تحولات بسيار ژرف و ساختاري كه در مناسبات اجتماعي و در آرايش نيروهاي سياسي-طبقاتي ايران در حال رخ دادن است، نشان ميدهد حركت جامعه به سمت ثبات و استقرار است و جامعه ايران روز به روز در اين راستا بيشتر پيش ميرود.
تدبیر24» كانديداتوري مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني و اقبال عمومي عجيبي كه در سال ٩٢ به او شد، در همان سالها به عنوان يك نوع حركت دو سر طيف اجتماعي و سياسي به سمت مركز استنباط ميشد. حركتي كه رو به سمت وفاق و آشتي ملي دارد. جايي كه بحثها هر چه كمتر ايدئولوژيك و جناحي است و هر چه بيشتر كارشناسي و فني. دولت آقاي روحاني محصول تفوق گرايش دو سر طيف به مركز بود. به محض اينكه مرحوم آقاي هاشمي ردصلاحيت شد، راي ايشان و اقبال آقاي خاتمي به نزديكترين كسي معطوف شد كه اين گفتمان را ميتوانست بازتاب دهد و چنين شد كه در سال ٩٢ آقاي روحاني رييسجمهور كشور شد و انصافا آقاي روحاني آن مطالبه ملي و تاريخي رايدهندگان را تحقق بخشيد. گرايش از دو سر طيف افراطي ساختار سياسي و اجتماعي ايران به سمت مركز و اعتدال محرز شد و نتيجه بخش هم بود. در ٤ سال گذشته سه مرحله از چهار مرحله بازسازي اقتصادي، اجتماعي و سياسي ايران را با موفقيت پشت سر گذاشتيم. مرحله اول بيرون كشيدن ايران از لبه پرتگاه، مرحله دوم تثبيت موقعيت و مرحله سوم آغاز فرآيند مجدد رشد و توسعه بود كه به طور كامل اتفاق افتادند و در مرحله چهارم كه در حال حاضر در آن به سر ميبريم، بايد سرعت رشد را افزايش دهيم. امروز در مسير درستي قرار گرفتهايم. اكنون نيز كه به دو مناظره و رقابتهاي انتخاباتي بنگريم، خواهيم ديد كه اين گرايش به مركز و گريز از مجادلات ايدئولوژيكي يا فضايهاي آنتاگونيستي كه اصطلاحا در عرف سياسي آشتي ناپذيري خوانده ميشود، تحقق پيدا كرده است. يعني ديده ميشود كه به سمت اعتدال پيش ميرويم. برخي از كانديداهاي انتخاباتي تلاش كردند تا در مناظره نوعي دو قطبي ايجاد كنند كه اين حركت ناموفق بود. دو قطبيهاي فقر و غنا، ارزشي و ضد ارزشي، انقلاب و ضد انقلاب، متدين و سكولار چيزي است كه جامعه ايران كاملا از آنها عبور كرده است. نتايج مبارزات انتخاباتي سال ٩٦ به ما نشان خواهد داد كه مردم از تلاش براي ايجاد مصنوعي چنين دو قطبيهايي متنفر هستند و از آن استقبال نميكنند. به همين دليل است كه پوپوليسمي كه در مناظرههاي انتخاباتي ميكوشد تا بين ٤ درصد و ٩٦ درصد شكاف ايجاد كند را پوپوليسمي مبتذل مينامم. به اين خاطر كه بدون توجه به عدم وجود زمينه علمي و اجتماعياش و عدم اقبال به آن بر اساس نگاهي گذشتهنگر تلاش ميكرد چنين دو قطبياي را بيافريند. در حالي كه جامعه ايران از چنين شرايطي كاملا عبور كرده است. حتي آقاي رييسي سعي نميكرد كه وارد اين بازي شود. علاقهاي نداشت كه اين شكاف مصنوعي را در جامعه ايجاد كند.
اما چرا اين شكاف مصنوعي است و چرا مورد استقبال قرار نميگيرد؟ براي اينكه ساختار اجتماعي و طبقاتي ايران كاملا به اين جمعبندي رسيده است كه هيچ كدام از مسائل و مشكلات ايران، در زمينه اقتصادي، مسائل اجتماعي، آزاديهاي مدني، سياسي و ديپلماسي از طريق روشهاي راديكال قابل حل نيست. فقط راهحلهاي كارشناسي و علمي دارد. اگر كسي مار از جيبش بيرون بياورد، نبايد باور كرد. در واقع تجربه هشت سال راديكاليسم و انقلابيگري قلابي سالهاي ٨٤ تا ٩٢ محصول بسيار مثبتي از اين منظر داشته است. چرا كه يك درس بزرگ تاريخي به مردم ايران داده است كه از طريق پوپوليسم و سر دادن شعارهايي كه صرفا دل را خنك ميكند، به جاي اينكه كوچكترين راهحلي براي مساله ارايه دهد، نميتوان به نتيجه رسيد. از اين جنبه ملت ايران از مردم امريكا و فرانسه جلو تر هستند. در اين امر بايد مطمئن بود. براي اينكه تجربه ناب عوامزدگي و عوامفريبي را فقط ٤ سال است كه پشت سر گذاشتهايم و بسيار مخالف اين جمله ژورناليستي، غيرعلمي و توهينآميزم كه ميگويد ملت ايران حافظه تاريخي ندارد. اين حرف غلط است. همين كه مناظره جمعه گذشته در بين مردم براي كساني كه سعي ميكردند دو قطبي ايجاد كنند، بازتاب منفي داشته است، نشاندهنده اين امر است كه ملت ايران هر چه بيشتر در حال دور شدن از آن شكافهاي طبقاتي عميق است. نگاهي كه سعي ميكرد همهچيز را دو قطبي كند و از نگاه ايدئولوژيك به جامعه نظر كند. اين نگاه براي هر چيزي راهحلي راديكال داشت؛ نه يك راهحل كارشناسي و علمي. جامعه متوجه ميشود كه حل هر مشكلي فقط بايد با سرپنجه تدبير باشد و با چاقو نميتوان گرهها را باز كرد. اين امر بسيار فراتر از انتخابات سال ٩٦ -با وجود هر نتيجهاي- خوشحالكننده است.
توجه كنيد كه حذف آقاي احمدينژاد كوچكترين جنبشي را در جامعه ايران به اندازه تكان دادن يك برگ ايجاد نكرد و اين يعني جامعه از راديكاليسم فاصله گرفته است.
البته حوادثي هستند كه شوكي را به اين رويكرد مردم ايران وارد ميكند. بر فرض اگر راديكاليسم كاخ سفيد بخواهد مناقشاتش با ايران را از طريق جنگ رفع كند، در اين حد ميتوان گفت كه بر رويكرد مردم ايران اثرگذار است. اگر درآمد نفتي ايران سالي ٢٠٠ ميليارد دلار شود، بر اين رويكرد مردمي اثر ميگذارد اما بايد توجه داشت كه وقوع چنين شوكهايي روز به روز در ايران نامحتملتر ميشود. از دولت ترامپ نشانههايي از عقلانيت ديده ميشود و هم شواهد نشان ميدهد كه در اقتصاد تحول يكشبه بعيد است كه رخ دهد. توجه داشته باشيد كه در اين انتخابات تمام كانديداهاي رقيب آقاي روحاني در نهايت هوشياري سعي ميكنند از زير سوال بردن اصل برجام پرهيز كنند و طفره بروند. هيچ صدايي از آنها بلند نميشود كه بگويند برجام اشتباه بوده است چرا كه ميدانند با بيان چنين جملاتي كوچكترين اقبالي بين مردم نخواهند داشت. مگر كساني كه از اينگونه درگيريها سود ميبرند. سود ملت ايران در آرامش سياسي داخلي و بينالمللي تامين ميشود. از اين حيث تحولات جاري ايران را بايد به فال نيك گرفت.
سعيد ليلاز ، فعال اقتصادي اصلاحطلب