تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۷۱۶۱۹
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۱

حمايت رحیم‌مشايي از نامزدي بقایي

«احتمالا اين صحنه‌ها دوباره تكرار شود. مشایی دست بقایی را بگيرد و به وزارت كشور ببرد تا ثابت كند، احمدي‌نژادي‌ها به اين راحتي‌ها حاضر به كناره‌گيري از صحنه سياست نيستند.»
تدبیر24 »روزنامه شرق نوشت: «چاق‌تر شده، پيراهن فيروزه‌اي‌رنگي هم به‌ تن دارد. اين آخرين عكسي است كه از اسفنديار دولت دهم همراه با يك عبارت در سايت دولت بهار منتشر شده است: «شايد از نظر برخي آقايان کانديداتوري بقايي شوخي باشد همان‌طور که کانديداتوري احمدي‌نژاد در ٨٤ شوخي بود!» كسي كه خودش يك‌ بار رد صلاحيت شده است، اين‌ بار به حمايت از كسي برخاسته كه احتمال رد صلاحيتش كم نيست. لازم نيست خود رئيس علنا پيام دهد، يادمان نرفته كه گفته بود مشایي يعني احمدي‌نژاد و احمدي‌نژاد يعني مشایي. پس وقتي مشایی از بقایی حمايت كند؛ يعني حمايت شش‌‌دانگ احمدي‌نژاد هم پشت سر بقایی است. آن‌ وقت ديگر مهم نيست كه همين دو هفته پيش گفته ‌باشد: «از هيچ فرد يا جناح و حزب و گروهي حمايت نکرده و نخواهم کرد. اين موضع قطعي و غير قابل تغيير اين‌ جانب است.» با اين تاكتيك، هزينه رد صلاحيت احتمالي بقایی هم بر دوش احمدي‌نژاد بار نمي‌شود. حمايت مشایی از بقایي، روغن ريخته‌اي است كه نذر مي‌شود.

مي‌گويند آمدن مردي كه ٢٢٤ روز بازداشت بوده و در ديوان عدالت اداري هم پرونده محكوميت داشت، جدي است. آخرين توييت منتسب به حميد بقایي اين است: «ملت بزرگ ايران، بنده مشكلي ندارم و كاري نكرده‌ام كه نگران رد صلاحيت شوراي محترم نگهبان باشم. به اميد خدا و با دعاي خير شما تا آخر ايستاده‌ام.» بقايي مدعي است اين اصلاح‌طلبان‌ هستند كه بر شايعه رد صلاحيتش دامن مي‌زنند: «افراد وابسته به جناح به‌ اصطلاح اصلاح‌طلب! در رسانه‌ها گفته‌اند: «بقايي آمده که رد صلاحيت شود. وي با توجه به محکوميتي که دارد! قطعا رد صلاحيت خواهد شد.» عبدالرضا داوري از نزديكان او هم كه از روز اعلام نامزدي حميد بقایي همه توييت‌هايش درباره اوست، نوشت: «ترديد ندارم که بامداد شنبه ٣٠ ارديبهشت ٩٦ را با خبر پيروزي مهندس حميد بقايي در دوازدهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري آغاز خواهيم کرد.» «تحليل: چرا تأييد صلاحيت مهندس حميد بقايي در انتخابات رياست‌جمهوري ٩٦ قطعي است؟»

اگر از بازي قدرت و سياست فعلا كنار مانده‌اند، اما سياست‌ورزان خوبي هستند. از اين منظر كه مي‌دانند از فضاي انتخاباتي بايد بهره جست. فارق از نتيجه ماجرا كه مي‌تواند به رد صلاحيت حميد بقایی منجر شود - اتفاقي كه بعيد نيست - اما بهانه انتخابات فرصت خوبي براي عرض اندام است. برای مثال مي‌تواند باعث شود اسفنديار رحيم‌مشایی كه غایب از انظار بود، به اين بهانه پيدايش ‌شود و ياران احمدي‌نژاد كه به‌ واسطه نهي رئيس سابق دولت از بازگشت به عرصه سياست انتخاباتي، سرگردان و پراكنده بودند، به اين بهانه باز گرد هم آيند. انتخابات ٩٦ فرصتي است تا احمدي‌نژادي‌ها كادرهاي پراكنده را جمع آورند. كم‌كم قواي خود را براي ١٤٠٠ بازيابي كنند؛ سالي كه نه ارتباطي به مشایی دارد و نه بقایي. مي‌تواند سال بازگشت احمدي‌نژاد باشد.

٢١ ارديبهشت ٩٢ احمدي‌نژاد بعد از سه روز روزه‌گرفتن و ١٤ هزار نذر صلوات، به قول خودش بعد از هشت سال مرخصي گرفت که بتواند حماسه‌اي خلق كند. دست مشایی را گرفت و به ستاد انتخابات وزارت كشور رفت، آنجا به خبرنگاران گفت: «من آقاي مشايي را ٢٨ سال است که مي‌شناسم. وي فردي مؤمن، پاک و کارآمد است. او عميقا باورمند به ارزش‌هاي الهي و اصول برآمده از انديشه امام است و عميقا به توانمندي‌هاي عظيم ملت ايران باور دارد. مشايي همه قوت‎هاي اين دولت و برادر کوچکش احمدي‌نژاد را دارد و نقاطی برجسته‌ و کامل‌تر و بالاتر از آن دارد.»

احمدي‌نژاد آن روز با بيان اين كه مشايي يعني احمدي‌نژاد و احمدي‌نژاد يعني مشايي گفت: «انتخابات حق ملت است و ملت ما نشان داده است که بهترين انتخاب‌کننده است. همه بايد به انتخاب مردم تسليم باشند و از منتخب ملت حمايت کنند. من باور دارم ملت بزرگ ايران با خلق حماسه عظيم جايگاه خودش را در جهان ارتقا خواهد داد و رنگ يأس را بر چهره بدخواهانش خواهد پاشيد.»

احتمالا اين صحنه‌ها دوباره تكرار شود. مشایی دست بقایی را بگيرد و به وزارت كشور ببرد تا ثابت كند، احمدي‌نژادي‌ها به اين راحتي‌ها حاضر به كناره‌گيري از صحنه سياست نيستند.

روايت ٢ دلداده

«ببينيد ارادت بنده به ايشان خيلي زياد است. البته موضوع فاميلي موضوع مهمي است. من اين را بي‌اهميت جلوه نمي‌دهم اما من تا به‌ حال به آقاي احمدي‌نژاد از بابت فاميلي نگاه نکرده‌ام. يعني اين حس اصلا در من پديد نيامده که ما فاميليم، چون خيلي جلوتر از حس فاميلي، احساسي قوي‌تر، شاداب‌تر و پرمعناتر وجود دارد، آن احساس برادري که ما در مفاهيم ديني داريم، يکي از مصاديق برجسته‌اش همين‌جاست. بعضي‌ها معتقدند که دوست از برادر بالاتر است. حالا برادري خودش خيلي است ديگر. ما اگر دوست را بالاتر از برادر بدانيم، اين رابطه يک رابطه دوستانه بسيار عميق و سطح بالا است. خداوند لطف کرد و از برکت همين وصلتي که با خانواده دکتر احمدي‌نژاد داشتيم، يک فرزند دختر خوب نصيب کرد که نوه مشترک بنده و آقاي احمدي‌نژاد است. براي ايشان نوه پسري و براي بنده نوه دختري است، نامش هم «زهرا» است.»

اين سخن كسي است كه احمدي‌نژاد به خاطرش همه را كنار زد؛ حتي بخشي از هيات دولت را. مشایی مختار بود در همه امور دخالت كند و هر اعتراضي، به حذف منتقد منجر مي‌شد. پاي صحبت تك‌تك وزرا يا اعضای سابق دولت نهم و دهم كه كم‌كم از قطار دولت پياده شدند، بنشينيد، از اين روايت‌هاي حذف كم ندارند. روايت‌هاي بسياري هم رسانه‌اي شده است. اوج حمايت احمدي‌نژاد از او، به ماجراي انتصاب مشایی به سمت معاون‌اولي دولت دهم و مخالفت رهبري با آن بازمي‌گردد. ٢٧ تيرماه ٨٨ احمدي‌نژاد كه تازه يك ماهي بود دوباره رئيس دولت شده بود، مشايي را معاون‌ اول كرد. در نامه انتصاب احمدي‌نژاد آمده بود: «اين‌جانب جناب‌عالي را انساني خودساخته و مؤمن، دلباخته حضرت صاحب‌الزمان‌(عج) و با تعهدي آگاهانه و عميق به خط نوراني ولايت و مباني جمهوري اسلامي و خدمتگزاري توانمند و صديق به ملت الهي و عزيز ايران مي‌شناسم و طبق اصل ١٢٤ قانون اساسي به سمت معاون‌ اول رئيس‌جمهور برمي‌گزينم... رجاء واثق دارم همكاران خوبم در دولت، با هماهنگي و همدلي، شما را در انجام مأموريت‌ها ياري خواهند كرد...» در نامه رهبري خطاب به احمدي‌نژاد كه درست يك‌ روز بعد نوشته شد، آمده بود: «بسمه تعالي، جناب آقاي دکتر احمدي‌نژاد، رياست محترم جمهوري اسلامي ايران، با سلام و تحيت. انتصاب جناب آقاي اسفنديار رحيم‌مشايي به معاونت رئيس‌جمهور برخلاف مصلحت جناب‌عالي و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقه‌مندان به شما است. لازم است انتصاب مزبور ملغي و کأن‌لم‌يکن اعلام گردد.»

سمت‌هاي مشایی از زماني كه در كنار احمدي‌نژاد بوده عبارت بوده است از: «رئيس سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران در زمان شهرداري احمدي‌نژاد، معاونت رياست سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري ايران در دولت اول او. معاون‌اول يك‌هفته‌اي‌ در سال٨٨، رئيس دفتر رياست دولت، رياست دبيرخانه جنبش عدم تعهد، مشاور رئيس دولت، دبيري کميسيون فرهنگي دولت، رياست شوراي هماهنگي مناطق آزاد و ويژه اقتصادي، رياست گروه مشاوران جوان رئيس دولت، رياست کارگروه زيارت و فرهنگ رضوي، جانشين رئيس دولت در شوراي‌عالي امور ايرانيان خارج از کشور، رياست مرکز ملي جهاني‌ شدن، رياست شوراي اطلاع‌رساني دولت ايران و نمايندگي ويژه رئيس دولت در امور خاورميانه. در ماه‌هاي آخر رياست احمدي‌نژاد بر دولت مدام هم بر سمت‌هاي مشایی افزوده مي‌شد و هم بر حضور عمومي و رسانه‌اي‌اش.»

گلايه يار قديمي

آيت‌الله مصباح‌ يزدي كه زماني گفته بود اطاعت از احمدي‌نژاد اطاعت از خداست، در زمانه‌اي كه مشایی محبوب قلب احمدي‌نژاد شده بود، گفت: «بهره هوشي اين شخص به تصديق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شيفته يک شخص عادي مي‌شود؟ آن هم شيفتگي‌اي که چنين حرکات نامعقولي از او سر بزند! يک وقتي به برخي از دوستان نزديکم گفتم که بيش از ٩٠ درصد معتقدم که او سحر شده است! اين وضعيت ابدا طبيعي نيست. هيچ آدم عاقلي چنين کارهايي نمي‌کند، مگر آن که اختيار از او سلب شده باشد. اين کارها هيچ توجيهي ندارند. يک وقت کسي اشتباهي مي‌کند، آن‌وقت هر چه او اشتباه مي‌کند، اين فرد مي‌آيد و توجيه مي‌کند! کسي که ١٠ تا دوست دارد، ٩ تا دوستش را مي‌گذارد کنار و کارهاي دهمي را توجيه مي‌کند! آيا اين يک کار عاقلانه است که انسان دائما به آن ٩ نفر اعتراض کند و حتي يک بار هم به آن دهمي اعتراض نکند؟ چطور همه اشتباه مي‌کنند و کنار زده مي‌شوند اما اين يکي مي‌شود مطلق و هرچه مي‌گويد درست است؟ اين قضيه اصلا توجيه ندارد اما گفتن اين حرف‌ها عوامانه است و کاري است که پيرزن‌ها مي‌کنند. زن و شوهرها سر هر قضيه‌اي که دعوا مي‌کنند، مي‌گويند جادو شده[خنده حضار]. حرف عاميانه‌اي بود که بگوييم لابد او را جادو کرده‌اند. حرفي نبود که بشود همه جا زد، مضافا بر اين که ما خودمان هم اهل اين کارها نبوديم. نه پدرمان جادوگر بود، نه خودمان اين‌کاره بوديم... بعد روي کارها و حرف‌هاي شخص جنجال‌آفرين حساس شديم، ديديم خيلي حرف‌هاي بوداري است و اصلا حرف‌هاي ساده‌اي نيست. بنده روز به‌‌ روز احساس کردم که خطر بسيار عظيمي در اين جريان، نهفته است و تلاش زيادي در اين راه شده. عقلم نمي‌رسيد که آيا هيپنوتيزم است، سحر است، ارتباط با مرتاضين است؟ بنده اين‌جور چيزها را بلد نيستم ولي مي‌دانستم که در اين قضيه، چيزي غير طبيعي وجود دارد. ديديم که اين شخص مسئله‌دار، اين آقا را مسخّر کرده و او توي مشتش هست؛ البته قرائن فراوان‌اند و خود شما بيشتر از ما اطلاع داريد که حتي تأثير نگاه و برخورد و آثار طلسمات و چيزهايي از اين قبيل در کار است؛ البته اينها همه مسموعات هستند و بنده به چشم خودم نديده‌ام.»

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: