سال ۶۶ یا ۶۷ بود که در یک پرواز روزانه، من لیدر چهار فروند «اف-۴» از پایگاه بوشهر بودم. روال کار ما چنین بود که بعد از بلند شدن از بوشهر به سمت چپ گردش میکردیم. در ارتفاع پایین روی آب تا رأس مطاف میرفتیم و از آنجا به سمت کاکی و بعد دردشتی، نهایتا هم به سمت میدان تیر دور میزدیم و تمرین تیراندازی میکردیم و به پایگاه بازمیگشتیم.
آن روز من ۸ مایلیِ ساحل بوشهر در حال پرواز بودم که ناو هواپیمابر آمریکایی به من پیغام داد: «هواپیمای ناشناس که به عنوان لیدر چهار فروندی در ارتفاع ۵۰ پایی در حال پرواز هستی، خودت را معرفی کن و بگو هدف چیست؟» با احترام پاسخ دادم: «من فانتوم نیروی هوایی ایران هستم و تحت هدایت رادار کشورم در حال پرواز آموزشی» با غرور خاصی دستور داد: «پنج مایل جلوتر گردش به چپ کن!»
خیلی به من برخورد. احساس میکردم غرورم جریحهدار شده است. در خاک خودم گستاخانه به من دستور میداد. از دوران دانشجویی در آمریکا یادم بود که اگر به آنها «یانکی» بگویی عصبانی میشوند. رفتم روی فرکانس و گفتم: «Yankee, Go Home»( به خانهات برگرد، یانکی)
ادامه دادم: «من در خاک کشور خودم هستم و تا هرجا که بخواهم پرواز میکنم. ناو هواپیمابر آمریکایی دیگر پاسخی به من نداد. تا بندر «دَیِر» ادامه دادم، خبری نشد. برگشتیم و در بوشهر نشستیم.»