مذاكران هسته يي ميان ايران و 1+5 ادامه دارد. به نظر شما تيم مذاكره كننده فعلي با تيم قبلي چه تفاوت هايي دارد؟
من اعتقاد دارم كه اين تيم كاملابا تيم پيشين هسته يي
ايران متفاوت است. به نظر مي رسد كه اين گروه شديدا به يافتن راهكاري مشترك براي
پايان دادن به اين مشكل بزرگ متعهد است. اعضاي تيم مذاكره كننده ايراني اراده خوب
و مصممي دارند و به خوبي متوجه نگراني هاي غرب درباره برنامه هسته يي ايران هستند.
با توجه به اينكه پيچ و خم هاي برنامه هسته يي ايران بسيار زياد است و آنچه كه غرب
از ايران مي خواهد در حقيقت شفافيت سازي هاي گسترده است من چندان مطمئن نيستم كه
ايراني ها بخواهند در اين مرحله به شفاف سازي هاي مورد درخواست غرب جواب كامل
بدهند. من اعتقاد دارم كه در داخل ايران مخالفت هايي براي به ثمر نشستن اين
مذاكرات وجود دارد و اميدوارم كه صداي مخالفان با مذاكره هر روز بلندتر از ديروز
نشود.
آيا اين ديدگاه در ميان سياستمداران امريكايي وجود دارد كه تغيير دولت در ايران به تغيير استراتژي اين كشور در برنامه هسته يي هم منتهي شده است ؟
به گمان من مردم بسياري در امريكا از انتخاب حسن روحاني
به عنوان رييس جمهور ايران خرسند شده اند. آنها بسياري از گام هاي ابتدايي برداشته
شده از جانب رييس جمهور جديد ايران را به فال نيك گرفته اند. يكي از اين گام هاي
مورد استقبال غرب تيم هسته يي است كه آقاي روحاني در راس مذاكرات گذاشته است. گام
مثبت ديگر هم انتخاب محمدجواد ظريف به عنوان وزير امور خارجه ايران است. مردي كه
در امريكا به خوبي از وي ياد شده و مورد احترام است. اينكه آيا استراتژي هسته يي
ايران هم تغيير كرده است مساله يي است كه بايد به زمان واگذار شود. اين باور عمومي
وجود دارد كه ايران ژست مذاكره را گرفته اما اساسا بنيان هاي مذاكره خود را تغيير
نداده است. رييس جمهور خاتمي هم چهره بسيار قابل احترامي بود اما بسياري در غرب
اين تصور را دارند كه در پايان روز او با مخالفت هاي جدي در داخل روبه رو شده و
نتوانست استراتژي اصلي ايران را تغيير دهد. من گمان مي كنم معماي پيچيده يي در حال
حاضر در مقابل امريكايي ها قد علم كرده است. در امريكا گمان همه اين است كه در
داخل ايران هستند افرادي كه خواهان ايجاد ارتباط هاي گسترده ميان اين كشور و جامعه
جهاني هستند اما مخالفت هايي با اين مساله وجود دارد و ما در واشنگتن نمي دانيم كه
در نهايت دست كدام طرف در ايران بلند خواهد شد.
آيا پايان ابهام هاي غرب درباره برنامه هسته يي ايران به معناي اتمام تمامي اختلاف ها ميان دوطرف و لغو تمامي تحريم هاست يا ما تنها زماني شاهد لغو تمامي محدوديت ها و تحريم ها خواهيم بود كه به قول برخي سناتورهاي امريكايي آنچه كه آنها ليبرال دموكراسي مي خوانند در ايران پياده شود؟
سوال بسيار خوبي است. من گمان مي كنم كه برنامه هسته يي
به تنهايي نمي تواند به تمامي اختلاف ها ميان تهران – غرب پايان داده و تمامي
تحريم ها هم با باز شدن گره هاي هسته يي پرونده ايران از ميان برداشته نخواهد شد.
مسائل مورد اختلاف كلان ديگري هم در اين ميان وجود دارد. من فكر مي كنم مساله
ديگري كه ايران بايد مدنظر داشته باشد اين است كه اقداماتي مانند شعار مرگ بر
امريكا يا سوزاندن پرچم امريكا كه در تهران سال هاست اتفاق مي افتد اين تصور را در
واشنگتن به وجود آورده كه امريكا ستيزي يك فاكتور غيرقابل انكار از ابتداي شكل
گيري انقلاب تا به امروز بوده است. من واقعا نمي دانم كه با اين شرايط دو كشور
چگونه مي توانند به عادي سازي رابطه بينديشند. چين كمونيست هم در دهه 60 اين قبيل
حركات را تجربه كرده بود اما اندك اندك متوجه شد كه بازگشت به جمع جهاني بيش از
دور ماندن از آن به نفع اين كشور است. من نمي دانم كه آيا نخبگان ايراني در راس
حاكميت اين كشور به اين مساله مي انديشند يا خير؟
آيا فكر مي كنيد كه دولت امريكا همچنان به دنبال تغيير نظام در ايران است؟
من فكر مي كنم كه هنوز هستند افرادي در دولت كه چنين طرحي
را در سر دارند اما كل اين استراتژي تغيير نظام با به پايان رسيدن دولت جورج بوش
به اتمام رسيد. من فكر مي كنم كه دولت باراك اوباما به دنبال تغيير نظام نيست. اين
مساله را از نخستين فعاليت هاي انتخاباتي وي پيش از رسيدن به كاخ سفيد هم مي
توانستيم ببينيم. او در تمام كمپين هاي انتخاباتي خود و پس از آن تاكيد كرد كه به
دنبال مذاكره با ايران است. امريكا در نخستين ماه هاي حضور باراك اوباما در قدرت
دست خود را به سمت ايران دراز كرد. يكي از معاون هاي اوباما اين مساله را تاكيد
كرده كه اين شخص رييس جمهور امريكا بود كه خواهان ديدار با روحاني شده بود.
بنابراين اگر به تمام اين گام هاي برداشته شده نگاهي بيندازيد، مي بينيد كه
امريكايي ها به دنبال تغيير نظام در ايران نيستند.