تازه آنجا بود که متوجه شدم برای ورود باید حتما قبلاً از رایزنی فرهنگی بلیط رایگان میگرفتیم!
تدبیر24: از دیروز نمایش فیلم "حضرت محمد: پیامبر خدا" در سینماهای ترکیه آغاز شد. بهعنوان نخستین روز و در اقدامی کاملاً سنجیده و به جا، یک جلسه نمایش ویژه توسط رایزنی فرهنگی ایران در یکی از سینماهای آنکارا در نظر گرفته شد. من آگهی این نمایش ویژه را در صفحه فیسبوک رایزنی فرهنگی دیدم که تنها یک واژه توضیح داشت: «رایگان= Bedava».
در حالیکه این اقدام سنجیده را تحسین میکردم، آنرا در فیسبوک خودم به اشتراک گذاشتم و در کامنتها هم حدود چهل نفر از دوستان ایرانی، افغانستانی و ترکیهایام را با mention کردن، دعوت کردم. اتفاقاً گرداننده صفحه فیسبوک رایزنی فرهنگی هم جزو نخستین کسانی بود که این مطلبم را لایک کرد.
ساعت هفت دیشب به سینمای یادشده رفتم و تازه آنجا بود که متوجه شدم برای ورود باید حتما قبلاً از رایزنی فرهنگی بلیط رایگان میگرفتیم! هرچه هم توضیح دادم که در صفحه فیسبوک هیچ چیزی درباره این موضوع نوشته نشده بود، آنها هم توضیح میدادند که در کانال تلگرامشان توضیح دادهاند که باید از رایزنی بلیط رایگان میگرفتیم (هرچند بعداً که به صفحه تلگرام رایزنی مراجعه کردم، متوجه شدم تبلیغ فیلم را یک روز زودتر از پخش گذاشتهاند، اما اطلاعیه درباره لزوم تهیه بلیط را در همان روز پخش فیلم و تنها چند ساعت پیش از مراسم!).
در حین جر و بحث، متوجه شدم چند نفر از دوستان ایرانی و ترکیهای که مطلب فیسبوک را خوانده بودند هم پیش از من آمده، اما چون موفق به ورود نشدند، در گوشهای ایستادهاند.
دست آخر هم یکی از مسئولین ایرانی نمایش فیلم با لحنی ناخوشایند گفت: «کسی که مطلب را در فیسبوک گذاشته خودش اینجا نیست. اصلاً بروید رایزنی و بکشیدش. اما لطفاً الان بفرمایید [بیرون] ما سرمان خیلی شلوغ است!». هرچند یکی از دیگر همکاران رایزنی فرهنگی که در آنجا بود تلاش کرد با عذرخواهی و... از ناراحتی ما بکاهد، اما انصافاً رفتار آن فرد، به اندازه کافی فرهنگ ایرانی را جلوی دوستان ترکیهای سنگ روی یخ کرد. بعد هم که به خوابگاه برگشتم متوجه شدم چند تن از دیگر دوستان هم رفته و دست از پا درازتر برگشته بودند.
بیتردید با یک رفتار و اشتباه، نمیشود کل فعالیتهای یک نهاد را زیر سوال برد. اما من بهطور کلی با فعالیتهای رایزنیهای فرهنگی ایران در دیگر کشورها مشکل دارم و قبلاً هم به آن پرداختهام. در واقع این رفتار اخیر رایزنی فرهنگی ایران در آنکارا بهانهای شد تا یکبار دیگر به لزوم تجدید نظر در فعالیتهای رایزنی فرهنگی بپردازم.
رایزنیهای فرهنگی در هر کشوری، نماینده فرهنگ کشورشان در مقصد هستند و بنابراین باید در راستای معرفی و در صورت امکان، گسترش اصلیترین عناصر هر فرهنگ تلاش کنند. اما رایزنیهای فرهنگی ایران در این زمینه استثنا بوده و عموماً تنها به یک بُعد فرهنگ، که همان مذهب باشد پرداخته و از دیگر ابعاد، فارغاند. اتفاقاً صفحه تلگرام رایزنی فرهنگی ایران در ترکیه شاید نمونه خوبی در این زمینه باشد که مملو است از خبرهای متعدد درباره برنامههای دینی و مذهبی. اما به ندرت میتوان خبری درباره کنسرت موسیقی، پخش فیلم، کلاسها یا نمایشگاههای هنری و... دید.
از همین رو است که علیرغم حضور هزاران دانشجوی ایرانی و دهها هزار ایرانی غیر دانشجو (همچون تاجر و...) در ترکیه، صفحه تلگرام رایزنی فرهنگی ایران کمتر از هفتصد عضو دارد که از آن میان، حدود یکصد نفرشان اخبار رایزنی را دنبال میکنند. همچنانکه بیشتر مطالب این نهاد در فیسبوک هم در حد دو یا سه لایک میخورد. البته با نگاهی به صفحات رایزنیهای فرهنگی ایران در دیگر کشورها، متوجه میشویم که این مسئله خاص رایزنی ایران در ترکیه نیست و رایزنیهای فرهنگی ایران در همه کشورها (تا آنجا که من دیدهام) با معضل کمبود شدید مخاطب روبرو هستند.
در واقع این امر طبیعی است. دانشجویی که از ایران (که عنوان امالقرای جهان اسلام را بر خود نهاده و بنابراین بیشتر برنامههای فرهنگیاش دور محور مذهب و دین میگردد) و با فقر شدید برنامههای فرهنگی روبرو است، وقتی به ترکیه یا کشوری دیگر میرود، کمتر در پی برنامههایی است که ایران آکنده از آنها بود؛ بلکه بیشتر به دنبال پر کردن خلأیی است که در ایران با آن روبرو بوده است. از همین روست که میبینیم کنسرت محسن نامجو هر سال در سالنهای کنسرت چندهزار نفری در شهرهای مختلف ترکیه برگزار میشود؛ کنسرت بزرگان موسیقی سنتی در ترکیه همیشه با کمبود جا روبرو بوده و بازار سیاه برای بلیطشان درست میشود (از سر و کله بالا رفتن برای کنسرتهای لسآنجلسیها در ترکیه چشم میپوشیم)؛ اما برنامههای مذهبی و دینی رایزنی فرهنگی در نمازخانه رایزنی فرهنگی برگزار میگردد که تنها گنجایش چند ده نفر را دارد و در بیشتر مواقع همان هم پر نمیشود (مگر در ایام خاصی همچون شب عاشورا و...). اما دیگر برنامهها و ابعاد فرهنگی ایران عموماً به حاشیه رانده میشوند.
خوب به یاد دارم برای نوروز 1394 که همه دانشجویان دیگر کشورها در دانشگاهمان غرفهای بر پا کرده بودند، از غرفه نوروزی ایران خبری نبود. وقتی به مسئول برنامه مراجعه و گلایه کردم، تازه سر گلایههای وی باز شد که چندین بار در روزهای گذشته با سفارت ایران تماس گرفته و حتی نامهنگاری کردهاند، اما پاسخی نگرفتند. پس از آن بود که با دلخوری به یکی از مسئولین عالیرتبه سفارت شکایت کردم که چرا علیرغم این همه دانشجوی ایرانی در دانشگاه حاجتتپه، نباید ایران یک غرفه نوروزی میداشت. پاسخ آن مسئول جالب بود: «ما برای حضور در هر مراسمی، پروتکل خاص خود را داریم». من حقیقتاً متوجه نشدم این چه پروتکلی است که به ایران اجازه نمیدهد در برنامه ویژه نوروز (که ما داعیهدارش هستیم) شرکت کند، اما کشورهایی مانند مقدونیه و فلسطین و عربستان (که بیشتر مردمانشان درباره نوروز هیچ اطلاعی هم ندارند) چنین پروتکلی ندارند و غرفه نوروزی با تبلیغات و خدمات فراوان برپا میکنند! آیا با این رفتارها اگر نوروز را هم به نام کشوری دیگر ثبت میکردند، جای گلایه و شکایت داشتیم؟
در موردی دیگر، سال گذشته با رایزنی فرهنگی ایران هماهنگ کردم برای برگزاری یک نمایشگاه صنایع دستی ایران به مناسبت دهه فجر در آنکارا. قرار شد خودم هماهنگیهایش را انجام داده و به رایزنی اطلاع بدهم. من با بسیاری از هنرمندان صنایع دستی اصفهان، زنجان، مازندران و.. هماهنگ کردم و آنها هم اطلاعات و تصاویر خواسته شده را فرستادند و من نیز به رایزنی فرهنگی فرستادم. اما پیگیریهایم در رایزنی تا خود دهه فجر بیپاسخ ماند و نهایتاً در دهه فجر بود که به سادگی و با یک لبخند گفتند: «انشاءالله دفعه بعد!».
در واقع به نظر میآید تا زمانی که رایزنیهای فرهنگی ایران در اختیار سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی باشد، آن هم با این نگرش که همه ابعاد فرهنگ ایران در برنامههای مذهبی خلاصه میشود، تنها هزینههای کلانی در این میان به نام رایزنی فرهنگی صرف میشود؛ بدون اینکه مخاطب و دستاورد قابل توجهی برای فرهنگ ایرانی داشته باشد. و مخاطبان ناکام را غیرمستقیم میفرستیم برای پر کردن این خلأها در کنسرتهای لسآنجلسیها، در سالن کنسرتهای کشورهای دیگر.