علی لاریجانی از این که مصوبه مجلس درباره سقف حقوق کارکنان و متخصصان به گونهای تفسیر شد که انگار ۶۰ درصد اضافی شامل مدیران میشود، خشم گرفت و به منتقدان گفت: «چرا به شورای نگهبان ایراد نمیگیرید، لابد از رد صلاحیت خود میترسید!»
در واقع انتقاد رییس مجلس سه محور داشت: نخست این که به گونهای تبلیغ شده که انگار مجوزها و استثناهای مجلس شامل مقامات میشود؛ حال آن که تنها برخی مانند پزشکانی در حد جراحان شاغل در مناطق محروم را دربرمیگیرد. دوم این که این گونه القا شد که مجلس در روز بعد عقبنشینی کرده؛ در حالی که تنها به رفع ایراد شورای نگهبان پرداخته است. نکته سوم این بود که خطاب به منتقدان و مشخصا یک طیف سیاسی که در قالب جبهه تازه تاسیس فعالیت انتخاباتی شروع کرده، تصریح کرد: «جانماز آب نکشید!» یعنی از سابقه و عملکرد آنان آگاه است و میداند خودشان که امروز داعیهدار جرح و تعدیل در دریافتیها شدهاند، پیشتر چقدر دریافت میکردهاند.
طبعا رسانهها به این جنبهها توجه بیشتر نشان دادند چون عتاب و خطاب مستقیمی در آن مستتر بود و آشکارا مدعیان رطبخوردهای را که منع رطب میکرد، آماج سرزنش قرار میداد و در عین حال در جایگاه یک اصولگرای میانه، اصولگرایان رادیکال را که به فضاسازی علیه مجلس پرداخته بودند، مینواخت و دو نکته پیش گفته را به آنان یادآور میشد و اولا «چرا دروغ میگویید» و منظور او این بود که استثناها شامل مدیران نمیشود و ثانیا «چرا جانماز آب میکشید»، به این معنی که تظاهر میکنید و در عالم واقع باور ندارید یا خود عمل نمیکنید و میشناسمتان.
اما این گفتار میخواهد بر آن بخش نقل شده در ابتدا انگشت بگذارد: «چرا از شورای نگهبان ایراد نمیگیرید. لابد از رد صلاحیت خود میترسید!» اما آیا واقعا یک نماینده مجلس باید به خاطر اظهار نظر و ایفای وظایف نمایندگی نگران تأیید صلاحیت خود در دوره بعد باشد؟ آیا شورای نگهبان به جز استعلام از نهادهای مرتبط با تعیین صلاحیت بر پایه اظهار نظرها هم تصمیم میگیرد و به زبان سادهتر آیا نماینده باید از شورای نگهبان بترسد؟
اگر این سخن واقعیت داشته باشد و نمایندگان از شورای نگهبان بترسند، جای تأمل بسیار دارد. به یاد آوریم که بنیانگذار این نظام و رهبر فقید انقلاب از هیچ شخصیت تاریخی به اندازه سیدحسن مدرس تجلیل نکرده است. مدرس هم نماد مجلس و پارلمانتاریسم بود و جالب است که بدانیم مدرس میتوانست مانند دوره اول در همان هیاتی باشد که مطابق متمم قانون اساسی ماموریت اطمینان از عدم مغایرت با شرع اسلام را بر عهده داشت ولی ترجیح داد نماینده مجلس شود و مادام که امکان نمایندگی داشت، این وظیفه را واننهاد.
نماینده نباید بترسد. یکی از اهداف مهم انقلاب ۱۳۵۷ همین بود: ترسزدایی. انقلابها علیه ترس شکل میگیرند. تولید ترس با روح دموکراسی سازگار نیست. کار شورای نگهبان این است که مصوبه مجلس را بررسی کند که با شرع و قانون اساسی مغایرت نداشته باشد (مغایرت نداشتن کافی است و الزامی به انطباق نیست) و کار دیگر نظارت بر اجرای انتخابات و رسیدگی به شکایات و از دهه دوم جمهوری اسلامی با تفسیر «استصوابی» از مفهوم « نظارت» تأیید صلاحیت کاندیداها و از الف تا یای انتخابات را نیز بر عهده گرفته است. اما اگر همه امور طبق روال باشد دلیلی برای ترس وجود دارد؟
رییس مجلس البته طعنه زده اما در هر شوخی یک نیمه جدی وجود دارد. به زبان ساده اگر نماینده بترسد چگونه میتواند نمایندگی کند؟
از دیرباز تا کنون البته یکی از مهمترین ابزارهای کنترل تولید ترس بوده است. دانشآموز با ترس از نمره، دانشجو با ترس از مشروط شدن، کارمند با ترس از اخراج، زن با ترس از طلاق، فعال سیاسی با ترس از زندان و مانند اینها. ترس اما همیشه جواب نمیدهد و گاهی به ضد خود بدل میشود و مدام نمیتوان ترس را تولید و بازتولید کرد. واقعا اگر نماینده مجلس نگران تأیید صلاحیت خود در دوره بعدی باشد، چگونه میتوان انتظار داشت به وظایف خود عمل کند؟ جا دارد خود شورای نگهبان توضیح دهد و رفع ابهام کند.
با این همه اشاره هوشمندانه رییس مجلس میتواند باب تازهای بگشاید و از این منظر قابل توجه است؛ چرا که قوه مقننه در ایران دو رکن دارد: مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان قانون اساسی و دلیلی ندارد که نمایندهای که مطابق قانون اساسی انتخاب شده و قرار است بر پایه قانون اساسی قوانین عادی را تصویب میکند، از شورای نگهبان قانون اساسی بترسد. کمااینکه شورای نگهبان هم در اعمال و اعلام نظر خود نباید بترسد و شرع و قانون اساسی را باید معیار قرار دهد و نهایت این است که مصوبهای را مغایر میشناسد و به مجمع تشخیص مصلحت میرود تا از منظر مصلحت ارزیابی شود. درباره تعیین صلاحیتها هم مراجع مربوطه نظر میدهند و وقتی مستند به آنها و قابل پیگیری باشد آنجا هم دلیلی برای ترس وجود ندارد.
این ترس یا واقعی است یا ذهنی. اگر واقعی است زیبنده قوه مقننه نیست و اگر ذهنی است و واقعی نیست ترسزدایی ضرورت دارد.
با ترس نه میتوان با فساد مقابله کرد نه میتوان نظارت را به تمامی اعمال کرد. این ترس چه واقعی و چه ذهنی زیبنده مردمانی نیست که دین را نیز با عرفان و عشق آمیختهاند و خدا را نه از سر ترس که چون محبوب میپرستند.»