حالا بعد از فروکش کردن جشن و شادی پس از صعود به جام جهانی، دوباره بر تنور اختلافها دمیده شده و آتش از دو سوی فوتبال ایران زبانه میکشد؛ نیمکت سرمربی تیم ملی و اتاق دبیرکل فدراسیون.
اما چه شد که زخم کهنه سر باز کرد؟ این پرسشی است که اکنون تمام اهالی فوتبال ایران از خود و یکدیگر میپرسند. شاید کمتر کسی دلیل این جنجال تازه را بداند. برای یافتن پاسخ باید به چند هفته قبل بازگردیم و به جلسات هیات رئیسه فدراسیون فوتبال و صحبتهای رئیس فدراسیون با بدنه وزارت ورزش و دبیرکل فدراسیون گوش دهیم.
ماجرا از این قرار است که چندی قبل، دبیرکل فدراسیون فوتبال در جریان برخی تغییرات در بدنه مدیریتی فدراسیون قرار میگیرد. این بار، قرعه به نام خود او است. سران فدراسیون فوتبال تصمیم گرفتند که در ادامه تغییرات، دبیرکل جدیدی برگزینند که کار علیرضا اسدی را ادامه دهد.
اطمینان اسدی از تغییرش به این دلیل بوده که میدانسته حتی وزارت ورزش هم در جریان این تغییر قرار داشته و نسبت به آن مطلع بوده و حتی آن را تایید کرده است. خود او نیز از رئیس فدراسیون شنیده بود که تصمیم، گرفته شده و تغییر نخواهد کرد.
از سوی دیگر، کارلوس کیروش که مدتها قبل به دلیل اختلافهای شدیدش با اسدی تصمیم به استعفا گرفته بود و با وساطت تاج، از تصمیمش بازگشته بود، به محض آن که از احتمال تغییر اسدی (بخوانید استعفا) مطلع میشود، تصمیم میگیرد که تیر خلاص را به دشمن قدیمیاش بزند و به نوعی این طور نشان دهد که اختلاف با او، دلیل اصلی برکناری یا استعفای اسدی بوده است. به این ترتیب، کیروش هم خواسته خود را فاتح جنگ تیمملی–فدراسیون نشان دهد و خود را در جایگاه برنده دعوا بنشاند.
اکنون جدا از بحث و جدلهای اسدی و کیروش در فضای مجازی، به نظر میرسد چیزی که مشخص است، تغییر دبیرکل فدراسیون است و این، اتفاقی که است که خیلی زود خواهد افتاد.
تغییر دبیرکل فدراسیون فوتبال در مقطع کنونی، به هر دلیلی که باشد، میتواند فرصت دوبارهای برای ترمیم ساختار مدیریتی فدراسیون فوتبال ایجاد کند. این حرف به معنای ضعف شدید اسدی یا نقص فاحش در مدیریت او نیست بلکه میتواند فرصتی باشد تا مسند دبیرکلی فدراسیون، نوع دیگری از مدیریت را تجربه کند.