20روز تمام به دنبال آتنا گشتیم. امیدوار بودیم تا این دختر به آغوش خانوادهاش بازگردد. اما یک خبر جستوجوها را متوقف کرد، آتنا پیدا شد اما نه آنطوری که همه فکرش را میکردیم. شاید او پیدا شد تا سرنخی باشد برای فاششدن راز قتلهای سریالی این شهر. اینها را عموی آتنا به «شهروند» میگوید. مهدی اصلانی برادر پدری است که از شدت غصه این درد توان صحبتکردن با کسی را ندارد، به همین دلیل از ما خواست تا با برادرش همکلام شویم .
شما کی از قتل Murder آتنا مطلع شدید؟
سهشنبه صبح بود که از طرف نیروی انتظامی با بهنام برادرم تماس گرفتند و گفتند پیکر آتنا پیدا شده است. اما تا وقتی که جسد او را ندیده بودیم، باور نمیکردیم. اصلا تصورش را هم نمیکردیم که برای این دختر معصوم چنین اتفاق هولناکی افتاده باشد.
چند روز دنبال آتنا گشتید؟
از همان روز که او گم شد. همه شهر را زیرورو کردیم. ٢٩ خردادماه بود که آتنا گم شد. همه جا را دنبال او گشتیم. پلیس، هلالاحمر، حتی مردم شهر در جستوجوی ردی از آتنا بودند. ما خیلی نگران و بیتاب بودیم. کل پارسآباد را وجببهوجب دنبال آتنا بودیم. محلهای بدنام شهر، پاتوق معتادها، کنار رودارس، روستاهای اطراف، شهرکهایی که این چند ساله در اطرف پارسآباد ساخته شده، شب و روز دنبال ردی از آتنا بودیم. همه تا روز آخر هم امیدوار بودیم که آتنا سالم باشد، اما حیف که همه این تلاشها بینتیجه بود. نمیدانم که چرا باید آتنا قربانی این نقشه شود، اما مثل اینکه قتل آتنا کلید بازشدن قفل چند جنایت Crime دیگر شده است.
برادر شما چند سال است که ازدواج کرده؟
بهنام ١٠سال است که تشکیل خانواده داده است. حاصل این ازدواج هم دو دختر بود. آتنا و آسنا. آتنا حدودا ٧ساله داشت و آسنا هم ٤ساله است.
بهنام از همان اول دستفروش بود؟
بله او هیچوقت نتوانست شغل مناسبی پیدا کند. در همه این سالها دستفروشی میکرد. بیشتر هم لباس میفروخت. بهنام سرمایهای نداشت. به همین دلیل با پول کس دیگری کار میکرد. لباس میخرید و روی وانت میفروخت. حتی این وانت مدل ٧٨ هم مال خودش نیست. همان کسی که پول خرید لباس را به بهنام میداد، این خودرو را هم به او داده بود تا روی آن کار کند.
با این اوصاف خانواده آتنا وضع مالی خوبی ندارند؟
برادر من مستأجر است. همه دلخوشی او و همسرش همین دو تا بچه بودند. حالا هم که کل خانواده در شوک این حادثه Incident هستند. شاید اگر برادرم شغل مناسبی داشت و مجبور نبود برای تأمین هزینههای زندگی کنار خیابان دستفروشی کند، الان آتنا زنده بود. البته استاندار اردبیل خودشان برای اشتغال دایم برادرم قولهایی دادند که امیدوارم عملی شود.
حال پدر و مادر آتنا چطور است؟
مادرش که چند روز است بیمارستان بستری شده. تا به خانه میآید حالش بد میشود. مدام باید به او سرم وصل کرد. برادرم هم که اصلا با کسی حرف نمیزد. وضع روحی خیلی بدی دارند. مادرم هم مدام برای آتنا گریه میکند. او در بین نوههایش آتنا را خیلی دوست داشت.
شما آخرینبار کی آتنا را دیدید؟
فکر میکنم دو روز قبل از اینکه گم شود. تازه برای سال تحصیلی جدید
ثبتنام کرده بود. آتنا پیشدبستانی بود، قرار بود امسال از اول مهر به
کلاس اول برود.
آتنا دوست داشت چهکاره شود؟
چون برادرم بهنام تا کلاس سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود، دوست داشت
بچههایش درس بخوانند و آینده بهتری داشته باشند. آتنا هم درس را خیلی دوست
داشت. خیلی هم باهوش و شیرینزبان بود، من مطمئنم که اگر زنده بود،
میتوانست خیلی پیشرفت کند.
خانواده آتنا از ابتدا در پارسآباد ساکن بودند؟
بله ما اصالتا اهل پارسآباد هستیم. همه خانواده ما در این شهر زندگی
میکنند. خیلیها اینجا ما را میشناسند. به همین دلیل هم گمشدن آتنا
اینقدر سروصدا کرد.
تا قبل از این حادثه از آتنا شناختی داشتید؟
بله. پارسآباد شهر کوچکی است. تقریبا مردم شهر همدیگر را میشناسند و
مغازه اسماعیل دقیقا روبهروی جایی بود که برادرم دستفروشی میکرد. او
تقریبا ١٠سال است که در این مغازه رنگرزی میکند. او دوبار ازدواج کرده و
دو پسر و یک دختر هم دارد. اسماعیل اهل روستاهای اطراف پارسآباد است. من
چندبار هم داخل مغازه او رفتم. یادم هست یکبار برای رنگکردن لباسم به
مغازه اسماعیل رفتم. فضای عجیبی داشت، خیلی خوف داشت. همه جا تاریک بود،
پارچهها و لباسهای تاریک همه مغازه را پوشانده بود. راستش کمی ترسیدم.
در این چند روزه صحبتهای زیادی درخصوص سابقهداربودن این شخص مطرح شده است. شما یا برادرتان از این موضوع مطلع بودید؟
اسماعیل کلا آدم خوشنامی نبود. همانطور که گفتید، پشتسر او حرف و حدیث
زیاد بود. نزول میگرفت، بعضیها میگفتند اعتیاد دارد. ما شنیده بودیم که
٦ماه بوده، اما جرمش را نمیدانستیم. حتی بعضیها میگفتند که سابقه کودکآزاری هم داشته است.
پس برادر شما چرا اجازه میداد آتنا داخل مغازه اسماعیل رفتوآمد کند؟
آتنا برای آبخوردن در دستشویی به مغازه او میرفت. برادرم دستفروش کنار
خیابان بود، وقتی بچه تشنه میشد یا نیاز به دستشویی داشت، میرفت. جای
بساط برادرم نبش خیابان پزشکان دقیقا روبهروی مغازه اسماعیل بود. ضمن
اینکه همه این صحبتهایی که درباره اسماعیل بین مردم دهان به دهان میشد،
در حد حرف و شایعه بود، کسی واقعا نمیدانست که او چنین آدم خطرناکی است.
او حتی در این چند روز که ما دنبال آتنا میگشتیم، کنار ما بود.
یعنی با شما دنبال آتنا میگشت؟
بله، قصد داشت ما را گمراه کند. من هنوز هم باورم نمیشود. که یک انسان
بتواند اینگونه رفتار کند. وقتی یاد آن روزها میافتم که اسماعیل به ما
میگفت آتنا مثل دختر خودم است و باید در پیداکردن او به شما کمک کنم،
اعصابم به هم میریزد. تصورش هم حالم را خراب میکند.
این که اعلام شده پیکر آتنا به کمک همسر و برادر قاتل پیدا شده، صحت دارد؟
همسر و برادر اسماعیل پس از دستگیری او به قضیه مشکوک میشوند. خانه را
جستوجو میکنند و آتنا را داخل یک بشکه پیدا میکنند. البته این همسر دوم
اوست. زن اول اسماعیل از او طلاق گرفته بود.
علت طلاق او را میدانید؟
مثل اینکه اسماعیل در نبود همسرش با یک دختر در ارتباط بوده که زنش سر میرسد و متوجه میشود. سر همین موضوع هم طلاق میگیرد.
از آخرین جزییات این پرونده خبر دارید؟
تا جایی که ما اطلاع داریم، قاتل تاکنون به ٢ قتل دیگر به جز آتنا اعتراف کرده است، اما از جزییات آن خبر دقیقی نداریم. دیروز هم در
یکی از شهرکهای اطراف پارسآباد دنبال بقایای جسد خانمی بود که چند سال
پیش پیکر بیسر او در اطراف پارسآباد پیدا شده بود. مثل اینکه این زن هم
قربانی نقشههای این مرد پلید شده است.
خانواده شما از مسئولان قضائی چه درخواستی دارد؟
اشد مجازات برای این سنگدل. هرچند این مجازات هم برای او کم است، اما کاری بیشتری نمیشود انجام داد.
در این مدت از مسئولان و مقامات استان کسی جویای احوال خانواده شما بود؟
بله در این مدت خیلیها به ما لطف داشتند. دکتر صمدی فرماندار، استاندار،
امام جمعه پارسآباد، نماینده شهر در مجلس، از اردبیل و شهرهای دیگر. مردم
پارسآباد همه خیلی زحمت کشیدند. پنجشنبه استاندار قبل از مراسم ختم به
خانه برادرم آمدند، در مراسم ختم هم شرکت کردند. معاون سیاسی- امنیتی
استانداری هم در مراسم ختم حضور داشتند. وزیر کار، آقای روحانی رئیسجمهوری
و جهانگیری معاون ایشان هم پیام دادند. از همه این عزیزان تشکر می کنیم.