تدبیر24 »با آغاز سال نو و پایان یافتن تعطیلات، رنگ و بوی سیاست در کشور با نزدیکتر شدن به موعد برگزاری انتخابات بیشتر ملموس است و در این میان با احتمالی از جنس یقین، حضور روحانی برای ۲ دورهای شدن دوران زمامداری اجرایی قطعی است، ولی به اذعان برخی کارشناسان آنچه در این میان میتواند او را در رسیدن به هدف بازدارد، مشکلات اقتصادی است؛ مشکلاتی که به آن اندازه زیاد بود که تقریبا محال است در ۴ سال بتوان آن را مدیریت کرده و به رفع و حل آن نائل آمد، اما عدهای به دلیل کینه، عداوت و بازی قدرت انتظار «ید بیضایی» از روحانی دارند که اگر چنین نکرد او را به بیکفایتی وعدم توان مدیریت متهم کنند، موضوعی که از همان ابتدا به انجام آن همت گماشتند و با هر چه داشتند از صداوسیما تا مطبوعات و حتی شبکههای اجتماعی برای تخریب روحانی کم نگذاشتند و شوخی و جدی، مستقیم و غیرمستقیم و بیخود و با خود از همه جهات با حربه مشکلات اقتصادی بر رئیسجمهور تاختند تا از برگ برنده خود بهخوبی استفاده کنند، اما این برگ برنده تخریبکنندگان که ارثیه احمدینژاد است، تا چه اندازه در بازی انتخابات تاثیرگذار است؟ اساسا دولت تا چه میزان موفق به التیام دردهای اقتصادی کشور شده و تا چه اندازه هم ناموفق بوده است؟ و آیا این مساله میتواند اهرم فشار بر دولت اعتدال باشد و... . این سوالات و پرسشهایی همانند آن در گفتوگوی «آرمان» با محمدهاشمی مطرح شد که متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
عدم احراز صلاحیت مرحوم آیت ا...هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و به واسطه آن حمایت از حسن روحانی، جریانی به نام اعتدال را به پیروزی رساند. در ابتدا بگویید عملکرد چهارساله دولت تدبیر و امید را چگونه تحلیل میکنید؟ و ضمنا تا چه میزان خوانش و منش اعتدالی مرحوم هاشمی بر اعتدال دولت روحانی اثرگذار بود؟
ارزیابی عملکرد دولت روحانی وجوه مختلفی دارد و از ابعاد گوناگونی میتوان آن را بررسی کرد. در سیاست خارجی مهمترین مشکل و چالش، بحث هستهای بود که با توجه به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران مسائل زیادی را برای کشور ایجاد کرده بود و چون دولت آقای روحانی متاثر از اندیشههای مرحومهاشمی بود، به همین واسطه در سیاست خارجی نیز از راهکارهای او که مبتنی بر تعامل سازنده و کاهش تنش بود، استفاده کرد، بنابراین یکی از مهمترین محورهای فعالیت آقای روحانی حل همین مساله هستهای بود که به مشکل بزرگی برای کشور بدل شده بود و الحمدا... روحانی با نگاهی اعتدالی توانست مساله را به سرانجام برساند، در این راستا گامی مهم بردارد و خطر بالقوهای را از کشور دور کند، چرا که این مساله به یک بهانه و سوژهای برای سوءاستفادههای مکرر و تحریمهای پی در پی در برابر افکار عمومی جهان تبدل شده بود که خوشبختانه این بهانه برداشته شد و پیرامون آن محدودیتها و تحریمها البته نه به صورت کامل، کنار رفت و به تدریج و اندک شرایط کشور به زمان قبل از تحریمها برمیگردد، البته تحریمهایی مانند محدودیتهای مراودات بانکی و نظایر آن به قدرت خود باقی است که امیدواریم در آیندهای نزدیک و با پیگیریهای دولت این مشکل هم به سرانجام برسد. در همان زمان، حضور و کمک و همفکری مرحوم آیتا...هاشمی در حل مسائل بسیار تاثیرگذار بود و در اتخاذ استراتژیهای روحانی و در انتخاب تیم مذاکرهکننده نقش داشت. مذاکره کنندگان با راهنماییهای ایشان توانستند با مهارت، مشکل را حل کنند، البته در راستای همین بحث سیاست خارجی و دیپلماسی موضوع کشورهای همسایه، بحرانهای منطقه خاورمیانه و شیطنت برخی کشورها نیز وجود دارد که البته همانطور که اشاره داشتم با سیاست کاهش تنش تا حدودی موفق به کنترل و مدیریت آن شدند، اما شرایط به قدری پیچیده شده و بازیگران متفاوت و متنوعی دارد که هنوز مسائل و تنشهای منطقه پا برجاست، یعنی مثلا برخی کشورهای پیرامونی تخاصم خود را با ایران داشته و حتی میزانش هم بیشتر شده است، البته از آن سو هم متحدان بسیار خوبی برای کشور در منطقه وجود دارد. به موازات آن بحث جنگهای سوریه، عراق، افغانستان و یمن و تنشهای داخلی ترکیه وجود دارد که ایران سعی در کاهش این جنگها و تنشها داشت و دارد، چرا که این باوریم ادامه این خشونتها به نفع هیچ کشوری نیست و میتواند تهدید بالقوهای برای کشور خودمان باشد. سرریز این درگیریها میتواند پتانسیل ایجاد خطر شود و در این میان حضور و سرکار آمدن ترامپ هم میتواند عامل تشدید این درگیریها شود. بحث عربستان و دشمنی ریاض با ایران هم مزید بر علت این تنشهاست. نبود آیتا...هاشمی که میتوانست با تدبیر در آینده، اینگونه مسائل را به سامانی برساند، سبب شده تا این قسمت از مشکلات دولت در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی به قوت خود باقی بماند. امیدوارم با تدبیری از جنس اعتدال این مسائل هم سامان پیدا کند. اگر شاکله کلی تحلیل دولت را دو بال بدانیم این مساله که مطرح کردم یکی از این بالهاست و بال دوم آن مربوط به مسائل داخلی کشور است. در تحلیل این بعد، قبل از هر موضوعی باید سوال کرد روحانی کشور را در چه شرایطی تحویل گرفت و آیا با امروز قابل مقایسه است؟ با نگاه کلی به خوبی روشن است که برآیند تغییرات و فعالیتهای دولت کاملا مثبت است اما مطمئنا کافی نبوده است، چرا که حجم خرابیها به قدری زیاد بود که با چهار سال فعالیت یک دورهای نمیشود همه آن مشکلات را حل کرد. شوخی نیست، در شرایط رشد منفی ۵/۵ درصد اقتصادی همراه با تورم ۵۰ درصد و رکودی بیسابقه، اکنون با اقدامات دولت، کشور به رشد اقتصادی مثبت بازگشته است، البته این درصد رشد، میتواند نمره یک باشد اما همین که جهت حرکت برعکس شده است، به خودی خود خوب است، هرچند تا بهبودی کامل راه زیادی در پیش است به عنوان نمونه، در بحث اشتغال که یکی از مباحث جدی اقتصاد داخلی است و میتواند ابعاد سیاسی و اجتماعی پیدا کند، باید سالانه با توجه به جمعیت جوان کشور، حدود یک میلیون و دویست هزار فرصت شغلی ایجاد کرد. در این چهار سال توان دولت فقط ایجاد ۷۰۰ هزار فرصت شغلی در هر سال بود و این بدان معناست که سالانه ۵۰۰ هزار نفر به آمار بیکاران کشور افزوده میشود که عمدتا به جوانان دانشگاهی و از قشر تحصیلکرده کشور باز میگردد و این مساله میتواند بحرانزا شود که البته نشانههای این بحران اکنون در کشور وجود دارد.
چه باید کرد؟
قطعا برای رفع این مشکل نیاز به سرمایهگذاری داریم. به عنوان نمونه، در سال ۹۵ اگر توان سرمایهگذاری ۵۰ میلیارد دلاری داشتیم، میتوانستیم مسائل تولید و اشتغال را تا حدودی سامان دهیم، البته شاید این مساله محقق نشد ولی باید اذعان داشت این جذب سرمایه از ۳طریق انجام میشود، یعنی یا سرمایهگذاری خارجی یا سرمایهگذاری بخش خصوصی یا سرمایهگذاری خود دولت نقش بزرگی دارد، اما بدیهی است دولت این چنین پول و سرمایهای ندارد. بخش خصوصی هم که فرصت رشدی به این بزرگی را نداشته تا به این سطح از سرمایهگذاری برسد. سرمایهگذاران خارجی هم شرایط را مناسب نمیبینند، چون آنچنان که باید شرایط سرمایهگذاری و بسترهای لازمه امنیت سرمایه در کشور وجود ندارد، پس بعد سوم هم محقق نشد. در چنین شرایطی رشد و تولیدی شکل نمیگیرد تا اشتغالی ایجاد شود، بنابراین مشکلات دولت روحانی در حوزه اقتصاد مشکلاتی ساختاری است و حل آن هم توسط او محقق نحواهد شد، بنابراین تمام ارکان کشور باید بخواهند و در هماهنگی با او به عنوان رئیس اجرایی کشور حرکت کنند. از سوی دیگر چوب لای چرخ دولت نگذارند، کارشکنی نکنند و در یک جهت حرکت کنند، برای مثال در مساله سرمایهگذاری خارجی، مسئولی مانند نماینده مجلس از تریبون مجلس به مخالفت با آن (سرمایهگذاری خارجی) میپردازد و سبب میشود سرمایهگذار خارجی، بستر لازم را برای حفظ و امنیت سرمایه خود مهیا نبیند که در نتیجه به عدم سرمایهگذاری میرسد و بر همین اساس است که برچسب عدم موفقیت در جذب سرمایه برای دولت و ناکامی در حل مشکل اقتصادی، اشتغال و تولید داخلی مطرح میشود.
با علم به این مشکلات، چه باید کرد؟
بهبود اقتصاد شرایط و بستر لازم خود را میطلبد و نمیشود در قالب شعار، حرف و با برنامههای مغایر با واقعیتهای جامعه، مشکلات اقتصادی را حل کرد. برای مثال اینکه رشد اقتصادی باید به ۸ درصد برسد، چنین موضوعی در بستر واقعیات محال است، چراکه هر یک درصد رشد اقتصادی الزامات و برنامههای خاص خودش را طلب میکند، یعنی برنامههایی که دقیقا طرح شده باشد و به ما بگوید که چگونه باید عمل کنیم، چگونه باید بازار تولید و سرمایه را راه بیندازیم و مازاد تولید را چگونه مصرف کنیم. چرا که حتی اگر تولید هم داشته باشیم ولی در انبار بماند و رقبای اقتصادی بهجای شما به فروش تولیدات خود دست بزنند، نتیجهاش شرایط امروز کشور است به عبارتی، وقتی جنسی فروخته نشود و کالا در انبار بماند، مشخص است نقدینگی دست تولید کننده را نمیگیرد، حقوق کارگر به موقع پرداخت نمیشود و اشتغال هم به این واسطه مشکلاتش بیش از پیش میشود، بنابراین با حرف نمیشود، بلکه در عمل، بستر و شرایط لازم را میطلبد و شرایط رقابت، بازار مصرف، امنیت شغلی و... را طلب میکند. نمیتوانیم به زور مردم را مجبور به خرید کالا از فلان شرکت و تولیدکننده داخلی کنیم.
روحانی تا چه اندازه توانست مشکلات موجود را در طی حدود ۴ سال حضور مرتفع کند؟
درباره ارزیابی وضع داخلی کشور در چهار سال دولت اعتدال آقای روحانی باید به این نکته توجه داشت که در زمان سپردن دولت به روحانی، مشکلات زیادی وجود داشت و در واقع او یک «سرزمین سوخته» را تحویل گرفت. باید توجه داشت کمکهای مورد نیاز و همکاریهای کافی با روحانی و دولتش برای رفع مشکلات صورت نگرفت تا موفقیت این قسمت هم چشمگیر باشد، بنابراین باید اذعان داشت روحانی در حد امکانات و عمل خود نسبتا عملکرد مناسبی داشته است. البته یک نکته را هم باید مدنظر داشت، متاسفانه هر شخص، اقدامی انجام میدهد، عدهای نقد خود را به این اقدام وارد میکنند. هر چند دیکته نانوشته غلط ندارد و منکر کاستی نیستیم اما برخی فقط به تخریب میپردازند و میگویند اگر این طور میشد بهتر بود.
با توجه به دیدگاهتان این سوال مطرح است که ضعفهای حوزه اقتصاد دولت اعتدال تا چه میزان میتواند به اهرم فشار و ابزاری برای تخریب دولت در آستانه انتخابات از سوی همین مخالفان و تخریب کنندگان بدل شود، چرا که عموم مردم باورهای کارشناسی یک اقتصاددان و تحلیلهای آکادمیک آنها را ندارند، اساتید حوزه اقتصاد با تحلیل آکادمیک و نگاهی به آمارها میتوانند رشد اقتصادی و کارهای بزرگ دولت روحانی را در حوزه اقتصاد بهخوبی درک و بیان کنند، اما عموم مردم تا زمانیکه اتفاقی برای جیبشان نیفتد و تغییری را بهصورت ملموس در سفره خود نبینند، رشد مثبت اقتصادی را باور نمیکنند، چنانکه در این مدت هم رسانههای همنوا با مخالفان در تخریب و عدم کسب موفقیت اقتصادی دولت اعتدال سنگ تمام گذاشتهاند.
رسانه ملی و سایر رسانههای موازی با آن، هیچ گاه مخالفت، نقدهای یک سویه و تخریب را قطع نکرده و اتفاقا در مدت اخیر بر میزان و شدت آن در آستانه انتخابات افزودهاند. به هر حال فصل انتخابات است و بوی انتخابات به مشام میرسد بنابراین چنین مسائلی هم قطعا تاثیرات سوء خود را دارد. در ادامه باید مشاهده کرد که دولت و حامیان آن، چه اندازه میتوانند پاسخگوی این انتقادات، آن هم در بحبوحه کارزار انتخاباتی باشند و تا چه میزان میتوانند مردم را به قناعت برسانند. این دو موضوع مولفههای جداگانه هستند چرا که عموم مردم تا اتفاقی برای جیبشان نیفتد رشدی را باور نمیکنند. مردم با آمار و ارقام راضی نمیشوند. دولت بارها از کاهش تورم و از بینرفتن رکود سخن گفته است اما برای مردمی که در همین خرید نوروزی با سرمایهسال قبل تنها میتوانند در سال جدید فقط نصف آن چیزهایی را که سال گذشته خریدهاند دوباره بخرند، بدیهی است که کاهش تورم و رسیدن به تورم تک رقمی و افزایش رشد اقتصادی خب مطمئنا چیز غیر قابل باوری است، چرا که مردم میبینند قدرت خریدشان نصف شده است، تورم از نگاه مردم قدرت خرید آنهاست. با این دید، تورم برای مردم ۵۰ درصد است نه یک عدد تک رقمی؛ البته نکته دیگری هم وجود دارد و آنهم قدرت خرید در نوع مصرف است، شاید در لبنیات، حبوبات و در کل کالاهای مصرفی قدرت خرید مردم کم شده باشد، اما این کاهش قدرت خرید برای اقلامی مانند مس، آهن، فولاد و... اتفاق نیفتاده و نکته اینجاست که چند درصد از عموم مردم به این دسته از کالاها احتیاج دارند، این هم یک مشکل دیگر اقتصادی برای دولت است، چرا که کالاهای مصرفی از قبیل خوراک، پوشاک و مسکن برای عموم مردم ملموس بوده و در اولویت قرار دارند و همین مساله چالش بزرگ تبلیغاتی برای دولت روحانی است. دولتی چهار سال با وعدههایی سرکار بود و از نظر آماری و ارقامی شاید وعدههایش را محقق کرده است، اما مردم میگویند پولی دست ما را نگرفته است.
بهواسطه عملکرد احمدی نژاد در ۸ سال حضور در پاستور، اقتصاد با چالشهای اساسی روبهرو شد و دولت روحانی در این ۴ سال توانست اقتصاد را به یک حیات نباتی بازگرداند. اگر ایشان برای بار دوم کلیددار پاستور شود در خصوص رشد اقتصادی چه نگاهی باید داشته باشد؟
من معتقدم نه نگاه به داخل و نه نگاه به خارج به تنهایی راهگشا نیست، اکنون شرایط درحوزه اقتصادی به گونهای رقم خورده که شرایط داخل و خارج، لازم و ملزوم هم برای رشد اقتصادی هستند. در زمان احمدینژاد بدون داشتن دلیل قانعکننده با تمام کشورهای جهان رابطه خوبی نداشتیم و اکثر خرابیهای اقتصادی امروز نتیجه آن رفتار است. منابع پولی، مالی و سرمایهای دولت احمدی نژاد در طول تاریخ ایران بیسابقه و منحصر بهفرد بود، ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم، حالا باید از احمدی نژاد پرسید آن سرمایه کجا رفت؟ ذخایر ارزی مملکت با این دلارهای نفتی چرا به حد صفر رسید؟ شرایط جهانی و منطقهای به گونهای نیست که با نگاه به داخل و عدم ارتباط با کشورهای خارجی به رشد اقتصادی رسید و از آن طرف نگاه صرف به داخل داشت. با بالارفتن از دیوار و عدم ارتباط با دنیا نمیتوان به قطع ارتباط رسید، چرا که حتی اگر ما با آن کشورها کاری نداشته باشیم، روابط بینالملل در دنیا به گونهای است که قطعا آنها با ما کار خواهند داشت، پس ارتباط در روابط بینالملل اجتناب ناپذیر و لاینفک است. با نگاهی جامع در این دو دیدگاه و عدم افراط و تفریط و با ایجاد تعادل و اعتدال در عملکرد سرمایهگذاری میتوان رشد اقتصادی مملکت را هم سامان داد. به عنوان مثال در تیم مذاکره کننده هستهای، استراتژی «برد- برد» وجود داشت که مقام معظم رهبری هم بر آن تاکید فراوان داشتند، پس در این استراتژی داد و ستد، باید چیزی داد و چیزی ستاند، اما هنر اینجاست که باید با کمترین هزینه بیشترین امتیاز را گرفت، بنابراین باید در راستای سیاست کاهش تنش، احترام متقابل و اصل منافع مشترک، روابط خارجی خود را با کشورهای منطقه و سایر ملل جهان گسترش دهیم تا بتوانیم از این رهگذر با تقویت سرمایهگذاری خارجی و تواما تشویق و دعوت از بخش خصوصی داخلی، کشور را از این وضعیت نابسامان در سال چهار سال دوم آقای روحانی مشروط به انتخاب مجددش نجات دهیم. در نتیجه باید نگاه مبتنی بر این قالب و دیدگاه باشد. حال اینکه آقای روحانی در این مدت بسیار کوتاه تا انتخابات یا احتمالا دوره بعدی چقدر بتوانند این را به مردم بقبولاند، بستگی به هنر خود آقای روحانی و تیم او دارد، چرا که اگر در همین مدت بسیار کوتاه تا انتخابات نائل به انجام آن شود، میتواند یک برگ برنده انتخاباتی باشد.
اگر روحانی را مهمترین کاندیدای انتخابات بدانیم، از نگاه شما تا چه اندازه احتمال ردصلاحیت او وجود دارد؟
من این احتمال را ضعیف میدانم، اما وقتی در سال ۹۲ مرحوم آیتا...هاشمی رد صلاحیت شد، چند درصد مردم جامعه و حتی خواص و سیاسیون احتمال وقوع آن را میدادند؟ باید دید سیاست چیست و آیا اصلا میخواهد وارد بازی شود؟ پس در بازی سیاسی ایران هر احتمالی وجود دارد، حتی اگر خیلی کمرنگ باشد. به تاریخ اخیر کشور نگاه کنید؛ از شما میپرسم کدام یک از روسای جمهور قبلی اکنون اجازه حضور مجدد در انتخابات را دارند؟
برخی از تحلیلها ناظر بر آن بود که با رحلت آیتا...هاشمی نوعی مسئولیت و آگاهی سیاسی - اجتماعی در میان آحاد مردم بهوجود آمده و در خلا ایشان مردم خود را موظف به پر کردن جای ایشان در انتخابات میدانند. شما تا چه میزان این تحلیل را درست میدانید؟
بله، بهطور ضمنی و نسبی رحلت آیتا... در آستانه انتخابات نوعی هوشیاری سیاسی را در میان مردم بهوجود آورده است، اما میزان شدت و ضعف آن بستگی به کاندیداهایی دارد که در صحنه و کارزار انتخاباتی حضور پیدا میکنند، یعنی به همان میزان که نامزدهای انتخابات بتوانند نگرانیهای مردم را تشدید کنند، به همان میزان هم آگاهی و حضور سیاسی مردم در صیانت از آرا بیشتر میشود، به بیان دیگر، اینکه کاندیداها تا چه میزان همخوانی یا نزدیکی و دوری از مشرب و منشهاشمی را دارند، این نکته به سنگ محک مردم بدل میشود. اگر مردم تصور کنند کاندیدایی در پی تحقق اهداف و برنامههای اوست، طبیعتا استقبال بیشتری از او به عمل میآید.