در باب نتايج انتخابات دوازدهمين دوره رياستجمهوري روز ۲۹ ارديبهشت، وراي نتايج متنوعي كه سياستمداران، اقتصاددانان، جامعهشناسان و... گرفتهاند، در ساحت فرهنگ هم نكتههاي بسياري نهفته است.
تدبیر24» آن روز، فرصتي بود براي انديشيدن دوباره به اين دو پرسش اساسي؛ «ايرانيها كيستند؟» و «اكنون حالشان چطور است؟»
يك سدهاي است كه ايرانيان نسبت به كيستي خود گرفتار نسيان شدهاند. حتي بسياري از نخبگان جامعه نيز درست نميدانند، ايراني يعني چه كسي. نه اينكه نسبت به وجوه اين كيستي دانشي نداشته باشند؛ در اين باره نظرورزيها كرده و كتابها نوشتهاند. ليكن نميدانيم كه چرا هنوز هم از رفتارهاي جامعه ايراني، خصوصا در بزنگاههاي تاريخي، شگفتزده ميشوند. در چنين مواقعي آنان چارچوبهاي خود را خطا نميدانند بلكه جامعه ايراني را متهم به «پيشبينيناپذيري» ميكنند.
پرسش از كيستي يك ملت، كليد حلوفصل مسائلي است كه پيدرپي رخ ميدهد و بيتدبيري ناشي از عدمشناخت، آنها را بغرنجتر ميكند. جامعه ما يك سدهاي است كه دچار ناخوشاحوالياست و خصوصا در شش دهه اخير، حالش از هميشه وخيمتر بوده، وليكن طبيبي نبوده كه دردش را درست بشناسد و مداوايش كند. جامعه ايراني در همه اين مدت خودش براي بهبود تلاش ميكرده و با وجود اينكه پيكرش رنجور و نحيف شده، ليكن چندي است علايم بهبود در وجناتش پيدا شده است.
ازقضا هرقدر كه بيماري، نشانههاي واضحي دارد و همه راحت آن را تشخيص ميدهند، بهبود و سلامتي آنچنان نشانه روشني ندارد؛ نه تب، نه تهوع و نه درد. اصلا بهبودي يعني رفع تدريجي اين علايم. درحالي كه نخبگان رفع اين علايم را معمولا به حساب احتضار و مرگ جامعه ايراني گذاشتهاند! اما همين جامعه، در برخي بزنگاهها ناگهان، وراي علايم حياتي، چنان نشاطي از خود نشان ميدهد كه همه كساني كه او را متوفي تصور ميكردند را متعجب ميكند. اگر وقتشناس باشيم، بهترين موقع براي شناخت اين جامعه و احوالاتش همين مواقع است.
اصلا تاريخ چيزي جز مجموعهاي از چنين بزنگاههايي كه در آنها ناگهان پرده كنار ميرود و حقايقي آشكار ميشود نيست. اينها تنها لمحاتي هست كه آن زيباروي گريزپا از پس پرده بيرون ميآيد و اگر هوشيار و دقيق نباشيم، مطمئنا آن «آن» را درنخواهيم يافت. در اين شرايط، نخبگاني كه آموختهاند شاخصههاي زنده بودن جامعه، فقط دردها و بيماريهاست، تنها كاري كه ميكنند ابراز شگفتي است. ۲۹ ارديبهشت يكي از آن بزنگاهها بود كه رعدي زد و چشمان ما ناگهان صحنهاي عظيم را ديد. حالا نياز به روزها و ماهها تقلاست تا آنچه يك «آن» ديديم، به خاطر آوريم و تحليل كنيم و نتيجهاش را خوب به خاطر بسپاريم.
بر اين سياق خوب است از خود بپرسيم چرا چندسالي است كه جامعه ايراني بسيار دير دستخوش شور انتخاباتي ميشود. اگر انتخابات را شبيه برپايي مجالس عروسي بدانيم، همواره از مدتها قبل از روز انتخابات، شاهد بروبيايي همچون خانه عروس بوديم. اما هرقدر در انتخابات پيشتر ميآييم و خصوصا در انتخابات اخير، تا يك هفته مانده به روز اخذ آراي، هيچ خبري نبود و وضعيت مثل وضعيت خانه داماد بود! همين نكته را ميتوان دو گونه تعبير كرد؛ اگر جامعه ايراني را درست نشناخته باشيم به سادگي اين را به حساب انفعال و فروپاشي آن ميگذاريم، در حالي كه به عكس، اين سكوت و آرامش دقيقا يكي از نشانههاي بهبودي احوالات مدني است. در شرايط بحران مدنيت و ناخوشاحوالي جامعه، كه در واقع «جامعه»اي وجود ندارد و هرچه هست «جمعيت» متفرقي است از افراد، روند «تصميمسازي» كوتاه و پرهياهوست. براي اينكه اين جمعيت از لابهلاي غبار صحنه متوجه شود «كي به كي» است و «كجا به كجاست»، تقلاي زيادي ميكند و تشتت آرا، اصطكاك ميان احزاب و گروهها را بسيار ميكند. طبيعتا تبليغات، بر روند تصميمسازي چنين جمعيتي بسيار موثر است؛ هركس و هر گروه دنبال دغدغهها و منافع خود است و كانديدايي را ذيصلاح ميداند كه خواستهاي شخصي او را برآورد. در حالي كه در شرايط مدني و بهبودي جامعه، مرحله «تصميمسازي» طولانيتر ولي كم سروصداست. در اين شرايط تصميمگيري بسيار پايدار است و كمتر تحتتاثير تبليغات قرار ميگيرد. براي همين هر وقت جامعه به تصميم رسيدهباشد، با وجود هيجانات ناشي از تبليغات و شور انتخابات، شاهد ثبات راياش هستيم و صبر تا روز رايگيري. آحاد جامعه در پي برآورد منافع ملي است و اين منافع ملي نه اموري متفرق كه اموري يگانه و واضح است و تقريبا عموم جامعه بر آن توافق كردهاند.
يكي ديگر از نشانههاي بهبود، تقويت حافظه تاريخي در جامعه است. در جامعه بحرانزده و بيمار است كه هر رويداد تلخي زير رويداد تلخ جديدي دفن ميشود و از ياد ميرود. جامعه بيمار فاقد «گذشته نزديك» است و برايش فقط «گذشته دور» معتبر است؛ هرقدر حالش خرابتر باشد، گذشته دورتر. همين نسبت با آينده نيز وجود دارد؛ بحران هرقدر شديدتر و حال جامعه هرقدر بدتر، شاهد بياعتبار بودن آينده نزديكيم و معتبر شمردن آينده دور. بحران هرقدر شديدتر و بدحالي هر چه بيشتر، آينده دورتر.
جامعه بيمار و بحرانزده فقط به دنبال رساندن امروز به فرداست. وليكن به ميزان بهبود، حافظهاش را بازمييابد و رويدادها را نه دفن، بلكه روي هم انباشت ميكند تا بهموقع از هر كدام درسهايي بگيرد. هرقدر تبليغات انتخاباتي در اوقات بيماري، كارآمد است و با نشان دادن راههاي ميانبر و افقهايي از جنس سراب، ميتواند مردم را مجاب كند كه تصميمهاي خلقالساعه بگيرند و به دوا و درمانهاي اورژانسي تن دهند، در اوقات سلامت، تبليغات نه سبب زدودن چيزي از خاطر ميشود و نه ميتواند موجب القاي نظري شود. در چنين احوالي جامعه متقاضي اطلاعرساني است چراكه از اين طريق ميخواهد در روشنايي دانايي، توجهش معطوف به افقهاي دور باشد و مطالبات بلندمدت و واقعبينانه داشته باشد. بسيار بودند كساني كه ميگفتند ايرانيان عاجز از اقدام و كار جمعياند. اما همه ديديم كه چطور در انتخابهاي اخير، بسياري از منافع فردي، كينهها و نفرتها، تلخكاميها و حقارتها به پاي منافع ملي قرباني شد. همه ديديم آنان كه وظيفه داشتند منافع جمعي را محقق كنند چطور وظيفه خود را فراموش كرده بودند اما جامعه كه معمولا در هيچ كجاي جهان در اين مهم حرجي بر او نيست، اجازه انحراف به كسي نداد.
ايران در طول اين يك سده همواره در قياس با فرنگ تحقير شده است؛ دور زماني نيست كه رفراندوم سوييس چوبي شد بر سر مردم ايران كه به افزايش يارانه نه گفته بودند. يا مشاركت حداكثري فرانسويها را با شماتت به ايرانيان يادآوري ميكردند. اما ديديم كه چطور ايرانيها نيز نه به افزايش يارانه راي دادند و نه بيتفاوت نسبت به سرنوشت كشور و منطقه و جهان خويش بودند. در حالي كه فرداي آن روز منتخب مردم ايالات متحده يعني مهد مردمسالاري در نخستين سفر خارجي خود قدم به قلمروي تندروترين و افراطيترين حكام جهان يعني سعوديها گذاشت و براي ملت خود با فروش چند صد ميليارد دلاري اسلحه، يارانه گدايي كرد.
اين همه تازه در شرايطي است كه جامعه ما هنوز به كمال در خوشاحوالي مستقر نشده است و در مراحل گذار از بحران مدنيت به مدنيت است. دوم خرداد ۱۳۷۶ بارقههايي از «تمناي مدنيت» آشكار شد اما هنوز به «رفتار مدني» نينجاميده بود. جامعه ايران با رياضتي كه در هشت سال دولت آقاي احمدينژاد تحمل كرد، بهمرور پخته شد و بلوغ يافت و در رفتارهاي اين سالها نشان داد كه چطور خواهان صلح و تدبير و اميد است. انتخابات در اين سالها هر بار فرصتي بود كه ميزان پيشرفت جامعه را بهجانب بهار مدنيت بسنجيم. در انتخابات ۹۲ شاهد گذار از دروازه بهار مدنيت بوديم، البته تا حدي شكننده. انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ نشان داد در برخي نقاط كشور رفتارهاي مدني قصد كرده است كه در چارچوبهاي مسلوب واقعيت، قاعده بازي را به نفع خود تغيير دهند. تا ارديبهشت ۱۳۹۶ اين نگراني و دغدغه بزرگ وجود داشت كه اين پشتيبانان مدنيت جامعه تا چه حد تحمل رياضتهاي تلخ و فراگير اقتصادي را داشته و تا كجا حاضرند از سفره و آبروي خود هزينه كنند، اما دست از خواستهاي مترقي و مدنيشان نكشند. در ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ديديم كه وراي همه شاخصهاي سنجش پيشين همچون «مركزنشين» يا «محروم»، «فقير» يا «غني» و «شهري» يا «روستايي» بودن، اصليترين شاخص تشخيص احوال جامعه ايران، شاخص «مدنيت» در برابر «نامدنيت» است و اعداد گواهي داد كه ديگر و از اين پس شاهد تفوق مدنيت در جامعه ايران هستيم. آقاي روحاني خوب است شما نيز فارغ از نتيجه انتخابات به علايم نهفته در اين انتخابات توجه كنيد و كيستي ايرانيان را به جا آوريد؛ كيستي جامعهاي كه حافظه قوي دارد، رندانه عمل ميكند، شكيباست، فعالانه برميگزيند، هوشيار است و تحت تاثير تبليغات قرار نميگيرد، با وعدههاي كوتاهمدت و راهحلهاي ميانبر راضي نميشود، نسبت به خشونت حساسيت شديد نشان ميدهد، از بخشش و گذشت بيش از انتقام رضايت خاطر پيدا ميكند، به صيد اندك راضي نيست و به فتح قلههاي رفيع نظر دارد. شواهد و قراين نشان ميدهد كه جامعه ايران وارد بهار مدنيت شده است. با وزش نخستين نسيمهاي بهاري، اين باغ البته خودش به تنهايي نيز سبز خواهد شد و شكوفه خواهد داد ولي البته از حضور باغباني دلسوز نيز استقبال خواهد كرد. اين باغ زمستان بحرانزده و نجارهايي را از سرگذرانده كه آن را بسان انباري از چوب ميديدند و طمعكارانه مدام درصدد بودند تيشه به ريشهاش بزنند. حال آن ايام به سرآمده است و كساني كه در كسوت نجاري درصدد ورود به اين باغند، نه فقط در قواعد بازي اشتباه كردهاند، بلكه اساسا زمين بازي را اشتباه گرفتهاند. برخي كه از درك معناي «بهار» عاجزند، شكوفه زدن درختان را ناشي از دستبه يكي كردن و توطئه گروهي خاص ميدانند. بسياري بهار را باور ندارند يا ميخواهند جلوي آمدنش را بگيرند يا باغ را متقاعد كنند كه هنوز زمستان است. بديهي است كه دست بهار بالاي دستهاست و كسي يا چيزي نيست كه تاب ايستادگي در برابر آن را داشته باشد. اكنون بهار صاحبمحضر است و هر كسي كه بدان مشرف شود و از آن استقبال كند در واقع به پايداري خود كمك كرده و از بركات آن بهرهمند ميشود و در غير اين صورت ماندگارياش مخدوش و از حظ همنشيني و بهرهمندي از ثمرات اين باغ محروم ميماند. ايكاش ما در اين بهار، جزو متنعمين باشيم و نه متضررين.
سيدمحمد بهشتي، فعال فرهنگي