اما آیا این هدف خوبی است؟ و اصولا این هدف چطور به دست میآید؟ برای رسیدن به این جواب بد نیست یک بازگشت به عقب با تیم ملی والیبال داشته باشیم. تیمی که یک بار تا آستانه المپیک رفت و یک بار به المپیک رسید. مسیر رسیدن به هدف والیبال کاملا مشخص بود. مربی درجه یک، بازیهای دوستانه با تیمهای صاحبنام و کیفیت خودباوری بازیکنان.
البته ما در والیبال و فوتبال و مدل آمادهسازی و امکانات لازم تفاوتهایی زیادی داریم و مضاف به آن در والیبال بازیکنانی در کلاس یک جهانی داشتیم که فعلا در فوتبال نداریم. ضمن این که در والیبال جز ۱۲ تیم برتر دنیا قطعا هستیم اما در فوتبال نه. با این همه در اشلهایی میشود این دو ورزش را در ایران با هم مقایسه کرد.
یعنی اگر هر دو را ورزش قهرمانی در نظر بگیریم، فوتبال ایران برای رسیدن به هدف، به چندین و چند بازی تدارکاتی نیاز دارد که برای بازیکنان برند تیم ملی جابیافتد و خودشان را باور کنند. در اصل ما برای صعود به مرحله حذفی نیاز به کسب توانایی برای شکست دادن یک تیم آفریقایی و یک تیم درجه دوم آمریکای جنوبی یا اروپایی داریم.
البته گروهبندی ایران در مسابقات ۲۰۱۴ به نسبت برای صعود آسان بود اما ما از پس نیجریه و بوسنی برنیامدیم و حالا باید این کار را بکنیم. یعنی از شانسهای دو بازی نود دقیقه ای به نفع خودمان استفاده کنیم تا به مرحله بعد برسیم. این برنامهریزی برای صعود نه این که خوب نباشد اما فقط به برندسازی منجر میشود. یعنی همین چیزی که برای والیبال رخ داد هر مرحله صعود ایران در جام جهانی نام تیم ملی را بزرگتر میکند اما آورده دیگری ندارد. کمااینکه این روزها در والیبال هم با همان مشکل مواجه هستیم. ایران به برند بزرگی در والیبال جهان تبدیل شده اما تنها تیمی است که با بازیکنان اصلی به مسابقات رفته و نتیجه نمیگیرد. این نشان میدهد فرآیند برندسازی برای والیبال از خودش مهمتر شده و ما به چنین روزی افتادهایم.
در فوتبال هم پیش از حضور در جام جهانی اگر هدفگذاریها درست و درمان انجام نشود، رکوردشکنی بر پیشرفت اولویت پیدا میکند و ۴سال دیگر دودش به چشم همین فوتبال میرود.
مسیر فوتبال ایران به لطف کیروش تا امروز مسیر درستی بوده است. او نسل فوتبالی را عوض کرده و در طول ۶ سال فنی و غیر فنی روی نامهایی چون مجیدی، رحمتی، نکونام، تیموریان، حیدری و علی کریمی خط کشیده و قبل از اعلام خداحافظی خود بازیکنان کنارشان گذاشته. با این مربی میشود به رویای صعود به مرحله بعد هم فکر کرد؛ همان طور که با ولاسکو میشد. چون این مربیان فرآیند محوری و سازمانیافتگی را خوب بلدند و حتی اگر بگویند هدفشان صعود است، شما میبینید که نسلسازی را هم همزمان انجام دادهاند.
اما برای سازمان ورزش ایران این هدف خود سم است؛ همان سمی که به جان والیبال افتاده. اگر قرار است امروز رییسجمهور برای بازیهای دوستانه کاری بکند و خرجی بکند خوب است اما سازمان فوتبال ایران اول برای هر رده سنی ملیاش شامل نونهالان، نوجوانان، جوانان، امید و بزرگسالان به یک زمین چمن خوب نیاز دارد که میشود ۵ زمین در حالی که امروز از یک زمین سالم به غیر از زمین شماره یک آزادی که مخصوص مسابقه است هم بیبهرهایم.
هدف فوتبال ایران باید حضور در سقف فوتبال آسیا باشد که امروز بعد از شش سال به آن رسیدهایم. هدف بعدیمان هم باید حفظ این جایگاه باشد که باز از فوتبال پایه و استعدادهایمان میآید. حضور در ردههای بالای جام جهانی لذتبخش و هیجانانگیز است اما هدف خوب رسیدن به این جایی است که رسیدهایم و البته حفظ آن.
هدف فوتبال اگر توسعه پایدار باشد و تیم ملی به سیستمی برسد که مدام زایش داشته باشد، ایران به آن چیزی که باید رسیده والا که فقط با هدف نتیجهگرایی و صعود به مرحله حذفی جام جهانی به سرنوشت تیم ملی والیبال دچار خواهد شد.»