لازم است نسبت خود با دولت آقای روحانی را تبیین نمایم. از دید بنده دولت آقای روحانی صفر مطلق است. جدای از اینکه حقوقم را به عنوان یک معلم از دولت میگیرم ارتباطی با این دولت ندارم و در جلساتی که دولتیها باشند، حاضر نمیشوم و ارتباط سیاسی خاصی نیز با آنها ندارم اما واقعا حامی دولت هستم.
تدبیر24 »این نکته را بیان کردم که چون در مصاحبههایم از آقای روحانی حمایت کردهام شخصی تصور نکند که به جایی از این دولت دستی آویختهام. صرفا به عنوان یک معلم مستقل و حتی جدا از جریان سیاسی که بدان دلبستگی دارم، سخن میگویم. اگر بخواهیم در ارتباط با امید و مؤلفه امید در دولت آقای روحانی صحبت کنیم شاید بهترین دفاع از امیدبخش بودن دولت این است که مخالفان دولت درست همین نقطه را نشانه گرفتهاند. اگر تمام تبلیغاتی که از سوی رسانههای وابسته به اصولگرایان تندرو در سه ماهه اخیر شدت گرفته رصد شود، شاهدیم که امید کلیدیترین نقطهای است مخالفان روی آن دست گذاشتهاند. مخالفان برای اینکه وجهه امیدبخش دولت را تخریب کنند، قصد دارند وعدهها و خواستهها را تا حدی بالا ببرند که تحت هر شرایطی دستاوردهای دولت مایوس کننده جلوه کند. دولت در وعدههایی که داده مانند هر دولت دیگری موفقیت صد در صدی نداشته اما سوال اینجاست که کشور ما باید دلیل عقب ماندگیهای تاریخی خود را در عملکرد یک دولت جستوجو کند؟ دولت تا چه حد وعده رونق اقتصادی در بازار تجارت ایران داده است؟ نباید منکر شد که دولت در سالهای اول از دستاوردهایی که در سالهای بعد به دست خواهد آورد، خوش بینانه سخن گفت و این مسأله شاید با سطح امکانات دولت همخوانی نداشت. از این رو مهم جهتگیریهاست و این چیزی است که جامعه بهخوبی درک میکند. اینکه دولت تا چه حد به نتیجه رسیده مهم است اما شاید در اولویت تشخیص نباشد. واقعا باید بتوان میزان موفقیتها را سنجید اما مهم این است که مسیر به کدام سمت است. در دولتهای نهم و دهم شاهد درآمد سرشار نفتی بودیم و شاید از برخی جهات آن چیزی که سر سفره مردم بود خیلی ملموس بود اما کشور را به دل مشکلات برد. این موضوع را ابتدا کارشناسان دیدند سپس تولیدگران دیدند و در سالهای آخر و با تاخیر، همه مردم دیدند و حس کردند. زمانی که تولید کشور رو به اضمحلال برود و دست تولید کننده از سازندگی و خلاقیت کوتاه شود، او خیلی زود و سریع نمیتواند کمر راست کند. اگر اقتصاد کشور شکست، سر پا نگه داشتن آن بسیار سخت خواهد بود. این اتفاق در دولت اصلاحات نیز رخ داد. پس از دوران سخت جنگ و مشکلاتی که قبل از دولت اصلاحات وجود داشت. در دولت دوم اصلاحات شاهد بودیم که چرخهای زنگ زده شروع به حرکت کرد و درست زمانی که در حال سرعت گرفتن بود احمدینژاد از راه رسید و حرکت را متوقف کرد. آقای روحانی در شرایطی مدیریت کشور را در دست گرفت که اقتصاد مانند لوکوموتیوی گرفتار در برف و یخبندان شده بود. مهمترین موضوع در این دوران مسأله تحریمهای جهانی علیه ایران بود. قبل از اینکه لوکوموتیو به راه افتد باید سنگهایی که در مقابل دارد برداشته شود و راه صاف شود تا به حرکت درآید. اگر راه باز شد و حرکت لوکوموتیو دیده شد، میتوان امیدوار بود که لوکوموتیو کمکم سرعت بگیرد. در حال حاضر در چنین شرایطی هستیم. البته میتوانستیم خیلی بیش از این حرکت کنیم اما پرسش اینجاست که چرا این حرکت با تاخیر صورت گرفت؟ آقای روحانی در ابتدای بهدست گیری دولت امیدوار بود با رویکردی که در مسأله هستهای وجود دارد و ارادهای که در سطوح مختلف حاکمیت وجود داشت پرونده هستهای بهسرعت حل و فصل شود اما به دلیل مشکلاتی که تندروها و افراطیون ایجاد میکردند، کاری که باید ۶ ماهه انجام میشد ۲ سال به طول انجامید. دستاوردهای برجام و روغنکاری شدن چرخ اقتصاد کشور و تبعات بینالمللی آن را فقط در سال ۹۵ مشاهده کردیم.در سال ۹۵تمام صحبتهای دولت در ارتباط با دستاوردهای برجام با هجمه تبلیغاتی اصولگرایان مواجه میشد یا مخالفان در بهترین شرایط میگفتند که شما تبلیغات پیش از هنگام میکنید در حالیکه بعد از امضا شدن برجام فرصت بسیار کمی وجود داشت که این توافق راه بیفتد. تقریبا قابل پیشبینی بود که به صرف امضا شدن توافقنامه در سطح دیپلماتها مسأله حل نخواهد شد و بایستی در لابهلای سیاستهای بانکی و مبادلات اقتصادی و هزاران پیچ و خمی که در تبادلات بینالمللی وجود دارد، آثار تحریم را زدود. اکنون این اتفاق افتاده و برجام رخداد کمی نیست؛ اینکه بالاخره ایران توانسته به پولهای بلوکه شده خود دسترسی پیدا کند و بتواند نفت خود را بفروشد بسیار مسأله مهمی است. اگر اکنون قرار بود درآمد نفت ایران به اندازه همان ۱ میلیون بشکه زمان تحریمها محدود شود که حتما از آن هم کمتر میشد، واقعا اقتصاد و بخشهای مهم دیگر دچار مشکلات سخت و دشواری میشد. اکنون ایران روزی ۵/۲ میلیون بشکه نفت صادر میکند و این دستاورد کمی نیست. میتوان گفت که دو سه سال اول دولت آقای روحانی به برداشتن این سنگها صرف شد و اکنون باید لوکوموتیو دولت راه بیفتد.
البته سنگها فقط محدود به مسائل تحریمهای هستهای و مرتبط با برجام نبوده و مشکلات دیگری نیز وجود دارد. کشور در زمینه سیاست خارجی با مشکل مواجه است. در همین دوره آقای روحانی مخالفان این دولت با حمله به سفارت عربستان سعودی سنگ بسیار عظیمی را در جلوی راه دولت قرار دادند. مشاهده شد که ظرف دو سال اخیر بهواسطه تنشی که در روابط دو کشور ایجاد شد تا چه اندازه مجبور به پرداخت هزینههای مادی و معنوی شدیم. از بسیاری از این آسیبها میشد اجتناب کرد. همه این آسیبها را نمیتوان به حساب بدطینتی طرف مقابل گذاشت، بخشی از این آسیبها به عدم درایت سازمان دهندگان چنین برنامههایی باز میگردد. اگر مخالفان میگویند این دولت ناموفق است باید بینند چه اتفاقاتی افتاده که به قول آنها دولت ناموفق بوده است. اگر کشور ما در مقوله حج مشکلی نداشت و میتوانست در اوپک با عربستان همکاری کند، قطعا ایران از منافع بیشتری سود میبرد و دولت بهتر میتوانست اقتصاد را سامان دهد. مردمی که سال ۹۲ به آقای روحانی رای دادند اکنون این حس را دارند که یک کار نیمه تمامی انجام شده و به عبارت دیگر تمام دغدغه آقای روحانی این بوده که مشکلات برجای مانده از گذشته را به نوعی برطرف کند و اگر مجالی برای حرکت جدید باشد در دولت دوم او خواهد بود. عقلانیتی که در سال ۹۲ گره کور سیاستهای امثال آقای جلیلی را باز کرد و در بین کاندیداها به آقای روحانی که به تنشزدایی در سیاست خارجی معتقد بود رای داد، همان عقلانیت و تفکر نگران روی کار آمدن امثال آقای جلیلی و همفکران وی است. رئیس جمهور باید سن کابینه خود را به طور میانگین ۱۵ سال پایین بیاورد. دانشگاهیان به عنوان قشری که بیشترین حمایت را از آقای روحانی کردند از رئیس جمهور توقع دارند که برای آنها وزیری کارآمد و مقتدر روی کار بیاورد.
احمد شیرزاد، فعال سیاسی اصلاح طلب