال زمانی كه كری به همراه وزرای امور خارجه ٥ كشور دیگر به ژنو رفت تا با ایران دیدار كند، برنز هم جداگانه وارد ژنو شد تا كانال مخفی مذاكره با ایران را ادامه بدهد.
در جریان لحظات سخت مذاكره، بیل برنز و جاكوب سالیوان كه رابطه نزدیكی با هیلاری كلینتون هم دارد و در حال حاضر هم مشاور امنیت ملی جوبایدن است از درهای پشتی سوییت كری داخل هتل میشدند و با وی رایزنیهایی را انجام میدادند. وی در گفتوگو با آلمانیتور اذعان كرده بود كه تیم ایرانی كه با آنها روبهرو هستیم بهشدت متبحر، حرفهای و سرسخت است و در موضوع منافع ملی ایران مصمم عمل میكند. برنز همچنین پس از توافق هستهای ایران با ١+٥، به كرهشمالی توصیه كرد در مورد برنامه هستهای خود جمهوری اسلامی ایران را الگو قرار دهد و با كشورهای غربی به طور جدی وارد مذاكره شود.
برنز در حال حاضر و در روزهای بازنشستگی نهمین رییس بنیاد كارنگی در تاریخ ١٠٥ ساله آن است.
وندی شرمن؛ گزینهای كه عاشق مذاكره است
٦٧ ساله، دموكرات و سیاستمداری كه در دولتهای بیل كلینتون و باراك اوباما فعالیتهای چشمگیری داشته است. دومین زنی كه نامش در بین گزینههای پست وزارت امور خارجه آمریكا به چشم میخورد. از نوامبر ٢٠١٤ تا ژانویه ٢٠١٥ معاون وزیر امور خارجه آمریكا بود. پیش از آن هم به مدت ٤ سال معاون سیاسی وزیر امور خارجه بود. وی در سالهای ریاستجمهوری بیل كلینتون عنوان مشاور وزارت امور خارجه را بر عهده داشت اما هیچگاه در سالهای حضور در وزارت امور خارجه آمریكا به عنوان سفیر به كشوری اعزام نشد.
وی سالها روی پرونده هستهای كره شمالی كار كرده است و مشاور وزارت امور خارجه به شكل خاص در این پرونده بوده است. او در مذاكرات با پیونگ یانگ در خصوص مساله هستهای و موشكهای بالستیك این كشور هم حضور داشته است اما شهرتش را در چندسال اخیر در رسانههای بینالمللی مدیون حضور در مذاكرات هستهای فشرده با ایران در سه سال گذشته است.
وی در سپتامبر ٢٠١١ توسط وزیر امور خارجه وقت آمریكا هیلاری كلینتون به عنوان معاون سیاسی وزیر انتخاب شد. وی ریاست تیم مذاكرهكننده آمریكایی در سطح كارشناسی با ایران را برعهده داشت. وی در اكتبر ٢٠١٣ پیش از آنكه مذاكرات هستهای در ژنو آغاز شود در جلسه استماعی در سنا سخنانی گفت كه واكنشهای تندی را در ایران برانگیخت.
نیویوركتایمز یك بار در گزارشی در خصوص وندی شرمن نوشت: قرار بود نفر شماره سه وزارت امور خارجه خانم شرمن در خصوص مذاكرات هستهای با ایران به برخی اعضای رده بالای كنگره توضیحاتی بدهد. وی در مسیر رسیدن به اتاق نشست زمین خورد و انگشت دستش آسیب جدی دید. او دست خود را در كیسهای یخ فرو برد و راهی اتاق امن برای توضیح به اعضای كنگره شد. در آن نشست در خصوص غنیسازی اورانیوم و دیگر بحثهای فنی جاری در مذاكرات با تهران ساعتهای طولانی برای اعضای كنگره سخنرانی كرد و پس از جلسه بود كه برای مداوای انگشت شكستهاش به بیمارستان رفت.
برخی تحلیلگران آمریكایی میگویند كه توافق هستهای با ایران نتیجه دو سال تمركز بیحاشیه وندی شرمن بر روند مذاكرات بوده است. شرمن در جریان مذاكرات هستهای با ایران به دلیل پیچیدگی مسائل فنی مجبور شد به تمامی این جزییات هستهای فنی اشراف پیدا كند و از سوی دیگر در برابر سیلی از اطلاعات كه در مسیر تخریب مذاكرات ایجاد میشد هم مقاومت كند و همچنین مذاكرات هستهای را به عنوان نخستین مقولهای كه ایران و آمریكا را پشت میز مذاكره مداوم رساند هدایت كند.
همكاران شرمن میگویند كه وی بهترین گزینه برای مذاكرات مستقیم با ایران بوده است. یكی از مشاوران اوباما در كاخ سفید در این خصوص میگوید: شرمن ١٨ ماه تمام با ایرانیها مذاكره كرد و نكته جالب ماجرا اینجاست كه او عاشق مذاكره است و این مؤلفهای است كه به او در مذاكرات بسیار كمك كرد.
شرمن كه در جریان مذاكرات هستهای چندان تن به مصاحبههای چالشی و پرماجرا نمیداد در تازهترین اظهارات خود در خصوص توافق هستهای با ایران گفته بود: این توافق بهترین راهحل در میان گزینههای بد بود و دسترسی دولت ایران به مواد هستهای را به روشی قابل راستیآزمایی محدود كرد.
وی همچنین برای چندمین بار تاكید كرده است كه میان ایران و آمریكا اعتمادی وجود ندارد. و به نقل از هیلاری كلینتون گفت: این برنامه، چیزی است كه بیاعتمادی و راستیآزمایی را در نظر میگیرد.
هرچند كه شرمن در جریان مذاكرات هستهای و همچنین برخی رایزنیهای دیگر موفق عمل كرده است اما به نظر نمیرسد كه وی بهترین گزینه برای هیلاری كلینتون در میان سایر گزینههایی باشد كه تجربههای جامع الاطرافتری را به خود اختصاص دادهاند. شاید با توجه به بحرانهای چندلایه منطقهای و همچنین چالشهایی كه آمریكا با چین و روسیه دارد هیلاری كلینتون به گزینه بهتری نیاز داشته باشد. برخی منابع هم میگویند كه شاید وندی شرمن، گزینه هیلاری برای پست نمایندگی آمریكا در سازمان ملل باشد.
گزینههای نهچندان مطرح
در میان اسامی كه در رسانههای آمریكایی در خصوص نامزدی پست وزارت امور خارجه مطرح شده است میتوان به چند گزینه نه چندان نام آشنا برای ایران نیز اشاره كرد. اسامی كه نخستینبار پولتیكو به عنوان گزینههایی برای پست وزارت امور خارجه از آنها نام برد:
١- «استروب تالبوت» از دوستان نزدیك بیل و هیلاری كلینتون بوده كه در زمان ریاستجمهوری رییسجمهور اسبق، معاون وزیر خارجه هم بوده است. تالبوت ٧٠ ساله كه از دهه ١٩٦٠ با بیل كلینتون آشنا و در ارتباط بوده، در زمینه مسائل مربوط به روسیه، تخصص دارد.
٢- «كورت كمبل» است؛ كسی كه دستیار هیلاری در زمینه مسائل مربوط به شرق آسیا و اقیانوسیه در زمان وزارت خارجه بود.
٣- تام دانیلون مشاور سابق امنیت ملی اوباما هم خواهان پست وزارت خارجه است. دانیلون پیشتر رییس كاركنان وارن كریستوفر وزیر خارجه دولت اول بیل كلینتون بود.
٤- جیمز استاوریدیس فرمانده پیشین ناتو كه نامش در لیست نهایی مورد نظر برای سمت معاونت اولی كلینتون هم قرار داشت اما در نهایت «تیم كین» سناتور ارشد دموكرات انتخاب شد.
جیك سالیوان، گزینه بیقید و شرط هیلاری
در میان اسامی كه احتمالا به كابینه هیلاری كلینتون راه پیدا خواهند كرد نام جیك سالیوان بسیار شنیده میشود. ٣٩ سال سن دارد و این جوان بودن هرچند میتواند بهانهای برای ناپخته بودن او تعبیر شود اما به نظر میرسد كه هیلاری كلینتون كابینهای كه نام جیك در آن به چشم نخورد را نمیپذیرد. سالیوان در فاصله سالهای ٢٠١٣ تا ٢٠١٤ به معاون اول رییسجمهور جوبایدن در زمینه امنیت ملی مشاوره میداد.
وی همچنین در سالهای حضور هیلاری در وزارت امور خارجه برای وی هم كار میكرد و از همان سالها به چهرهای بسیار نزدیك به او بدل شد. نام سالیوان در حال حاضر به عنوان گزینهای برای مشاور امنیت ملی در كابینه هیلاری بسیار مطرح است البته برخی از منابع نزدیك به هیلاری میگویند كه با توجه به تلاشهایی كه سالیوان در یك سال گذشته برای كمپین هیلاری كرده است شاید به وی پستی بالاتر از مشاور امنیت ملی برسد.
نام سالیوان برای ایرانیها از زمان مذاكرات مخفیانه با آمریكا در عمان آشنا است. در گزارشی كه آسوشیتدپرس در نوامبر ٢٠١٣ منتشر كرد نام سالیوان در كنار بیل برنز به چشم میخورد. دو نفر از تیم آمریكایی كه برای مذاكرات هستهای پنهانی با ایرانیها راهی مسقط شده بودند. گفته میشود كه تیم آمریكا و ایران حداقل ٥ بار با هم در عمان دیدار مخفیانه داشتهاند.
پس از آن دیدارها نیز سالیوان در قالب رایزنیهای هستهای در تیم آمریكایی بوده كه با ایران در ژنو یا دیگر شهرهای اروپایی مسائل هستهای را چكشكاری و نهایی میكردند. در دولت هیلاری كلینتون، سالیوان قطعا نقش تعیینكنندهای در خصوص سیاستهای دولت در قبال ایران خواهد داشت.
اخیراً در یكی از ایمیلهای هك شده، «استوارت آیزنستات» دیپلمات پیشین آمریكایی، خطاب به «جیك سالیوان» مشاور كلینتون، گفته بود دیداری با ران درمِر، سفیر رژیم صهیونیستی در واشنگتن، انجام داده و در این نشست صحبتها پیرامون توافق هستهای ایران متمركز بوده است. درمِر در این دیدار به دیپلمات آمریكایی گفته بود درك میكند هیلاری كلینتون چارهای جز پذیرفتن توافق هستهای ایران نداشته است؛ اما انتظار دارد كلینتون بیش از حد درباره این موضوع سرمایهگذاری نكند. سفیر رژیم صهیونیستی به كلینتون توصیه كرد فهرستی از نگرانیها درباره این توافق تهیه كند.
چه هیلاری كلینتون و چه دونالد ترامپ بر مسند قدرت در آمریكا بنشینند به نظر میرسد كه سیاست خارجی این كشور به خانهتكانی جدی نیاز دارد. واشنگتن باید دست از تلاش برای تغییر بازیگران در منطقه خاورمیانه با توسل به گزینه نظامی و دخالت مستقیم یا غیرمستقیم نظامی بردارد و تمركز خود را بر مبارزه با حامیان تروریستها و جریانهای افراطی قرار دهد.
آمریكا هر روز بیش از دیروز در حال زمینگیر شدن در خاورمیانه است و در شرایطی كه این كشور در داخل نیز با بحرانهای اقتصادی بیشمار روبهرو است و در رابطه با سایر كشورها نیز به بازنگری در سیاستهای كلان و سنتی نیاز دارد، تداوم امید بستن به گزینه نظامی تنها بر هزینههای واشنگتن میافزاید.