جناب دکتر چه تحلیلی از شرایط چند سال اخیر دانشگاه و
وضعیت موجود دانشگاهها دارید و به نظر شما دانشگاه در حال حاضر نیازمند چه نوع
نگاه مدیریتی است تا به وضعیت مطلوبی برسد؟
مساله وضعیت موجود دانشگاهها و وضعیت مطلوب آنها را نمیشود به صورت مجرد و با نگاه صرفا سیاسی و اجرایی طرح کرد. به هر حال جامعه ما جامعهای است که از یک سو با فرصتهای توسعهای فراوانی روبهرو است و از طرفی با تهدیدها. به نظر میرسد که اگر بخواهیم نسبت به وضع موجود دانشگاهها و وضع مطلوب آنها ارزیابی درستی داشته باشیم، مستقیما باید این ارزیابی را از مقوله توسعه علمی و ضرورتها و اقتضائات آن استخراج کنیم. به دلایل مختلف میتوان این نتیجه را گرفت که هر صورتی از توسعه در ایران بدون توجه و حتی محوریت توسعه علمی ناقص است. به عبارت دیگر در جامعه به طور عام و در جامعه ما به طور خاص مساله توسعه علمی را باید مبنا و مقوم انواع و اقسام توسعه اعم از توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و فرهنگی قرار داد و به این اعتبار است که نهاد دانشگاه در کانون تحولات جامعه ما قرار میگیرد. حتی نمیتوان سخن از ارزش افزوده در این جامعه زد، نمیتوان صحبت از افزایش سرمایه اجتماعی در این جامعه داشت، نمیتوان صحبت از توسعه سیاسی کرد، نمیشود صحبت از توسعه فرهنگی داشت بدون اینکه بگوییم دانشگاه باید به عنوان یک نهاد زنده، پویا و پر نشاط دیده شود، به این اعتبار است که توجه به مساله دانشگاه یک مساله بخشی نیست. بحث بر سر این است که امروزه علم، پایه اصلی اقتدار ملی نیز هست و پایه اصلی ایجاد ثروت نیز هست و علم مثل گذشته در یک برج عاجی به اسم دانشگاه محبوس نمانده، دانشگاه یک نهاد مرکزی در جامعه امروز است که اگر چه به عنوان جامعه دانشمندان از نظری تئوریک تعریف میشود اما یک نهاد واسط فرهنگی نیز هست.
دانشگاه در صورت مدیریت صحیح و قرار گرفتن در جایگاه علمی خود میتواند چه نقشی در ارتقای مولفههای اجتماعی داشته باشد و در این زمینه چه اقداماتی باید صورت بگیرد؟
آزادی، مردم سالاری، یا حقوق شهروندی نمیتواند در جامعه سنجیده شود یا تحقق پیدا کند وقتی که اینها در دانشگاه دیده نشود و تحقق پیدا نکند. به این اعتبار معتقد هستم که دانشگاه در سالهای اخیر و بعد از انقلاب آزمون و خطاهای مختلفی داشته اعم از توسعه کمی، توسعه کیفی، تمرکز روی آموزش، تمرکز روی پژوهش، دولتی بودن، غیر دولتی بودن، سیاسی شدن، غیر سیاسی شدن، چگونه سیاسی شدن، چگونه غیرسیاسی شدن - و نظایر اینها. دانشگاه در دولت اصلاحات به تجربه موفقی رسید و نوعی مرکزیت در توسعه علمی بر اساس نگاه به توسعه علمی پیدا کرد، نوعی تحول ساختاری در دانشگاهها رخ داد که بین سه پایه آموزش، پژوهش و فناوری تناسب به وجود آمد تا این گونه دانشگاه تجدید سازمان شود و نسبتی بین گسترش کمی و گسترش کیفی آن ایجاد شود. در مجموع تجربههای خوبی به دست آمد که زیر ساختارهای خوبی برای تولید علمی و تحرک علمی در دانشگاهها به وجود بیاید و لوازم آن هم فراهم شد، از جمله اینکه دانشگاه باید به یک نوع استقلالی میرسید، در دانشگاه باید به آزادیهای آکادمیک بیشتر توجه میشد، نقش ارکان مهم دانشگاه، از هیات علمی، دانشجویان و کارکنان بیشتر دیده میشد، به این معنا که مشارکت اعضای هیات علمی در دانشگاهها جدیتر گرفته شد، روسای گروهها انتخابی شدند، روسای دانشکدهها انتخابی شدند و حتی تا آنجا رسید که کلاسها انتخابی شدند، نهادهای علمی - تخصصی و انجمنها رونق بیشتری گرفتند و آزادی عمل بیشتری پیدا کردند، نهادهای دانشجویی، انجمنهای علمی، نهادهای صنفی، تشکلهای دانشجویی و نشریات دانشجویی رونق و رواج بیشتری داشتند و در مجموع فضای با نشاطی به وجود آمده بود که نتیجه این زیرساختها به اصطلاح این بود که به تدریج زمینه برای تحرکهای علمی فراهم شد، تعداد مقالات علمی، سمینارها و دورهها و امثال اینها بیشتر شد که حتی بسیاری از این زمینهها را در دولت بعد هم میتوان دنبال کرد و آن آثار در دولت آقای احمدینژاد هم به ثمر رسید.
نوع نگاه و رویههای دولت آقای احمدینژاد و دولت اصولگرا را نسبت به دانشگاه، آزادیهای آکادمیک و فعالیتهای صنفی و دانشجویی چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من متاسفانه سیاستهایی در دولت آقای احمدینژاد دنبال شد که به جای لحاظ کردن روابط کار علمی، نگاه به دانشگاه بیشتر سیاسی شد. ازجمله این سیاستها محدودیتهایی بود که برای اعضای هیات علمی و برای دانشجویان به وجود آمد، یا بازنشستگیها و استخدامهای بیضابطه و لغو قراردادها در زمینه اعضای هیات علمی. همچنین شکل گرفتن مقولهای مثل دانشجوهای ستاره دار و در واقع اعمال نظرهای سیاسی و پذیرش دانشجویان و منع دانشجویان و به طور کلی نادیده گرفتن پروتکلها و لوازم کار علمی و نشاندن روابط به جای آن و اعمال نظرهای سیاسی و پذیرش دانشجویان بخصوص در دورههای تحصیلات تکمیلی و تغییر ساختار اعضای هیات علمی که در دانشگاهها رخ داد، مواردی بود که در مجموع نشاط و تحرک علمی را تبدیل کرد به نوعی انفعال که از این انفعال به عنوان آرامش و محیط آرام یاد میکردند. در حالی که به نظر من دانشگاه برای تحرک علمی حتما نیاز به آرامش دارد، اما این آرامش باید آرامش مبتنی بر نشاط، اعتماد و مشارکت باشد، نه یک آرامش مبتنی بر ترس و هراس و به تعبیر رایج آن امنیت گورستانی. نه از این امنیت، تولید علمی و تحرک علمی به دست میآید و نه از درون سیاستهای توسعه علمی که احتیاج به محیط امن دارد. این نوع امنیت و آرامش در دانشگاه اصلا از جنس امنیتی که از اعمال رویههای امنیتی وکنترلهای بیرونی است، نیست. متقابلا آن نوع آرامشی که در دوران دولت اصولگرا بود و بیشتر به سمت نوعی انفعال و عدم مشارکت استادان و دانشجویان بود مترادف با امنیت و آرامشی که از دل آن تحرک علمی و تولید علمی بیرون میآید قلمداد میشد در حالی که هر دو این تعاریف، تعاریف القایی است که از منظر نگاه سیاسی و جناحی مطرح میشود. نهاد دانشگاه را باید با قواعد و لوازم دانشگاهی شناخت و با قواعد و لوازم دانشگاهی نقد کرد و با قواعد و لوازم دانشگاهی هم از آن انتظاراتی داشت. در نتیجه شاید بتوان گفت در مقایسه این دو دورهای که در دولت اصلاحات و دولت اصولگرا بر دانشگاه گذشت، منتقدان و مخالفان سیاستهای دولت کنونی برای دوران اصلاحات یک دوران ناآرام و ناامن تعریف کردند. حتی آنچه که بر دانشگاه تحمیل شد به گونهای همراه بود با نوعی مخالفت با دولت اصلاحات و جزئی بود از بحرانهایی که همان زمان آقای خاتمی هم از آن یاد میکرد، چون هر کار توسعهای هم که آقای خاتمی میخواست انجام دهد و هر سفری که به خارج از کشور داشت، هر برنامهای که میخواست پیش ببرد با نوعی کارشکنی مخالفان دولت همراه بود به گونهای که به گفته خود ایشان در آن زمان هر 9 روز یک بحران به وجود میآمد و از جمله آن بحرانها بحرانهایی بود که بر دانشگاه تحمیل میشد. اینها را به گونهای به آن ارجاع میدهند که گویی اینها از سرشت یک حرکت اصلاح طلبانه در دانشگاهها بوده است، در حالی که سرشت حرکت اصلاح طلبانه در دانشگاه یعنی دانشگاه امن، یعنی دانشگاه آرام و دانشگاه دارای منزلت و دانشگاه دارای نشاط و تحرک.
نقش دانشگاه در پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری چه بود؟
به هر حال اگر خواسته باشیم این دو مرحله را در مقایسه با هم ببینیم، خواهیم دید که سهم دانشگاه در مشارکت سیاسی موثر مردم در انتخابات ریاست جمهوری و فهم جهت گیری که جامعه داشت و رایی که داد کاملا مشخص بود. دانشگاه میل به تغییر رویههای گذشته داشت؛ رویههایی که دانشگاه را خیلی باز نمیدید. الان به وضوح دیده میشود که دانشگاه نه تنها تمایلی به ادامه روندهای گذشته ندارد بلکه تمایل دارد آن روندها اصلاح شود یعنی دانشگاه، دانشگاه دیده شود. دانشگاه، جامعه دانشمندان دیده شود. دانشگاه، محیط آزاد دیده شود. این به این معنی نیست که میخواهد یک محیط ناامن دیده شود یا میخواهد که محیط بیضابطه یا محیط آشفتهای باشد، بلکه میخواهد به دانشگاه بودن بازگردد و در واقع آن هویت دانشگاهی خود را به گونهای احیا کند. در این مسیر طبیعتا انتظاری هم که دارد این است که کسانی سیاستگذار این وضعیت دانشگاه باشند و کسانی مدیریت دانشگاه را در این شرایط به عهده بگیرند که سازگار با این جهت باشند که خوشبختانه در سیاستها و برنامههای دولت آقای دکتر روحانی این رویه دیده میشود.
بسیاری از بدنه دانشگاهی کشور از حضور دکتر توفیقی در سمت سرپرستی وزارت علوم و اقدامات وی ابراز رضایت کردند و به نظر میرسد مشی اصلاح طلبانه با وزارت علوم و دانشگاهها هماهنگی بیشتری دارد، شما در این باره چه نظری دارید؟
جنس گرایش به توسعه علمی و تحقق توسعه علمی و الزامات آن با نگاههای اصلاح طلبانه سنخیت و تناسب بیشتری دارد و یکی از دلایل واضح آن هم این است که میبینید نهادهای علمی کشور ما که نهادهای سیاسی نیستند چه خواستههایی دارند. در طول این سالها خواستههای اندیشمندان علوم انسانی یا اندیشمندان علوم پایه را که رصد کنید، میبینید خواستههایشان با رویکرد و خواستههای اصلاح طلبانه سازگاری ومناسبتهای بیشتری دارد. خواستههایی که وجود دارد و اقبالی که در دانشگاهها میشود، چه در میان اساتید و اعضای هیات علمی و چه در میان دانشجویان، چه زمانی که آقای دکتر میلی منفرد به عنوان وزیر معرفی میشود و چه زمانی که آقای دکتر توفیقی به عنوان سرپرست معرفی میشود به وضوح نشان میدهد که جنس دانشگاه چیست و چه نوع مدیریتی را طلب میکند. طبیعتا انتظار دانشگاهیها همسویی در حوزههای سیاست و تصمیم گیری و خواستههایشان است. اگر در واقع خواست قاطبه دانشگاهیان به طرق مختلف سنجیده شود و نظرسنجیهایی بدون اقدامات سیاستزده و به عنوان اقدامات مستقل انجام بگیرد و واقعا نگاه شود به اینکه اعضای هیات علمی و دانشجویان چه خواستههایی دارند، متوجه میشوید که خیلی خواستار این بودند که دکتر توفیقی معرفی شود و مورد تایید قرار بگیرد. این همان نگاهی است که دولت هم بر آن تاکید دارد، اعتدالی است، به محیط آرام در دانشگاه میاندیشد و به آن محیط پویا و قاعدهمند و قانونمند میاندیشد.
این روزها بسیار صحبت از سند اسلامی شدن دانشگاهها و بازنگری در علوم انسانی میشود، این مساله چه طور باید در دانشگاهها پیاده شود؟
بازنگری همیشه باید در دانشگاه وجود داشته باشد. اگر در دانشگاه بازنگری وجود نداشته باشد دانشگاه به یک نهاد متصلب تبدیل میشود. اما آن نوع از بازنگری که به آن توجه میشود، در علوم انسانی باشد، یا در علوم پایه باشد، یا در علوم مهندسی باشد، این بازنگریها ویژگی مهماش این است که چگونه آن پویایی علمی، روزآمدی و مشکل گشایی از جامعه مد نظر قرار بگیرد. در نتیجه وقتی بحث از این میشود که نسبت این بازنگری و مقولههای مثل اسلامی شدن در دانشگاهها چیست، نسبت درستی حتما برقرار است ولی این نسبت یک نسبت سیاست زده و یک نسبت غیر علمی نیست. آن وقت دانشگاه اسلامی هم به عنوان دانشگاهی تعریف میشود که در آن علم حیات دارد، در آن استاد محترم است، در آن دانشجو محترم است، دارای حساب و کتاب و ضابطه است و نظایر اینها، ولی در درجه اول دانشگاه است، یعنی دانشگاه بودن آن اصل است و این دانشگاه هم در واقع روی جنبههای قومی، جنبههای دینی، جنبههای ملی تکیه دارد. فرق بین نگاه آکادمیک به این مساله با نگاه به خصوص سیاست زده در این است. مهم این است که به موضوع سیاسی نگاه شود یا علمی، وقتی علمی به موضوع نگاه کنید میتوانید هر نوع نقدی به آن داشته باشید و پاسخ آن نقد را نیز پیدا کنید، ولی بالاخره عامل این بازنگری خود دانشگاه و دانشگاهیان هستند نه از بیرون. دانشگاه دانشگاهی است که نسبت به نهادهای نظیر خودش از جمله نهادهای سیاسی و نهادهای اجرایی پایینتر قرار ندارد، بلکه بالاتر است یا حداقل هم عرض هستند.
منبع:آرمان