تدبیر24 : پیروزی دکتر حسن روحانی در 24 خرداد امید را در بین اقشار مختلف جامعه زنده کرد. اکنون که صد و چند روز از زمامداری آقای روحانی میگذرد، اقدامات خوب، سخنان امیدوارکننده و تعامل مناسب با جهان شکل گرفته است. این فضا نسبت به شش ماه قبل قابل قیاس نیست و باید آن را همچنان مغتنم شمرد. اما فارغ از این مساله، آنچنان که باید و شاید از گذشته درس عبرتی گرفته نشد. دولت احمدینژاد رفت و عبرتهای او همچنان باقی است. تکیه اجتماعی احمدینژاد بر اقشار پاییندستی جامعه در روستاها، شهرستانها و مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ بود. او با گفتمان تودهگرا، فضای سیاسی کشور را متوجه خود کرد. اکنون همین بخش از جامعه که نسبت به استانها و شهرهای بزرگ رای بیشتری به دکتر حسن روحانی دادهاند، بهعنوان یک نیروی قوی بهصورت منسجم نمایندگی نمیشوند.
احمدینژاد از این گروه بهعنوان گروه هدف تبلیغات سیاسی استفاده کرد، در حالی که دولت فعلی، اهمیت این موضوع را بهخوبی درک نکرده است. برنامهریزان دولت یازدهم باید پیامد برنامههای توسعهای خود و خطر نادیده گرفتن این نیروهای حاشیهای را مورد توجه قرار دهند. این گروه عظیم اکنون سرگردان است و این امر پیامد مطلوبی برای دولت ندارد. کمتوجهی نسبت به تجارب خودیها در 100روز مدیریت دولت یازدهم مشهود است. پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته و تداوم سیاستهای موفق، لازمه بهبود شاخص کارآمدی در سیاست است. احمدینژاد به این مساله یعنی استفاده از تجارب گذشته بیتوجهی کرد، آنها را یکسره نادرست انگاشت. دولت آقای روحانی هرچند در شکل و فرم از تجارب گذشتگان به لحاظ انتصابها خوب استفاده کرده ولی خیلی سریع به خودیها، دلسوزان و کسانی که در بوجود آوردن دولت تدبیر و امید ازخودگذشتگی کردند، کماعتنایی نشان داد. تجارب آیتا... هاشمی و سیدمحمد خاتمی هرچند بهعنوان پشتوانه قوی قابل اتکاء بهشمار میرود، اما آقای روحانی به لحاظ شخصیتی آنچنان تمایل ندارد او را به واسطه دیگران بشناسند و قابلیتهای شخصیاش را نادیده بگیرند.
آقای روحانی باید از تجارب این دو به نحو احسن استفاده کند و توصیههای دلسوزانه آنها را عملی سازد. دولت یازدهم باید احزاب را مطابق با شعارهایی که پیش از این داده بود، در عمل تقویت کند، چراکه اداره کشور بدون احزاب، مانند مسافرت طولانی با پای پیاده است که اقدامی آسیبزا و کمبازده ارزیابی میشود. اکنون نیروهای سیاسی بیشتر به این نتیجه رسیدهاند که وجود احزاب سیاسی تا چه اندازه در اداره اجرایی کشور میتواند موثر باشد. حتی صدای گروههای سیاسی که از نبود حزب در عرصه سیاسی کشور نگرانند، بلندتر از گذشته شده است. دولت شعارها و سخنان خوبی درباره تحرک دوباره به احزاب داد لذا باید در این زمینه اقدامات عملی انجام دهد و اگر از بیرون اقدامات خلاف قانون با احزاب صورت گرفت، نسبت به آن واکنش نشان دهد. بخش اعظم پتانسیل دولت در سیاست خارجی گذاشته شد و تاکنون نیز موفق بوده است و همین که تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال نشد، نشان از موفقیت سیاست خارجی دارد.
البته رئیسجمهور بهخوبی میداند که توفیق در سیاست خارجی بخش عظیمی از نابسامانیهای داخلی را هم مرتفع خواهد کرد اما توجه بیش از حد به این مقوله نیز برای دولت آسیبزاست و عقبه اجتماعی دولت را دلسرد میکند. هیچ کشوری در دنیا بدون تعامل منطقی و روابط گسترده با سایر کشورها نتوانسته به توسعه دست یابد و ادبیات دو دولت گذشته در سیاست خارجی، هزینههایی را به بار آورد، اما موضع منطقی، سازنده و همراه با احترام متقابل آقای روحانی سبب شد ادبیات دنیا نسبت به ایران تغییر کند. به واقع در این حوزه خوب عمل شد ولی این مساله نمیتواند دلیلی برای کمتوجهی به مسائل داخلی تلقی شود. برای مثال انتخاب استانداران بسیار کند و بیجهت پرحاشیه شده است. وزیر کشور اولویتها در انتخاب استانداران را رسانهای کرد و حق بیش از حد برای نمایندگان مجلس و دیگر صاحبنفوذان استانی در انتخاب استانداران قائل شد. گذاشتن ملاک و معیار بیجهت، سطح توقعات را بالا برده است. مثلا هماهنگی با مجمع نمایندگان استانها خوب است، اما نمایندگان تصورشان این است که هر فردی را آنها معرفی کردند، باید استاندار شود و حاشیه درست کردند. حتی در رای اعتماد به وزرا در مرحله دوم و سوم این را نشان دادند که نمایندگان مطابق با سیاستهای خود عمل میکنند. یا سخن از استیضاح زودهنگام مطرح میکنند بهطوری که نقش نظارتی مجلس را تحتالشعاع قرار داده و فقط نگاههای سیاسی و گروهی را ترویج میدهد.
انتخاب استانداران از وظایف دولت است و هیچکس نمیتواند در این موضوع برخلاف قانون اساسی عمل کند. دولت باید زودتر به مسائل داخلی خود سروسامانی بدهد. اکنون که صد روز از آغاز به کار دولت روحانی میگذرد، هنوز عدهای از استانداران، فرمانداران و بخشداران دولت گذشته بر سر کار هستند. این با کدام یک از سیاستهای دولت یازدهم سازگاری دارد؟ چه کسی باید در استانها و بخشها، سیاستهای دولت را در بخش خارجی، اقتصادی و اجتماعی را تقویت و ترویج کند؟ این نقطه ضعف دیگر مربوط به تندروها نیست. معیارهایی که خود دولت درست کرده است، دست آن را بسته و قابل قبول نیست که تأخیر در انتخاب استانداران را گردن گروههای مقابل یا فشار معتمدین استانی بگذاریم. دولت باید استانداران را مطابق با سیاستهای خود انتخاب کند. مردم در استانها به تغییر، رای دادهاند اگر قرار باشد استانداران از جنس نزدیک به استانداران سابق انتخاب شوند یا اصولگرایانی که نزدیک به دولت احمدینژاد بودهاند، این درواقع بیاعتنایی به رای مردم است. رای مردم، رای به تغییر بود لذا باید در انتخاب بقیه استانداران این مساله جدیتر مدنظر قرار گیرد.
طیف وسیعی از هواداران و حامیان اصلی دولت در استانها هستند و باید از آنها برای انتخاب استانداران مشورت گرفت و نگذاشت برخی انتصابها به نحوی باشد تا اصولگرایانی که در انتخابات حامی دیگر کاندیداها بودند، بدون داشتن شایستگیهای لازم، جلوتر از حامیان روحانی بهدنبال تصاحب پستها باشند. این تعلل باعث میشود، دودوزهبازها میاندار شده و خودشان را جزو اعتدالیون و کسانی معرفی کنند که در پیروزی آقای روحانی نقش داشتند. درحالی که اکثر آنها در ستادهای آقایان جلیلی، ولایتی و قالیباف بودهاند. بدنه اجتماعی حامیان آقای روحانی نباید به هیچوجه ناامید شوند و این وظیفه دولت است که سیاستهای خود را طوری تنظیم کند که باعث تقویت بدنه اجتماعی حامیان خود شود.