اما برای نوشتن این اسم فقط الفبا بکارت نمیآید و باید بدانی که این اسم بعدها با تو و مردم و کشورت چه میکند، باید بدانی گذشته این اسم چه بوده و از کجا آمده تا جای خودش را روی برگهای که حق تو و مردم کشور توست باز کند.
راحت ننویس، یادت باشد تمام تاریخ گذشته و شکوه ایران را باید بدهی دست این اسم، تمام آنچه که عزت ایران و ایرانی است را باید تقدیم این اسم کنی، تمام سرنوشت ایرانت را باید بدهی...
راحت ننویس، این اسم از کنار تو و سرنوشت تو راحت نمی گذرد و ممکن است سالها سایه اش بر سرنوشتت سنگینی کند و ممکن است تمام سرنوشت تو را تغییر دهد، یا به اوجت ببرد و یا مانع پیشرفتت شود. قدرت عجیبی دارد این اسم و حواست باشد این جا فرصت اشتباه نداری.
حالا فقط چند روز مانده برای نوشتن این اسم سخت و سرنوشت ساز. سراغ تعدادی از همین مردم ایران زمین رفتیم تا افکار و عقایدشان را راجع به این "اسم" و نوشتن آن بسنجیم...
... زهرا دختری 20 ساله و دانشجوست و از شرکت در انتخابات که می پرسم قاطعانه جواب مثبت می دهد و می گوید: معلوم است که شرکت می کنم. نه من، تمام خانواده ام شرکت میکنند. دیگران را نمی دانم، هرچند جوابم کلیشه ای است اما واقعیت را نمی شود تغییر داد که شرکت در انتخابات تاثیر مستقیمی بر سرنوشت همه ما و کشور دارد.
از انتخابش می پرسم می گوید: من انتخابم را کرده ام و میدانم باید به چه کسی رای بدهم.
از اینکه چطور به این انتخاب قاطع رسیده می پرسم و جواب می دهد: بنر و شعار و پرچم به شخصه روی من تاثیر ندارد من حرف های کاندیداها و عملکردشان را می بینم و زمانی که به کاندیدای منتخبم رسیدم حتی در خصوص رزومه او در گذشته تحقیق کردم.
مناظره ها در این بین خیلی خوب بود و خیلی از واقعیتها را نشان داد و این برنامه تبلیغاتی به نسبت سایر برنامه ها برای شناخت هرچه بهتر کاندیداها موثر بود.
از او خداحافظی می کنم و سراغ دختری که در پارک روی صندلی تنها نشسته و هندزفری در گوش دارد می روم، اسم انتخابات که می آید می گوید "من اصلا بلد نیستم راجع به انتخابات حرف بزم" و اصرارم بی فایده است.
دختر دیگری که با شتاب از پیاده رو رد می شود هم حاضر به مصاحبه درباره انتخابات نمیشود.
کمی بعد آقای نادری که یکی از کارکنان ادارات شهرمان است حاضر به مصاحبه میشود، از او برای شرکت در انتخابات میپرسم که کمی تامل میکند و بعد میگوید: شرکت میکنم، اما هنوز به کاندیدای خاصی نرسیده ام.
از اینکه بعد از این همه روز برنامه تبلیغاتی و سه مناظره چطور انتخابش قطعی نشده می پرسم که میگوید: همیشه تا آخرین لحظات منتظر میمانم و شاید روز آخر بتوانم کاندیدای قطعی را انتخاب کنم.
همسر و فرزندم انتخابشان را کردهاند اما من هنوز باید تحقیق کنم و ممکن است تا لحظات آخر اطلاعات بیشتری کسب کنم. هرچند که رزومه کاندیداها هم برایم خیلی مهم است و اینکه در گذشته چگونه عمل کرده اند.
از اینکه رای اطرافیان تا چه حد روی انتخابش اثر میگذارد میپرسم و آهسته سرش را به نشانه انکار تکان می دهد و می گوید: نه زیاد، رای اطرافیان به اندازه حرف و عمل کاندیداها برایم مهم نیست.
آقای حسینی یکی دیگر از کارکنان ادارات شهرمان است که با تاکید بر اینکه چند سالی است در انتخابات شرکت نکرده حاضر به مصاحبه نیست.
با اصرار از اینکه چرا در انتخابات شرکت نمی کند می پرسم که با بی رغبتی خاصی می گوید: چند دوره است که شرکت نکرده ام و برای این دوره هم هنوز مردد هستم.
هنوز کاندیدایی نتوانسته آن طور که باید ترغیبم کند که برای رای دادن به او در انتخابات شرکت کنم. چند دوره است که رای نداده ام و تاثیری در سرنوشتم نگذاشته و هنوز مشخص نیست که این دوره شرکت کنم یا نه.
اطرافیان عموما شرکت میکنند، اما من باید ترغیب شوم، وگرنه شرکت نمیکنم و منتظرم ببینم چند روز آخر تبلیغات چه میشود.
--- خوشمان بیاید یا نیاید به قول زهرا تاثیر انتخابات بر سرنوشت کشورمان واقعیتی است که نمی شود انکارش کرد. شرکت در انتخابات مهم است چون پای سرنوشت یک کشور و یک ملت در میان است. حالا بین خوب و عالی، بین خوب و بد، بین بد و بدتر و... بین هرچه که باشد باید شرکت کنیم تا کاندیدایی که بهتر از مابقی مدعیان است امور اجرایی کشور و سرنوشت یک ملت را دست بگیرد.
اما از این انتخاب و از این اسم ساده نگذرید، ساده از کنار اسمی که قرار است چهار سال و شاید یک عمر سرنوشتتان را دستش بدهید عبور نکنید و باور کنید نوشتن این اسم کار ساده ای نیست. کمی تامل کنید و بعد خودکار را بردارید...