کل تصویری که ضبط شده ۱ دقیقه است. دختری جوان در آن سوی جریان خروشان آب ایستاده و میخواهد به سوی دیگر برود؛ جایی که پسری پژوسوار ایستاده است. او میپرد و جریان آب او را با خود میبرد. پسر جوان هم سوار خودرویش میشود و احتمالا میرود پی زندگیاش؛ بیخیال اینکه «یک نفر در آب دارد میسپارد جان».
تدبیر24: کل تصویری که ضبط شده ۱ دقیقه است. دختری جوان در آن سوی جریان خروشان آب ایستاده و میخواهد به سوی دیگر برود؛ جایی که پسری پژوسوار ایستاده است. او میپرد و جریان آب او را با خود میبرد. پسر جوان هم سوار خودرویش میشود و احتمالا میرود پی زندگیاش؛ بیخیال اینکه «یک نفر در آب دارد میسپارد جان».
رفتار تکتک اجزای این مستند یک دقیقهای، خندهدار، گریهدار و منزجرکننده است. دختر جوان، مستاصل ایستاده و نمیداند چه کار کند. در آن آبگرفتگی شدید، لااقل در این فیلم هیچ اثری از یک نیروی امدادی یا خودرویی با چراغ گردان نیست. مسافران اتوبوس و بسیاری آدمهای دیگر که در ترافیک ماندهاند، شاهد این اتفاق هستند اما هیچکس چه پیش از حادثه و چه بعد از آن برای کمک اقدامی نمیکند. حتی یک نفر که میخواهد از اتوبوس پیاده شود، به ماندن توصیه میشود. جوانک پژوسوار جز اینکه چند ثانیهای به جریان آب نگاه کند و بعد پشت فرمان خودرویش بنشیند، هیچ کاری نمیکند. تنها واکنش جدی به این حادثه، فحش و بوق است. کسی از داخل اتوبوس، «تف به روی» و «تف به شرف» آن جوان حواله میدهد و البته یک «کثافت» هم چاشنی این واکنش شدیداللحن میکند! بعد هم راننده اتوبوس با بوقهای پی در پی سعی میکند این حادثه را محکوم کند. یک نفر هم که کلا در حال ثبت تصاویر این «کمدی وحشت» است.
این قلم در پی مقصر نیست. کاری به این ندارد که در یک شهر بزرگ مثل خرمآباد چرا باید یک بارندگی قابل پیشبینی، کشته و زخمی بر جای بگذارد! مگر جنگ است؟ حالا احتمالا با ورود دادستان به موضوع، راننده آن پژو یا مدیران و مسئولان شهری خرمآباد چند باری به دادسرا میروند و میآیند و آخرش هم با احراز قصور یا تقصیر، مجازاتی برایشان در نظر گرفته میشود اما این نه برای خانواده آن دختر، فرزند میشود و نه برای شاهدان این حادثه، آرامش وجدان.
بند ۱ ماده واحده قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جانی مصوب ۵ خرداد ۵۴ بهصراحت میگوید که هر کس، شخص یا اشخاصی را در معرض خطر جانی مشاهده کند و با اقدام فوری خود یا کمکطلبیدن از دیگران یا اعلام فوری به مراجع یا مقامات صلاحیتدار از وقوع خطر یا تشدید نتیجه آن بتواند جلوگیری کند، بدون اینکه با این اقدام خطری متوجه خود او یا دیگران شود و با وجود استمداد یا دلالت اوضاع و احوال بر ضرورت کمک از اقدام به این امر خودداری کند، به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهد شد. این یعنی اغلب آنان که دیدند جان آن دختر در معرض خطر است و کاری نکردند، مجرمند؛ اگرچه این قانون، صرفا روی کاغذ است و هیچکدام از آنان که کمک نکردند جز در محکمه وجدان، محاکمه نخواهند شد. اصلا فرض کنیم هیچ قانونی نداریم. کمککردن به یک حیوان هم که جانش در خطر است، احتمالا همچنان جزو اصول اولیه اخلاقی و انسانی است؛ چه رسد به انسان.
آن دختر بهسادگی مرد و تمام شد. خودش راحت شد و کار ما را سخت کرد. حالا مجبوریم موضوع را در فضای مجازی داغ کنیم و هشتگ بزنیم. بتازیم به کسانی که مسؤولیتی داشتهاند و احتمالا سهلانگاری کردهاند. بگردیم ببینیم کجای دنیا حادثهای از این دست بوده و مسئولانش چه کردهاند و اگر هم پیدا نکردیم نمونهای خیالی از کشوری در شرق دور بیابیم و توییت کنیم. جوک بسازیم و ماجرا را تا آنجا که جا دارد به لجن بکشیم ... و اصلا کوچکترین اشارهای به خودمان و صدها نفر مثل خودمان که در محل حادثه بودند نکنیم. سعی کنیم نبینیم و نگوییم که این یک دقیقه لعنتی، آیینه تمامنمای رفتار بسیاری از ماست و نشان میدهد که خستهایم و جز ابراز نگرانی، ابراز تاسف، هشتگزنی، لایکزنی، کامنتگذاری، توییت، فحش و بوق، کاری از دستمان نمیآید. این یک دقیقه، بار دیگر بیحس بودن، زیست کوالایی، بیخیالی و ماستمالی ملی را به رخمان کشید.
تر، غرق شده بود!
کل تصویری که ضبط شده ۱ دقیقه است. دختری جوان در آن سوی جریان خروشان آب ایستاده و میخواهد به سوی دیگر برود؛ جایی که پسری پژوسوار ایستاده است. او میپرد و جریان آب او را با خود میبرد. پسر جوان هم سوار خودرویش میشود و احتمالا میرود پی زندگیاش؛ بیخیال اینکه «یک نفر در آب دارد میسپارد جان».
رفتار تکتک اجزای این مستند یک دقیقهای، خندهدار، گریهدار و منزجرکننده است. دختر جوان، مستاصل ایستاده و نمیداند چه کار کند. در آن آبگرفتگی شدید، لااقل در این فیلم هیچ اثری از یک نیروی امدادی یا خودرویی با چراغ گردان نیست. مسافران اتوبوس و بسیاری آدمهای دیگر که در ترافیک ماندهاند، شاهد این اتفاق هستند اما هیچکس چه پیش از حادثه و چه بعد از آن برای کمک اقدامی نمیکند. حتی یک نفر که میخواهد از اتوبوس پیاده شود، به ماندن توصیه میشود. جوانک پژوسوار جز اینکه چند ثانیهای به جریان آب نگاه کند و بعد پشت فرمان خودرویش بنشیند، هیچ کاری نمیکند. تنها واکنش جدی به این حادثه، فحش و بوق است. کسی از داخل اتوبوس، «تف به روی» و «تف به شرف» آن جوان حواله میدهد و البته یک «کثافت» هم چاشنی این واکنش شدیداللحن میکند! بعد هم راننده اتوبوس با بوقهای پی در پی سعی میکند این حادثه را محکوم کند. یک نفر هم که کلا در حال ثبت تصاویر این «کمدی وحشت» است.
این قلم در پی مقصر نیست. کاری به این ندارد که در یک شهر بزرگ مثل خرمآباد چرا باید یک بارندگی قابل پیشبینی، کشته و زخمی بر جای بگذارد! مگر جنگ است؟ حالا احتمالا با ورود دادستان به موضوع، راننده آن پژو یا مدیران و مسئولان شهری خرمآباد چند باری به دادسرا میروند و میآیند و آخرش هم با احراز قصور یا تقصیر، مجازاتی برایشان در نظر گرفته میشود اما این نه برای خانواده آن دختر، فرزند میشود و نه برای شاهدان این حادثه، آرامش وجدان.
بند ۱ ماده واحده قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جانی مصوب ۵ خرداد ۵۴ بهصراحت میگوید که هر کس، شخص یا اشخاصی را در معرض خطر جانی مشاهده کند و با اقدام فوری خود یا کمکطلبیدن از دیگران یا اعلام فوری به مراجع یا مقامات صلاحیتدار از وقوع خطر یا تشدید نتیجه آن بتواند جلوگیری کند، بدون اینکه با این اقدام خطری متوجه خود او یا دیگران شود و با وجود استمداد یا دلالت اوضاع و احوال بر ضرورت کمک از اقدام به این امر خودداری کند، به حبس یا جزای نقدی محکوم خواهد شد. این یعنی اغلب آنان که دیدند جان آن دختر در معرض خطر است و کاری نکردند، مجرمند؛ اگرچه این قانون، صرفا روی کاغذ است و هیچکدام از آنان که کمک نکردند جز در محکمه وجدان، محاکمه نخواهند شد. اصلا فرض کنیم هیچ قانونی نداریم. کمککردن به یک حیوان هم که جانش در خطر است، احتمالا همچنان جزو اصول اولیه اخلاقی و انسانی است؛ چه رسد به انسان.
آن دختر بهسادگی مرد و تمام شد. خودش راحت شد و کار ما را سخت کرد. حالا مجبوریم موضوع را در فضای مجازی داغ کنیم و هشتگ بزنیم. بتازیم به کسانی که مسؤولیتی داشتهاند و احتمالا سهلانگاری کردهاند. بگردیم ببینیم کجای دنیا حادثهای از این دست بوده و مسئولانش چه کردهاند و اگر هم پیدا نکردیم نمونهای خیالی از کشوری در شرق دور بیابیم و توییت کنیم. جوک بسازیم و ماجرا را تا آنجا که جا دارد به لجن بکشیم ... و اصلا کوچکترین اشارهای به خودمان و صدها نفر مثل خودمان که در محل حادثه بودند نکنیم. سعی کنیم نبینیم و نگوییم که این یک دقیقه لعنتی، آیینه تمامنمای رفتار بسیاری از ماست و نشان میدهد که خستهایم و جز ابراز نگرانی، ابراز تاسف، هشتگزنی، لایکزنی، کامنتگذاری، توییت، فحش و بوق، کاری از دستمان نمیآید. این یک دقیقه، بار دیگر بیحس بودن، زیست کوالایی، بیخیالی و ماستمالی ملی را به رخمان کشید.
منبع: خبرگزاری ایسنا