اگر از آن چه در جناح چپ و حامیان دولت میگذرد، عبور کنیم به جناح راست میرسیم که در وضعیت منحصر به فردی به سر میبرد. آنها انتخابات را باختهاند و حالا قبل از هر کاری در گعدههای محرمانه و محفلی خودشان به دنبال پاسخی برای این سوال هستند: «سهم چه کسی یا گروهی در ثبت این شکست جدید بیشتر است؟»
عجیب نیست که نگاهها دوباره و سنگینتر از همیشه به جبهه پایداری دوخته شده است. آنها در این انتخابات فعالتر از همه بودند. اگر چه تمام تلاششان این بود که این بار از کارهای معمول و متداولی چون صدور بیانیه حمایت و اعلام مواضع افرادی چون مصباح یزدی عبور کنند اما همه دیدند که آنها چگونه با تمام توان از تهران گرفته تا شهرهای دورافتاده ایران به سبک خودشان برای نامزد اصولگرایان کار انتخاباتی انجام دادند. واقعیت این است: «سیدابراهیم رییسی نامزد پایداریها در انتخابات بود.» آن چنان که حسینعلی حاجیدلیگانی، عضو این جبهه روایت کرده بود: «در جلسهای که اعضای جبهه پایداری با آیتالله مصباح یزدی داشتند، ایشان توصیه فرمودند که برای انتخابات ریاستجمهوری به سراغ آقای رئیسی بروید و اگر شرایطی فراهم شد که به صحنه رقابت انتخاباتی ورود پیدا کرد، از وی حمایت کنید.»
اما پای درد دل نزدیکترین افراد به محمدباقر قالبیاف که مینشینی از ماجرای فشارها برای کنارهگیری قالیباف میگویند و نام افرادی از مهمترین چهرههای جبهه پایداری را بر زبان میآورند که چه نقشی در حذف محمدباقر قالبیاف داشتهاند. حالا برای کسانی که میخواهند فضای سیاسی و آرایش نیروها را بررسی کنند، نکته قابل تامل و محل توجه، آینده سیاستورزی پایداریهاست.
چند سکانس از آینده سیاسی پایداریها
آیا این شکست آخر، موجب زاویهنشینی و گوشهگیری آنها خواهد شد؟ آیا آنها برای تجدید قوا مدتی را در سکوت سپری خواهند کرد؟ یا که نه آنها به همین زودی باز به انتقادهای تند و تیز از دولت میپردازند و همچنان تابلوی جریان راست خواهند بود؟
یک گمانه آن است که آنها یا به صورت خودخواسته یا به تصمیم جناح، دیگر در وسط معادلات سیاسی قرار نگرفته و عنان تصمیمگیریهای سیاسی از کف آنان بیرون خواهد آمد. اگر چه احتمال این که آنها خودخواسته کنار بروند، کم است و اندک اما این که جناح راست به این نتیجه برسد که آنها دلیل شکستهای پی در پی این جناح هستند، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. این در واقع نکتهای نیست که منحصر به همین انتخابات ریاستجمهوری باشد. دامنه بررسی موضوع را اگر به عقبتر ببریم، به اظهار نظری مهم از سوی دبیر کل جامعه روحانیت مبارز میرسیم. آنجا که او گفته بود: «در آن ائتلاف (انتخابات مجلس دهم) افرادی وارد شدند که سهم بیش از حد خواستند. این یعنی هوای نفس و سقوط. قصد داریم تا از تمام احزاب و تشکلهای اصولگرا که جمعیت قابل توجهی دارند، دعوت کنیم تا مبادا یک گروه بگوید، چرا ما غایب بودیم. در انتخابات مجلس هم من این را گفتم اما نشنیدند. گفتم که باید همه اصولگرایان دعوت شوند اما نپذیرفتند.»
او در واقع به جبهه پایداری اشاره داشت که هم سهم بیشتر خواسته بود و هم سهم زیادی در طرد دیگر گروهها و مراجع سیاسی اصولگرایان داشتند. رخدادی که منجر به باخت سنگین ۳۰ بر هیچ اصولگرایان در انتخابات مجلس شد. پس حالا که به یک شکست دیگر رسیدهاند و بزرگان اصولگرایی خبر دارند که چگونه جناح از محمدباقر قالیباف به ابراهیم رییسی رسیده و باز خبر دارند که یکی از دلایل قطعی این شکست در راس قرار گرفتن و تابلوی جناح شدن پایداریها بوده، وقت تصمیم است: آیا جناح به حذف پایداری رای میدهد؟
پایداری وارد فاز سکوت خواهد شد؟
اما گمانه دیگر آن است که پایداریها مدتی را در سکوت خبری و تلاش برای تجدید قوای سیاسی به سر ببرند. خبرها از چند ماه پیش یعنی قبل از انتخابات حکایت از آن داشت که سران اصلی جبهه پایداری دچار اختلاف شده و احتمال دو شاخه شدن آن بالا گرفته است. این مساله البته در انتخابات ریاستجمهوری برای مدتی بایکوت شد و دو طرف اصلیِ دچارِ اختلاف شده در این جبهه ترجیح دادند مجادله سیاسی خود را به زمان بعد از رقابت اردیبهشت ماه منتقل کنند. حالا گویا زمانش فرا رسیده. خبرهایی وجود دارد که از مباحثات جدی میان دو شاخه قم و تهران جبهه پایداری روایت میکند و برخی میگویند آنها که از ابتدا با انتخاب ابراهیم رییسی و دور زدن سعید جلیلی مخالف بودهاند، حالا مدعیتر از همیشه به تصمیم مصباح یزدی و حلقه قمنشین اطراف او معترضاند. آیا خاطره جداشدن افرادی مانند رسایی، کوچکزاده و... با جدا شدن چهرههای دیگری از این جبهه تکرار خواهد شد؟ دور از ذهن نیست که شاخه جدید جبهه پایداری در همین تابستان اعلام موجودیت کند.
رویارویی جدید با دولت روحانی
این وسط گمانه سومی هم وجود دارد: بازگشت با تمام قوا. آنها انتخابات را باختهاند، سهمشان را هم از این باخت میدانند اما فرق پایداری با گروههای دیگر اصولگرا در یک نکته نهفته است: «تکلیف مهمتر از نتیجه است.» برایشان مهم نیست که یک بار دیگر جناح اصولگرا با نسخهپیچی آنها صحنه را به رقیب واگذار کرده است. برایشان مهم نیست که اگر تابلوی جناح در انتخابات مجلس دهم نبودند، شاید چند نفری از آن لیست به مجلس دهم راه مییافت و ژنرالهای اصولگرا این چنین باخت سنگینی را در پایتخت آن هم بعد از سالها در راس قدرت بودن تجربه نمیکردند. اگر از این زاویه ورود کنیم، متوجه میشویم که چرا آنها همچنان تند و تیز به دولت روحانی حمله میکنند و این آنها هستند که پای برگه سوال از رییسجمهور را در پارلمان امضا کردهاند.
به نظر میرسد پایداریها فعلا قبل از این که جناح در موردشان تصمیم بگیرد یا این که اختلافات درونیشان منجر به دو شاخه شدنشان شود، فعلا یک دستور کار جدی و فوری را پیش روی خود دارند. آنها تلاش خواهند کرد همچنان صدای بلند جناح باشند و تابلوی اصولگرایان را به این راحتیها در اختیار هیچکس دیگری در جناح قرار ندهند. آنها با «آبادگران» تفاوت دارند. این را سران جناح هم به خوبی حس کردهاند. باید برای پایداری راه و روش دیگری را برگزینند و نمیتوان با نسخه حذف آبادگران، پایداری را کنار گذاشت. پایداریها که این روزها از برخی حرفهای مهم در میان سران جناح اصولگرا با خبر شدهاند، بر میزان فعالیتهای خود افزودهاند و با بیشفعالی سیاسی میکوشند تا هزینه و امکان حذف را بالاتر ببرند. به نظر میرسد آنها در روزهای آينده بیشتر از همیشه رسانهای شوند. حالا سوال این است که آیا افزایش شیب اقدامات آنها که هزینههای سیاسی برای جناح ایجاد خواهد کرد با محافظهکاری سران اصولگرا مواجه میشود یا آنها را در تصمیمشان برای جابجایی نقش سیاسی پایداری مصممتر خواهد کرد؟»